روزنامه اعتماد
1397/08/24
خوانش سياسي يا تاريخي؟
اگر اشتباه نكنم اين جمله را از آلاحمد به ياد دارم كه از رويدادها بايد حداقل 40 سال بگذرد تا بتوانيم درباره آن مطالعه و داوري دقيق كنيم؛ البته نقل به مضمون است اگر اشتباه نكرده باشم. هر كسي اين سخن را گفته باشد بايد عدد 40 سال را درباره ايران قدري تعطيل كند و مثلا به 100 يا 200 سال و بلكه بيشتر افزايش دهد! چرا گفته ميشود كه بايد از رويدادهاي تاريخي زمان مناسبي بگذرد تا درباره آنها داوري معتبري كرد؟ چند علت روشن دارد؛ اول اينكه با گذشت زمان اخبار زايد و كم اهميت پيرامون آن رويداد رسوب ميكند و فقط نكات مهمش ميماند. حب و بغضها نسبت به گذشته و رويداد كمتر ميشود. اثرگذاري هر نوع داوري در مورد گذشته بر داوري نسبت به افراد امروزي كمتر ميشود. در مجموع وضعيت بيطرفانهتري نسبت به گذشته پيدا ميكنيم. ولي اين وضعيت براي ايران در 40 سالگي رويداد رخ نميدهد. حداقل 100 سال بايد بگذرد. زيرا نگاه غالب ما معطوف به گذشته است. از حب و بغضهاي گذشته رها نميشويم. اسير گذشته هستيم. كمتر به آينده نگاه ميكنيم. گذشته را ميخواهيم تبديل به ابزاري كنيم براي استفاده سياسي در موازنه سياسي امروز و اين ضعف جدي جامعه ما است. در ايران هنوز هم بر سر مشروطيت دعوا است، چه رسد به نهضت ملي شدن صنعت نفت. انقلاب كه هنوز تازه متولد محسوب ميشود براي اينكه هر گزارهاي كه در مورد اين رويدادها گفته شود اثر بلاواسطه بر نيروهاي سياسي امروزي دارد و در صدد است كه قدرت يك طرف را كم و طرف ديگر را افزايش دهد. يكي از عللي كه اسناد در ايران همواره غيرقابل دسترسي قرار دارند؛ حتي اگر مربوط به صد سال پيش باشد، همين است. در حالي كه در جهان غرب عموما پس از 30 سال اسناد را از طبقهبندي خارج و در اختيار مردم قرار ميدهند. چرا؟ براي اينكه آن اسناد هر چه باشد، منجر به يقهگيري امروز اين و آن نميشود. اگر اسناد 30 يا 40 سال پيش بريتانيا يا امريكا منتشر شود و عليه يكي از دو حزب اين دو كشور باشد، اثر چنداني بر ضعف و قدرت آن احزاب در حال حاضر ندارد. اگر در 50 سال پيش رييسجمهور دموكرات اشتباهي كرده، امروز گريبان رييسجمهور يا نامزد حزب دموكرات را نميگيرند. حتي گريبان همان فرد را هم نميگيرند.در واقع اسناد پس از گذشت 30 سال تبديل به يك اثر تاريخي ميشود و از حوزه سياست بيرون ميآيد. ولي براي ما هماكنون حتي كوروش هم تاريخي نيست، بلكه سياسي است. همه اينها را گفتم تا بپردازم به نامهنگاريهاي اخير ميان آقاي حسين كروبي و فرزندان آقاي هاشميرفسنجاني. مطمئن هستم كه ميتوانيم در گذشته بگرديم و مواردي را له يا عليه اين و آن پيدا كنيم. ولي اين كار به چند دليل مفيد فايده نيست. هرچند اين نگاه بنده به معناي بيتوجهي به تاريخ نيست. اتفاقا تاريخ بسيار هم خواندني و آموزنده است؛ به شرطي كه تبديل به تاريخ شده باشد، نه آنكه همچنان در سياست مانده باشد. اين مثل تغيير انگور به شراب است كه از مرحلهاي به بعد تحولي كيفي در آن رخ ميدهد. تبديل سياست به تاريخ مساله مهمي است كه بايد در نظر بگيريم. ولي تا هنگامي كه در چارچوب سياست هستيم تاريخ جز ابزار سياسي چيزي نخواهد بود. در وضعيت سياسي، تاريخ درست خوانده نميشود. بلكه تاريخ در ذيل منافع سياسي و موقعيت روز بازخواني ميشود؛ به تعبير ديگر تاريخ دستكاري ميشود يا حداقل اينكه سوگيرانه بيان و تفسير ميشود و اين رفتار بيشترين لطمه را به فهم و درك تاريخي وارد ميكند. بنده البته مخالف اين نحوه خوانش گذشته نيستم ولي معتقدم دو نكته را بايد در نظر داشت؛ اولين نكته اينكه بايد بدانيم اين يك خوانش سياسي و نه تاريخي است و نخواهيم آنها را در چارچوب تاريخ عرضه كنيم و نكته دوم اين است كه چون سياسي است در اين صورت بايد منافع و ضرورتهاي اين خوانش را در هر مورد بيان كنيم؛ در حالي كه در مطالعه تاريخ چنين ضرورتي نيست، هر مطالعهاي تاريخي مفيد و ضروري است. از سوي ديگر گمان نكنيم كه سياست را بدون سوگيري ميتوان گفت يا شنيد. اگر امروز محققي پيدا شود كه درباره كوروش يا هخامنشيان يا صفويه يا پهلوي مطالعهاي عميق ارايه دهد چون آن تاريخ در حال حاضر تبديل به سياست شده طرفداران يا مخالفان پيشاپيش آن را رد يا تاييد ميكنند. به علاوه اين نوع نگاه به گذشته نهتنها ما را از نگاه به آينده بازميدارد، بلكه مُخِلّ سياست روز نيز هست. يكي از علل بياعتباري تاريخي در ايران همين سوگيري سياسي نسبت به آن است كه تاريخ را از وجه علمي و به نسبت بيطرفانهاش دور كرده است؛ از اين رو پيشنهاد ميكنم كه نه فقط ميان اين دو خانواده بلكه سايرين نيز اجازه دهند داوريهاي تاريخي به آيندهاي موكول شود كه اثرگذاري سياسي آنها در معادلات روز به حداقل برسد. هر چند اين نافي انتشار اسناد متقن و نه فقط خاطرات نيست.
سایر اخبار این روزنامه