روزنامه آفتاب یزد
1397/08/26
خلق مردم از گرانی تنگ است
آفتاب یزد – گروه شبکه: فیلم گفت و گوی یک کشاورز طبسی با وزیر جهاد کشاورزی را کسی نیست که ندیده باشد؛ همان فیلمی که در آن یک پیرمرد در مواجهه با محمود حجتی، شعری را میخواند و بر شانه های وزیر می زند که بازتابهای فراوانی را به همراه میآورد. لحن پیرمرد در این کلیپ شِکوهآمیز است اما قسمت مهم و مورد توجه همه آنجایی است که پیرمرد طبسی با خونسردی دست خود را به شانههای آقای وزیر میزند و میگوید: «خود دانید و مملکتتان!» حالا خبرگزاری ایرنا ضمن گفتگو با پیرمرد، داستان ماجرا به گونه دیگری شرح میدهد.این خبرگزاری نوشته است:« وزیر جهاد کشاورزی جمعه هجدهم آبان وارد خراسان جنوبی شد و پس از حضور در هفت شهرستان استان، روز یکشنبه در سومین و آخرین روز سفرش در طبس حضور داشت و علاوه بر افتتاح طرح تسطیح ۸۰۰ هکتار اراضی کشاورزی از کارخانه تولیدات عرقیات گیاهی در شهرک صنعتی طبس بازدید کرد. محمود حجتی با همراهان و مسئولان محلی از مرحله نهایی این کارخانه بازدید میکردند که پیرمردی به آنها نزدیک شد و پس از سلام از وزیر اجازه صحبت کردن خواست. این در حالی است که وزیر در روستای تشکانان از توابع شهرستان طبس نیز با کشاورزان و دامدارانی که بدون اطلاع قبلی درخواستهای خود را مطرح کردند، دیدار کرد و دستور رسیدگی داد؛ همچنین در جلسه جمع بندی سفر خود به خراسان جنوبی نیز به همه مسئولان حاضر از مقامات کشوری، استانی و محلی گفت که خواستههای خود را مطرح کنند. پساز پایان این جلسه نیز با اینکه دقایقی بعد پرواز داشت، باز هم به درد دل کشاورزان
و دامدارانی که آمده بودند، گوش سپرد. همان گونه که در کلیپ منتشر شده مشاهده میشود، وزیر جهاد کشاورزی به تمام حرفهای پیرمرد طبسی گوش داد اما این کشاورز پس از پایان سخنش نماند تا پاسخی بگیرد. او با خواندن دو بیت شعر با لهجه محلی و این جمله که «خودتان میدانید و مملکتتان، خداحافظ» از آنجا رفت. حجتی که به دلیل لهجه محلی کشاورز طبس، دقیق متوجه حرفهایش نشده بود از مسئولان محلی سوال کرد که منظور ایشان چه بود و همراهان گفتند این پیرمرد از وضعیت گرانی و اقتصاد گله کرد. وزیر رو به معاون خود کرد و گفت: «بدو» و دوباره تاکید کرد «بدو برو ببین مشکلش چیست».
آقای وزیر را نمیشناختم
خبرنگار ایرنا در طبس پس از انتشار این کلیپ در فضای مجازی و تفسیرهای گوناگون از این ماجرا، پی این پیرمرد گشت و با او گفتوگو کرد: آدرسش را از اهالی منطقه پرسیدم تا بالاخره به خانهاش رسیدم، خانهای که دیواری برای حیاط نداشت. مرد کشاورز اهل
منطقه دیهشک طبس، مرا به خانهاش دعوت کرد؛ رادیو ضبط قدیمی، بخاری کوچک، دو مبل رنگ و رو رفته، پشتیهای کوچک و قدیمی و پردههای سفیدی که ساده و کوتاه روی پنجره نصب شده بود و گربهای که مدام اصرار داشت وارد خانه شود، خودنمایی میکرد. او خود را میرزاعلی شجاعی متولد ۱۳۱۲ و صاحب ۹ فرزند معرفی کرد و گفت: من آقای وزیر را نمیشناختم گاهی تصویرش را در تلویزیون نشان میداد، از روی شباهت او را شناختم رفتم خدمت ایشان، سلام کردم که جوابم را دادند و گفتم میخواهم یک کلام با شما صحبت کنم اجازه میدهید یا نه؟ آقای وزیر گفتند هرچه میخواهی بگو.
وی ادامه داد: گفتم یک عدد گوجه فرنگی در مملکت هفتصد تومان شده و بعد این شعر را خواندم که «روزگار است هر روز بدتر میبینم/ این جهان را پر از خوف و خطر میبینم/ دختران را همه جنگ است با مادر/ پسران را به بدخواه پدر میبینم» و بعد گفتم خودتان میدانید و مملکتتان، دست بر شانه ایشان زدم و گفتم خداحافظ و سپس از آنجا رفتم.
میرزاعلی گفت: پس از اینکه رفتم هنوز دور نشده بودم که هدیهای از سمت وزیر برای من آوردند. وقتی درباره محتوای هدیه سوال کردم، گفت: اگر برگ گلی از سمت دوست باشد یک دنیا برایم ارزش دارد. پیرمرد طبسی ادامه داد: خدا خیرش دهد وزیر آدم خوبی بود، اگر آدم خوبی نمیبود، نمیایستاد که من صحبت کنم یا صحبتم را تمام کنم یا این که دستم را به شانهاش بزنم. وی درباره علت این کار خود توضیح داد: من از حضور وزیر بی اطلاع بودم و برای انجام کاری به شهرک صنعتی رفته بودم که شنیدم وزیر جهاد آمدند. میرزاعلی گفت: دیدم خُلق مردم از گرانیها تنگ است و وقتی خلق شما تنگ باشد بدانید که خلق دیگران هم تنگ است، مسئولین باید بر خرید و فروش نظارت دقیق کنند و مردم را وانگذارند؛ «ای خدا مگذار کار من به من/ گر گذاری وای بر احوال من»
خدا کند حرفم به نفع مردم تمام شود
او اما ۲ گاو شیرده دارد و اضافه میکند: این ۲ گاو ۱۵ کیلو شیر میدهند و مردم برای خرید آن صف میکشند. برخی میگویند چرا گران نمیکنی وقتی همه جا گران شده و من پاسخ میدهم من برکت آن را از خدا میگیرم. پیرمرد طبسی میگوید: اگر تمام دنیا را داشته باشید عاقبت آن مرگ است، اگر خوراک به اندازه کف دست و نصف آن باشد و اگر تن سالم و بی نیاز از دارو و دوا باشد، کافی است و بدانید حاجت خود را از خدا گرفتید. وی در پاسخ به سوالم که زیر پوشش نهادهای حمایتی هستید، گفت: زیر پوشش کمیته امام(ره) و حتی بیمه نیستم؛ ما این چهار روزی که زنده هستیم به قناعت زندگی میکنیم.
صحبتهای من و میرزاعلی که به پایان رسید ظرف میوه ای آورد؛ به پیرمرد طبسی گفتم آیا میدانید که معروف شدهاید و او گفت: خدا کند که این حرف من به نفع همه مردم و جوانان تمام شود و هرچه خدا بخواهد همان میشود. او در پایان گفت: شما جوانید، ممکن است رودربایستی کنید اما من به راحتی آمدم و حرفم را زدم؛ به همین سادگی.
سایر اخبار این روزنامه
هادی حق شناس=نماینده سابق مجلس
توضیح آموزش و پرورش در مورد یک یادداشت
عبدالرضا فرید نائینی=معاونت انجمن تولیدکنندگان و فناوران صنعتی ساختمان
غلامرضا حیدری =نماینده مردم تهران در مجلس
تولید برق از زباله؛ توهم یا واقعیت!؟
مخالفان رفتند، طیب نیا برگشت
اصلاحطلبان به گزینهای غیر از لاریجانی فکر کنند
مدیرعامل بانک پاسارگاد چهره برگزیده صنعت بانکداری کشور
چرایی خشنودی سیستان و بلوچستانیها از انتخاب استاندار جدید
ظریف به مجلس احضار شد
اعدام سلطان سکه
مردم گلایههایشان را با صدای بلند بگویند
خلق مردم از گرانی تنگ است