براساس وعده‌ دولت قرار بود 30درصد از پست‌های مدیریت کلان کشور را به زنان داده شود

زنان کجای مدیریت کشور ایستاده‌اند
این‎که برنامه ششم توسعه بر اساس ماده ١٠١ به دنبال تحقق و اجرای تعادل جنسیتی بود و تاکنون هیچ خبری از آن نشد و این موضوع فقط روی کاغذ کمی دل‌ها را خوش می‌کند، شکی نیست که نشان‌ می‌دهد زنان به جایی که باید برسند، نرسیده‌اند. جامعه زنان ایرانی یکی از پویاترین‌ جوامع در کشور و بی اغراق در منطقه است. آنها در هر عرصه‌ای که بخواهند ورود کنند، بی‌تردید موفقیت‌شان از قبل تضمین شده است. با این وجود سال‌هاست که در یک سو برخی احزاب و گروه‌ها برای خالی نبودن عریضه، از خالی بودن حضور زنان در عرصه‌های مختلف سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی کشور، می‌نالند و از دیگر سو برخی زنان که هم برای احقاق حقوق خود از جمله باور داشتن آنها به این‌که می‌توانند دوشادوش مردان سکان سیاست، فرهنگ و اقتصاد کشور را در اختیار بگیرند و چه بسا موفق‌تر از مردان عمل کنند، گاه وارد میدان می‌شوند، اما معمولا هم سد سدید مردان چندان امکان بروز توانمندی‌های زنان را نمی‌دهد.
امروزه زنان ایرانی در عرصه‌های مختلف-سوا از عرصه‌های کلان مدیریتی که امکان بروز و حضور ندارند- نه تنها کم از مردان ندارند، که همیشه پیشرو و برنده میدان بودند. مثلا زنان نقاش ایرانی از خانم «ایران درودی» و «آزاد رزاق‌دوست» بگیرید تا «فریده لاشایی» و «لیلی رشیدی» یا زنان هنرمند و بازیگر ما در عرصه سینما از «فاطمه معتمدآریا» بگیرید تا «باران کوثری» همه و همه از نام‌هایی هستند که چه بسا نام بسیاری از مردان در سایه این اسامی گم می‌شود. اگر بخواهیم نام زنان ایرانی را در دیگر عرصه‌ها برشماریم که چه بسا مثنوی هفتادمن شود. اما این‌که چرا زنان ایران با وجود این همه نام‌آوری هنوز در سایه مدیریت کلان مردان قرار دارند، خود جای سوال دارد.
البته هر چه که زمان می‌گذرد جامعه زنان در حال باور بیشتر به توانایی‌های همنوعان خود هستند، به همین دلیل اگر نگاهی به آرای مردم در انتخابات شوراهای شهرها بیندازیم، می‌بینیم زنان هم قبول کرده‌اند که اسامی زنانه را در برگه‌های رای بنویسند و به این ترتیب زنان شاید در مهم‌ترین و تنها عرصه سیاستگذاری شهری حضور بیشتری دارند،آن هم در شوراهای شهر و روستاست. با این حال هنوز زنان ایرانی به آن خودباوری نرسیده‌اند که همنوع و همجنس خود را برای مناصب بالای مدیریتی انتخاب کنند.


اگر زنان هنرمند در رشته‌های گوناگون که نام بسیاری از آنها خود برند و اعتباری برای یک شهر و یک استان است، اراده کنند که مثل برخی ورزشکاران برای سمت‌های کلیدی کشور، خود را نامزد کنند و به همان نسبت در سخنرانی‌ها و نوشته‌های خود از زنان بخواهند که نام آنها را روی برگه‌های آرا بنویسند، شک نباید کرد که فضا برای انجام خدمت آنها می‌تواند تغییر کند و آنها هم هیچ ابایی از انجام وظیفه برای مردم خود ندارند.
البته برخی زنان سیاسی کشور گرچه در سخنرانی‌ها یا همایش‌ها بر احقاق حقوق زنان تاکید می‌کنند و از دولت هم می‌خواهند براساس برنامه ششم توسعه و وعده دولت که باید 30درصد مناصب کلان کشور بر عهده زنان گذاشته شود، زنان هم وارد عرصه شوند، اما همین تعداد قلیل زنان در مدیریت تقریبا بالای کشور، باز بین زنان هم دسته‌بندی می‌کنند و بیشتر در فکر همپالکی‌ها یا هم‌حزبی‌های خود هستند که عملا نشاندهنده ایجاد مانع سر راه رشد بیشتر حضور زنان در قدرت است.
شکی نیست که زنان ایرانی قدرت به دست گرفتن قدرت‌های بالای جامعه را دارند. آنها نه کم از مرکل دارند و نه کم از دیگر زنان موفق در عرصه‌های سیاسی کشورهای دیگر.
با آنکه زنان ایران در بسیاری از عرصه‌های فرهنگی پیشروتر از مردان هستند، اما حتی آنها در عرصه‌های مدیریت بالای فرهنگی هم راه به جایی ندارند. اگر سمت‌هایی دارند بسیار کلیشه‌ای یا بدون قدرت اجرایی و عملیاتی است. متاسفانه از حضور زنان در برخی عرصه‌ها بیشتر استفاده ابزاری می‌شود، که نمونه آن را می‌توان در همین چند روز پیش یعنی حضور گزینشی زنان در استادیوم آزادی دید. برخی از زنان بعد از آن اتفاق گفتند که امکان حضور زنان به صورت گزینشی بیش از آنکه یک گام به پیش باشد، بلکه گام‌های بیشتر به سوی قهقراست.
راستی، آیا زنان ایران نمی‌توانند در مقام وزیر ارشاد یا رئیس ادارات ارشاد در استان‌ها باشند؟ حتما با کمی انصاف می‌توانیم آنها را در چنین مقام‌هایی ببینیم. با این حال هنوز معلوم نیست که زنان در کجای مدیریت کشور ایستاده‌اند.