شاعری  با حرف‌های امروزین




آرش شفاعی


شاعر
طاهره صفارزاده (متولد بیست و هفتم آبان‌ماه 1315، درگذشت چهارم آبان‌ماه 1387) شاعر عجیبی است، از آن شاعرانی که وقتی از دور به کارنامه کاری‌اش نگاه می‌کنید؛ احساس می‌کنید تناقض‌هایی بزرگ در او بوده است. شاعری که از یک نگاه یکی از پیشقراولان آوانگارد بودن در شعر امروز ایران است و برخی تجربه‌های او بخصوص در شعر کانکریت هنوز که هنوز است، کم تکرار و ناب است واز دیگر سوی سال‌ها وقت صرف ترجمه قرآن کرده است. شاعری که هم بشدت به تعهد اجتماعی پایبند است و هم این تعهد اجتماعی را در روزگار سلطه اندیشه‌های مارکسیستی از منظر اعتقادات مذهبی عرضه می‌کند. شاعری که هم در خیمه روشنفکران حضور او را ارجمند می‌شمارند و هم در میان شاعران دینی محترم است. اتفاقی که در سرزمین ما بسیار کم روی می‌دهد، در سرزمینی که از روز نخست گویا روشنفکری‌اش را با تفرقه و تکه تکه شدن تعریف کردند، شاعری که هم در این خیمه و هم در آن خرگاه قدمش روی چشم باشد و سخنش شنیده شود، کیمیاست!
این تناقض شاید در ماهیت و ذات تناقض نباشد، شاید بتوان هم مذهبی بود و هم مدرن بود. شاید در همه جای جهان کسی در بررسی فنی اثر یک هنرمند، او را به اتاقک بازجویی نفرستد و از مرام و مسلکش نپرسد ولی در این گوشه دنیا روشنفکری همیشه با تبارشناسی و پیشینه‌سنجی و نیت‌خوانی همراه بوده است چرا که حتی روشنفکران ما که از حاکمیت مطلق‌انگاری نالیدند، خود به چنین احکام مطلق انگارانه‌ای متوسل شده‌اند که «عده‌ای می‌خواهند در شعر نو که اساساً لائیک است، محتشم کاشانی شوند.» 
طاهره صفارزاده به نظر من مهم‌ترین کاری که کرد این بود: بر این گزاره مطلق انگارانه که شعر نو ماهیتی سکولار دارد و نمی‌توان در شعر نو، از مذهب گفت و مذهبی بود؛ خط بطلان کشید. 
شعرهای آوانگارد او هم از نظر محتوا، وامدار نگاه دینی و شیعی‌اش بود و به همین دلیل او که جسارت تغییرات پیشروانه در فرم داشت، تغییرات در فرم را فقط به صرف تغییر دادن شکل‌ها کافی نمی‌دید بلکه به‌دنبال این بود که فضایی تازه برای بیان دغدغه‌هایش بیابد. او مسلمانی در قرن بیستم بود که هم ضرورت‌های مسلمانی در قرن بیستم را درک کرده بود و هم خود قرن بیستم را، به همین دلیل به باید و نبایدهای شعر و ادبیات، به سنت‌های ادبی و به گزاره‌هایی که حکم عقل سلیم را یافته بودند، شک می‌کرد و خود چیزی را می‌آفرید که نیاز انسان قرن بیستمی ‌می‌دانست.
از این منظر، شاید مهم‌ترین کارکرد شعر طاهره صفارزاده کارکردی تاریخی باشد و او مسبب برداشتن گامی‌ در شعر فارسی شد که خود می‌تواند سبب ساز موجی تازه از آوانگاردیسم معناگرا در شعر تعبیر شود. اما همه تأثیر و اهمیت او در همین خلاصه نشد، او در همه دوران شاعری‌اش نشان داد که می‌توان شاعر امروز بود، حرف‌های امروزی زد، به دایره تکرار و توصیف نیفتاد اما پشتوانه‌هایی کهن داشت. مهم این است که او توانست راه استفاده امروزی از این پشتوانه‌ها را پیدا کند و به نسل پس از خود نشان دهد که می‌توان فرم‌گرایی حرفه‌ای بود اما حرف‌هایی زد که یکسره در زمین خلاصه نمی‌شود.