رهیافت های نوین از رویداد تسخیر لانه جاسوسی

  جواد نوائیان رودسری  international@khorasannews.com بیش از 39 سال از رویداد تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) می‌گذرد. به نظر می‌رسد که طی حدود چهار دهه، نباید در مطالعات و پژوهش‌های تاریخی و سیاسی مربوط به این ماجرا، موضوع مبهمی باقی مانده باشد؛ اما واقعیت این است که هنوز تا شناخت همه ابعاد این اقدام انقلابی، فاصله داریم. هنوز برای درک تأثیرات شگرفی که این اقدام بر ایران و جهان باقی گذاشت، همه مقدمات لازم را تهیه نکرده و تدارک ندیده‌ایم. در این بین، بسیاری از افراد دو طرف، به بیان و تشریح دیدگاه‌ها و خاطراتشان پرداخته‌اند؛ خاطراتی که می‌تواند زوایای ناپیدا و کمتر دیده شده رویداد تسخیر لانه جاسوسی را آشکار کند و پیشِ روی پژوهشگران قرار دهد. حسن بهشتی‌پور، تحلیل‌گر مسائل سیاسی، یکی از افرادی است که می‌کوشد با استفاده از ظرفیت موجود در خاطرات افراد دست‌اندرکار این واقعه و نیز، اسنادی که درباره آن وجود دارد، درک بهتری از این رویداد مهم تاریخ معاصر ایران را که به «انقلاب دوم» شهرت یافته است، ارائه کند. او و گروهی از پژوهشگران، توانسته‌اند با 100 نفر از دانشجویان پیرو خط امام(ره) گفت‌وگو کنند و به ثبت و ضبط خاطرات آن ها بپردازند؛ خاطراتی که به گفته بهشتی‌پور، قرار است در آینده‌ای نزدیک، بدون هیچ گونه اعمال نظر تهیه‌کنندگان، منتشر شود و در اختیار مخاطب قرار گیرد تا او، خود به تحلیل و نتیجه‌گیری درباره رویداد تسخیر لانه جاسوسی مبادرت ورزد. وی در گفت‌وگو با خراسان، ضمن اشاره به برخی دلایل و رویدادها که زمینه‌ساز اقدام دانشجویان برای تسخیر لانه جاسوسی شد، نقش مدیریت حضرت امام خمینی(ره) را در تبدیل این اقدام به یک فرصت، تشریح کرد. آمریکایی‌ها دو روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در 22 بهمن سال 1357، آن را به رسمیت شناختند. پس چرا کار به تسخیر سفارت آن ها در تهران توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) کشید؟ درست است؛ آمریکایی‌ها روز 24 بهمن‌ماه سال 1357، طی یادداشتی به وزارت خارجه ایران، ظاهراً انقلاب اسلامی را به رسمیت شناختند؛ اما واقعیت این است که بعدها معلوم شد این کار با این پیش‌فرض انجام گرفت که آن ها گمان می‌کردند می‌توانند با انقلابیون ارتباط برقرار و منافع خودشان را حفظ کنند. یعنی آمریکایی‌ها در تحلیل و ارزیابی خودشان دچار اشتباه شده بودند؟ در آمریکا، دو دیدگاه کاملاً متضاد درباره انقلاب ایران وجود داشت. گروهی که در بین آن ها افرادی مانند برژینسکی، راکفلر و کیسینجر حضور داشتند، اصولاً معتقد بودند که نمی‌شود با انقلابیون کار کرد و باید به فکر کودتا بود. گروهی دیگر هم که بیشتر دیپلمات و از اعضای وزارت خارجه آمریکا بودند، مانند سایروس ونس، وزیر خارجه وقت آمریکا و سولیوان، آخرین سفیر این کشور در ایران، اعتقاد داشتند که می‌شود با انقلابیون ارتباط برقرار کرد. البته، این‌طور نبود که یک دیدگاه بر دیدگاه دیگر غلبه کند و آن را کنار بگذارد؛ آمریکایی‌ها هر دو وجه را مد نظر قرار دادند و فعالیت‌های خودشان را پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ایران سازمان دهی کردند. آیا ممکن بود که اگر سفارت آمریکا در تهران تسخیر نمی شد، کودتایی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی رخ دهد؟ نمی‌شود با قاطعیت در این باره اظهار نظر کرد. نباید از یاد ببریم که امام خمینی(ره) مدیریت این رویداد را برعهده داشتند و این مدیریت به قطع شدن گام به گام نفوذ آمریکا در ایران انجامید. برنامه دانشجویان، تسخیر 48 ساعته یا در نهایت 72 ساعته سفارت آمریکا بود؛ اما مدیریت 444 روزه مسائل مربوط به گروگان‌ها را، امام(ره) برعهده داشتند. اقدامی که دانشجویان انجام داده بودند، با مدیریت امام(ره)، به یک فرصت تبدیل شد و نقش مهمی در جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران ایفا کرد. اصولاً چرا ماجرای تسخیر لانه جاسوسی، 444 روز طول کشید؟ چند عامل باعث طولانی‌تر شدن این ماجرا شد. نخستین عامل خود آمریکایی‌ها بودند؛ آن ها حاضر نبودند تن به خواسته مردم ایران بدهند و شاه را بازگردانند. آن موقع، خواسته اصلی ملت، استرداد شاه بود؛ اگر آمریکایی‌ها شاه را از کشورشان بیرون می‌کردند یا وی را تحویل می‌دادند یا با تشکیل دادگاهی بین‌المللی برای رسیدگی به جنایات وی علیه مردم ایران، موافقت می‌کردند، این ماجرا مهار می‌شد. اما آمریکایی‌ها زیر بار نمی‌رفتند، چون احساس می‌کردند تسخیر لانه جاسوسی و به گروگان گرفته شدن کارمندان سفارت، باعث شکسته شدن ابهت آن ها شده است. اگر موضوع فقط استرداد شاه بود که باید با مرگ او، ماجرا خاتمه پیدا می‌کرد؛ اما دیدیم که چنین نشد. موضوع این است که قبل از مرگ محمدرضا پهلوی، اتفاقاتی افتاد که استرداد او را به موضوع درجه دوم تبدیل کرد. آمریکایی‌ها در اردیبهشت‌ماه سال 1359، در صحرای طبس نیرو پیاده کردند و کوشیدند تا گروگان‌ها را آزاد کنند که آن واقعه عجیب اتفاق افتاد و کارشان به نتیجه نرسید. حمله به صحرای طبس، یک نقطه بی بازگشت در روابط ایران و آمریکاست و نباید به سادگی از کنار آن گذشت. آمریکایی‌ها همزمان با این اقدام، در حال مذاکره محرمانه با افرادی مانند صادق قطب‌زاده بودند. همیلتون جردن در کتاب خود به صراحت می‌گوید که ما به مذاکره محرمانه برای آزادی گروگان‌ها ادامه می‌دادیم و در همان حال به فکر حمله نظامی به ایران بودیم. برخی معتقدند که این اقدام، یعنی تسخیر لانه جاسوسی، نباید صورت می‌گرفت و انجام آن باعث شد که ما بعدها با مشکلات فراوانی روبه‌رو شویم. نظر شما در این باره چیست؟ نباید به مسائل خیلی ساده و با عینک خوش بینی نگاه کرد. آمریکا سابقه خوبی در ایران ندارد. همه می‌دانیم که دولت این کشور، در کودتای 28 مرداد 1332 و براندازی دولت ملی دکتر مصدق، نقش محوری و اساسی داشت؛ همه می‌دانیم که در رژیم گذشته، امور کشور به دست آمریکایی‌ها بود؛ آن ها در ایران از حق کاپیتولاسیون استفاده می‌کردند و می‌توانستند در تمام امور دخالت کنند؛ شاه ژاندارم آن ها در منطقه بود. اسناد نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم، حاضر به تغییر جایگاهشان در ایران نبودند و اصلا بعید نبود که با دخالت‌ها و نفوذی که اعمال می‌کردند، با توجه به عدم سازش انقلابیون با آن ها، در پی براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی و بازگرداندن شاه باشند. نباید فراموش کرد که در آن زمان هم، بیشتر سیاست‌های ضدایرانی، با حمایت و پشتیبانی آمریکا انجام می‌گرفت. به تعبیر مهندس حبیب‌ا... بیطرف، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام(ره)، با اقدامشان، سوزن به چشم این غول زدند، تا او را از پا بیندازند. این اقدام، یک تاکتیک بود؛ اما امام(ره) آن را پروراند و  تبدیل به یک فرصت کرد. این فرصت بزرگ، جلوگیری از همه دخالت‌های خارجی و تثبیت استقلال کشور بود؛ آرمانی که در زمره خواسته‌های بنیادین مردم ایران در جریان انقلاب اسلامی قرار داشت. اقدام امام(ره) آینده انقلاب اسلامی را بیمه کرد و راه را بر اجرای نقشه‌هایی مانند کودتا بست.