روزنامه آرمان امروز
1396/01/31
زندگیهایی که بر آب رفت
روستای چنار در شمال شهر عجبشیر و در کنار رودی به نام گوریچای(رود بیآب) واقع شده است؛ این روستا نزدیک به ۱۳۰۰ نفر جمعیت دارد و ۳۳۰ خانوار در آن ساکن هستند. یک هفته پیش سیلی که ارتفاع آن به هشت متر میرسید، برخی اهالی و خانههای این روستا را با خود برد. همراه با ماموران هلال احمر عازم دهیاری روستای چنار شدیم و با تعدادی از سیلزدگان به گفتوگو نشستیم، لباسهای یک دست مشکی آنها نشان از داغداری روستا بود. روستایی که در ابتدای فصل بهار تعدادی از عزیزانش را از دست داد. جعفر جوان ۲۲ ساله یکی از روستاییانی است که رخت سال نو را با رخت عزا عوض کرده، او در حادثه سیلی که یک هفته از آمدنش میگذرد، پدر، مادر، دو برادر، دو برادرزاده و برادر زن خود را از دست داده و تنها بازمانده خانواده هشت نفره است. او در توصیف روز حادثه میگوید: عصر جمعه بود که از خانه خارج شدم، در حالی که همه اعضای خانواده در خانه بودند به دیدن دوستانم رفتم؛ در ارتفاعات روستا با آنها مشغول صحبت کردن بودم. باران در حال آمدن بود و ناگهان به مدت نزدیک به ۵ دقیقه تگرگ سختی بارید. پس از آن گویی آسمان خشمش را بر روستای ما خالی میکرد و رعدهای وحشتناک میآمد. از بالادست حجم زیاد آبی را دیدم که به روستا نزدیک میشد، پس از آن صحنه تلخی دیدم که هنوز هم در ذهنم مرور میشود. آب آمد و خانه ما را برد و من این صحنه را با چشم دیدم، پدرم، مادرم، دو برادرم، دو برادرزاده به همراه همسر برادرم به یکباره همراه با خانهای که پدرم ساخته بود، رفتند و دیگر هرگز آنها را ندیدم. شوکه شده بودم، نمیدانستم چه باید کنم؛ نمیدانستم آیا باز آنها را خواهم دید یا نه. پس از اینکه سیل فروکش کرد دو روز تمام به دنبال آنان در رودخانه گشتم، اما هرگز نتوانستم آنها را پیدا کنم. در ته دلم هیچ شکوهای از هیچ چیز ندارم، کار خدا بود و احساس میکنم در آینده... راستش نمیدانم در آینده چه اتفاقی برای من که حالا همه اعضای خانوادهام را از دست دادهام، اتفاق میافتد. جعفر آهی از ته دل کشید و دهیاری روستا را ترک کرد.سیل ۱۲ خانه را با خود برد
تیم پایگاه بین شهری جمعیت هلال احمر امام علی (ع) بناب اولین اکیپ امدادرسانی بودند که به محل حادثه رسیدند. یکی از اعضای این تیم در شرح آنچه به هنگام وقوع حادثه دیده میگوید: «ماشین ما بعد از ماشینهای راهداری که برای باز کردن جاده به محل حادثه میرفتند، قرار داشت. نزدیک اذان بود؛ هوا تازه غروب کرده بود و هر چه به روستا نزدیکتر میشدیم صداهای وحشتناکی میشنیدیم؛ صدای رعد و برق، صدای باران و صدای دردناک شیون روستائیان. ما برای امدادرسانی به مردم زلزلهزده هریس و ورزقان رفته بودیم، اما هیچ وقت با چنین وحشتی روبهرو نشدیم. تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که خشم طبیعت از چیزی که ما شنیدهایم میتواند وحشتناکتر باشد. نزدیک روستا که شدیم و هنگامی که مردم ماشین ما را دیدند، دوان دوان به سمت ما آمدند، لباس ما را میکشیدند و از ما خواهش میکردند افرادی را که سیل آنها را برده است، پیدا کنیم. صدای شیون زنان بسیار دلخراش بود، به حدی که ما هم نتوانستیم جلوی احساساتمان را بگیریم و ناخودآگاه شروع به گریه کردیم. در همان حال اهالی روستا جسم بی جان یک دختر ۱۰ ساله را به سمت ما آوردند و به ما گفتند که این دختر را نجات دهید، اما متاسفانه دختر جان خود را از دست داده بود. داخل رودخانه شدیم. سیل ۱۲ خانه را با خود برده بود. با چراغقوهای که در دست داشتم به دنبال نشانهای از فردی میگشتم تا او را زنده بیاورم، اما سنگهای عظیم همه جای رودخانه را پوشانده بود، هیچ چیز مشخص نبود، چند ساعت بعد توانستیم جنازه یک مرد مرده را پیدا کنیم. نزدیک ۲۰ کیلومتر طول رودخانه را جستوجو کردیم، اما چیزی نیافتیم، به سمت روستا آمدیم و در این زمان یک دختر ۱۲ ساله به سمت ما آمد و گفت؛ پدرم سوار نیسانش بود که سیل او را با خود برد، آیا پدرم زنده است؟ من چارهای نداشتم جز اینکه برای آرام کردن دختر به او دروغ بگویم.»
۴ سیل را دیدهام
برای دیدن بابا فضلی پیرمردی که صد بهار را در زندگی خود دیده است، به خانهاش رفتیم تا اینکه در مورد سیل با او صحبت کنیم، بابافضلی یک پسر و هفت نوه خود را در جریان سیل از دست داده است. هنگامی که با ما صحبت میکند، اشک از گوشه چشمانش پایین میآید. بابافضلی عینکش را جابهجا کرد و دستش را به سمت خدا برد و گفت؛ حکمت خداست، نمیدانم چه بگویم، یک پسر و هفت نوهام را آب با خود برد و حالا من در صدمین سال زندگی خودم داغدار آنها شدم. پیرمرد محله با اشاره به سیلهایی که در سالهای قبل آمده بود، خاطرنشان میکند: «من چهار سیل را در این روستا به چشم دیدم، اولین سالی که سیل آمد، حدود ۹۰ سال پیش بود، آن روزها را به خاطر دارم، وقتی حجم آب رو به افزایش بود و روستا را با خطر تخریب روبهرو میکرد، فردی به نام ملا موسی، قرآنی را با خود به بالای کوه برد و مردم هم دست به دعا شدند، پس از آن آب فروکش کرد. دومین سیل مربوط به ۵۸سال پیش بود که آب همه احشام اربابمان را با خود برد. سومین سیل ۴۸سال قبل آمده بود، ولی سیل چهارم نه تنها به زمینهای کشاورزی و احشام ما آسیب رساند بلکه این بار خانوادههای ما را از ما گرفته است.»
دیگر نمیشود کشاورزی کرد
غلامحسین مردی ۶۲ ساله است که بیش از یک هکتار باغ گردو داشت، او در شرح وضعیت روستای خود میگوید؛ اگر بگویم همه باغم را از دست دادهام، دروغ است، اما دیگر چیزی برای زندگی کردن ندارم. اگر یک قسمت باقیمانده باغم را بفروشم، نمیتوانم خرج دوباره ساخت آبراهه را تامین کنم. در اینجا بیشتر گردو و گیلاس میکارند، اما به نظرم حالا دیگر خبری از این محصولات نخواهد بود. من ۹ فرزند و یک زن دارم، نمیدانم بعد از سیل چه باید کنم... مرد ۶۲ ساله در پاسخ به این سوال که آیا خبر دارید که کارشناسان گفتهاند؛ نزدیک به ۶۰ سال نمیتوانید در اینجا کشاورزی کنید، میگوید: «بله، این موضوع مسلمی است. سیل تمام درختهای ما را کنده است و حالا زمین من پر از سنگهای بزرگی است که نمیتوانم آنها را جابهجا کنم، اما شکایتی از کسی ندارم تنها امیدوارم دولت شرایطی را فراهم آورد تا ما بتوانیم با کمک آن ارتزاق کنیم.»
۸ نفر از اعضای خانوادهام را از دست دادم
محمد مرد ۵۰ سالهای است که زودتر از همه به سمت ما آمده بود، اما چیزی نمیگفت، او مانده بود تا همه صحبتشان را کنند و پس از آن با ما به صحبت بنشیند. به گزارش ایلنا، محمد در حالی که دستش را به روی قلبش گذاشته بود، گفت: دلم خونین است، نمیدانم چه بگویم؛ نوههایم، دخترم، دامادم و خواهرم را سیل برده است؛ من حالا تک و تنها هستم؛ هشت نفر از اعضای خانوادهام به یکباره همراه با خانهای که با هزار امید و آرزو در کنار رودخانه ساخته بودم از دستم رفت. هنگامی که به گذشته فکر میکنم، صدای پای آب، صدای پرندگانی که کنار روخانه هر روز ما را از خواب بیدار میکردند همه اینها به خاطرات تلخی تبدیل شدهاند که تنها با یادآوری آنها بغضم میگیرد. حالا نه باغی برای من مانده و نه خانوادهای. امیدوارم خداوند صبری به من بدهد تا داغ خانوادهام را تحمل کنم. حالا تنها امیدم برای زنده ماندن یافتن نوه یک ساله و نیمهام است که همراه با سیل رفته است و هنوز جنازه او را کشف نکردهاند. باور نمیکنید، اما من باور میکنم؛ صدایی در گوشم مرتب میخواند که خبر خوشی در راه است.
سایر اخبار این روزنامه
تایید یا عدم تایید نامزدهای اقلیتهای مذهبی
گره بازنشدنی روابط ایران وآمریکا
مراجع در مسیر هدایت انتخاباتی
روحانی درمیان سیل زدگان آذربایجان
شایعه خروج خانواده آیتا...هاشمی از ایران
اعتراض بهارستان به قطع تلگرام صوتی
پس لرزههای ابلاغیه شورای نگهبان
جشن ۱۰۰هزار نفری
انتخابات باید سالم، پرشور و با امنیت برگزار شود
«نه» جبهه پایداری به رئیسی
زندگیهایی که بر آب رفت
مردمی که به صداوسیما انتقاد دارند، اصلاحطلبند
یادداشـتهـای اخـتصـاصـی
برجام؛ توافقی که پاره نشد
صرفهجويي در وقت خانوادهها با آزمونهاي آنلاين آزمون لند