رئيس جمهور براي تغيير رويكرد خود توجيهي ندارد

در شرایط فعلی عملکردهای ناموفق دولت موجب بروز نارضایتی‌هایی در جامعه شده و مردم اعتماد خود را از دست داده اند؛ آسیب شناسی شما از این موضوع چگونه است و راه ایجاد مجدد اعتماد در جامعه را چه می‌دانید؟
قبلا هم گفته شده که آقای روحانی در دولت اول خود در حوزه اقتصادی، سیاست خارجی و به‌خصوص سیاست داخلی نقاط ضعف و اشکالی داشت که به کرات به وی تذکر داده شده بود. البته این به معنای نادیده گرفتن دستاوردهای دولت در همه زمینه‌ها نیست. منتها کم توجهی به این مسائل و انباشت مشکلات موجب شد که به تدریج سطح توقع جامعه و نوع نگاه مردم به دولت جدی‌تر و متفاوت‌تر شود. آقای روحانی در دولت دوازدهم و بعد از انتخابات، غفلت بزرگی را مرتکب شد و به گونه‌ای رفتار کرد که در جامعه احساس شد که از آنچه که وی در جامعه وعده داده بود عقب نشيني كرده است. حامیان آقای روحانی نیز به طور جدی در محافل عمومي وخصوصی این مسائل را متذکر می‌شدند. لذا پس از انتخابات موجی از پشیمانی از رأی به آقای روحانی راه افتاد که با تدبیری که از سوی اصلاح‌طلبان در جامعه صورت گرفت این موج فرونشست. حال به نظر من آقای روحاني بايد پاسخ لازم به اين تغيير رويكرد رابه جامعه و افكار عمومي بدهد وحتي اگر اشتباه كرده است از مردم عذرخواهي کرده و قول جبران بدهد. به هر حال توقع می‌رفت دولتی قوی‌تر، شجاع‌تر و توانمند‌تر روی کار بیایدکه اتفاق نیفتاد. یکی از ابعاد غفلت آقای روحانی در دولت جدید همین سطح کابینه وی بود که حتي نسبت به کابینه قبلی هم افت پیدا کرد. طبیعی است که محصول این حرکت‌ها و مواضع این شود که یک مرتبه موجی از ذهنیت منفی در جامعه درست شود و به یأس و ناامیدی دامن زده شود. از طرف دیگر دونالد ترامپ و عوامل سرنگوني طلب او نیز باخروج ازبرجام عمليات رواني بسيار گسترده‌اي را در راستاي بي‌ثبات سازي و به هم ريختگي در كشور سامان داده‌اند و درصدد القای یأس و نا امیدی و ايجاد هرج و مرج در جامعه هستند. در داخل نیز از يكسو دلواپسان داخلی که جز منافع باندی خود به چیزی قائل نیستند و از ديگرسو جریان برانداز دست به دست هم داده‌اند و این یأس و نا‌امیدی را تشديد مي کنند. در اینجا بر دولت است که انچنان تدبير و هوشیاری و هوشمندی از خود نشان دهد تا بتواند این خلأ و گسست‌ها را ترمیم کند. البته اینها به معنای نادیده گرفتن برخي عوامل اصلی ديگرکه در به‌وجود آمدن شرایط فعلی موثر بودند نیست؛ به ويژه اينكه برخي رويكردها و موضع‌گیری‌ها نسبت به مسائل اساسي کشور یکدست و هماهنگ نیست و بعضا درتعارض با يكديگر است. همینطور جریانات افراطی همچنان در کشور میدانداری می‌کنند. در چنين شرايطي به نظر مي رسد که دولت و آقای رئیس‌جمهور و ساير قوا و مسئولان كشور واقعا می‌خواهند مشکلات حل شود و تلاش می‌کنند منتهی توقع می‌رود که خیلی جدی‌تر و با همت تمام و با تدوين سريع راه حل‌ها و بسته‌هاي مؤثر وكارساز این حرکت را انجام دهند. به علاوه باید گفت‌وگویی سازنده و اقناعی با جامعه سامان داده شود تا اعتماد عمومي بازسازي شود و جامعه کمتر تحت تاثیر برخی اخبار نادرست و جنگ روانی قرار بگیرد.
با وجود عیان بودن مشکلات موجود در جامعه و تصریح همه کارشناسان به تغییرات در حوزه‌های مختلف، رئیس‌جمهور فقط به تغییر چند وزیر اکتفا کرد و مطابق با وعده‌ها و میل پایگاه رأی خود عمل نکرد؛ به نظر شما این نوع رویکرد به نوعی نادیده گرفتن نظر کارشناسان و جامعه نیست؟
من فکر می‌کنم که دلیل اصلی این موضوع به چند مساله از جمله شخصیت خود آقای روحانی باز می‌گردد. به نظر مي رسد ايشان سعی کرده که با متانت و آرامش و سعه صدر با مسائل برخورد کند. منتهی این مسائل زمانی که به یک شرایط خطیر می‌رسد جواب نمی‌دهد. باید در این مواقع خیلی قاطع و سریع و در عين حال بادقت و هوشمندانه اقدام کرد و پیش رفت. اکنون شرایط جامعه به گونه‌ای است که نمی‌توان منتظر ماند تا اگر قرار است مسئولی تغییر کند یا ارتقای کیفیت پیدا کند مدام آن را به آینده و گذر زمان احاله دهیم. این مساله تاخیر بر نمی‌دارد و سریعا باید انجام شود. مساله دیگر به تیم رسانه‌ای دولت باز می‌گردد. متاسفانه از روز اول دولت قبلی نیز بارها گفته شد که تیم رسانه‌ای دولت کارآمد نیست و درک درستی از شرایط جامعه ندارد. اگر کسی نمی‌تواند در جایگاهی قرار بگیرد که از عهده کاری برآید باید یا جایش را به شخص دیگری بدهد یا خود را به‌روزرسانی کند. وقتی تیم رسانه‌ای قدرتمند نباشد نمی‌تواند فضای دولت و جامعه را مدیریت کند. دلیل دیگر نیز بدین مساله باز می‌گردد به تیم سیاسی دولت که به‌نظر می‌رسد اگر از شرایط فعلی خارج شویم و به شرایط عادی برسیم نقاط ضعف تیم سیاسی دولت نمود بیشتری پیدا می‌کند. من به عنوان کسی که متخصص این کار هستم و سالیان سال در این عرصه مسئولیت مستقیم داشته‌ام این را متوجه هستم که استانداران و مدیران مناطق چه نقش برجسته و بی بدیلی می‌توانند در کاهش یا حل مشکلات کشور داشته باشند. مدیران توانمند در فضای مساعد می‌توانند بسیاری از مسائل را حل کنند و اجازه ندهند که این مسائل خود را به گونه‌ای نشان دهد که بعدا تبدیل به معضل ملی شوند، اما چنین اتفاقی نیفتاده است. از همان ابتدا نسبت به تیم سیاسی دولت بی‌توجهی شد و همچنان نیز ادامه دارد. ضعف مدیران منطقه‌ای هم بر سر مدیران ملی آوار می‌شود. خیلی از مسائلی که بعضا می‌توان با تدبیر از آن جلوگیری کرد امروز به شکل ملی خود را نشان می‌دهد. این مجموعه عواملی است که شرایط فعلی را به‌وجود آورده و راه حل آن اقدام سریع و فوری در تغییرات سازنده دارد.


به نظر شما دولت باید چه گام‌هایی را برای جذب دوباره سرمایه اجتماعی از دست رفته خود بر دارد؟
فضای محافظه‌کاری و ملاحظه‌کاری سم مهلک برای نظام و دولت است که باید از آن خارج شد. باید فضای امنیتی کنار برود و در جذب مدیران شرایطی به‌وجود بیاید که مدیران جوان، مجرب و ایثارگر را وارد صحنه کرد. امروز روزی است که نظام باید با تمام توان به‌دنبال این افراد برود و آنها را برای کمک به حل مشکلات کشور بیاورد. چنین حرکتی در گام اول می‌تواند اعتماد گسترده‌ای را در جامعه باز تولید کند. مجددا تاکید می‌کنم که نباید در تحلیل و تعلیل مشکلات دچار تقلیل‌گرایی و ساده اندیشی شویم. مشکلات دولت وجود دارد و بحث شد، اما بحث مهم‌تر درباره مسائل ریشه‌ای‌تر و عمیق‌تری است که در کشور وجود دارد. من معتقدم هرجا دولت را نقد می‌کنیم در کنار آن باید بدانیم که اصل مساله چیست. علتش نیز این است که امروز برخی جریانات به طور جدی درصدد هستند تا تمام مشکلات را صرفا متوجه دولت کنند و با ناکارآمد نشان دادن دولت بتوانند منویات مخرب خود را دنبال کنند. آنهایی که عوامل اصلی پیدایش این جریانات هستند خود را در پوشش حمله به دولت و نقد به دولت مخفی کنند تا بتوانند از دید مردم پنهان بمانند و کارهای خود را پیش ببرند. نگاه بخش‌ها و نهادهايی با جامعه تبعیض‌آمیز است و خودی و غیر خودی دارد. حقوق شهروندی در خیلی جاها به طور درست رعایت نمی‌شود. اینکه جریان دلواپس در قدرت وجود دارد که هیچ مناسبتی با اسلام و جمهوری اسلامی ندارد و دائم در سپهر سیاسی کشور یکه تازی می‌کند و از حاشیه امن برخوردار است و هر روز یک بد اخلاقی و خسارت بدین کشور وارد می‌کند، صداوسيمايي كه بايد صداوسيماي مردم باشد با جامعه ناهماهنگ است، برخی سخت‌گیری‌ها در هنگام انتخابات به گونه‌اي است كه بسياري از نيروهاي توانمند و ارزشمند را از عرصه رقابت حذف مي‌كند، تضاد در سياست خارجي و چگونگی مواجهه با كشورها و امثال اینها مسائل جدی کشور است و تا اين مسائل حل و فصل نشود مشكلات تداوم خواهد يافت.
با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه؛ چه راهکارهایی می‌تواند همگرایی بیشتر را رقم زند؟
دلسوزان کشور بارها گفته‌اند که راه همدلی بیشتر ایجاد بحث گفت‌وگو و آشتی و تعامل ملي است که باید به طور واقعی در کشور اتفاق بیفتد. یکسری مسائل اساسی در کشور وجود دارد که همه در شعار قبول دارند. مثلا در بحث اخلاق امروز در کشور هیچ کس مخالف بی‌اخلاقی نیست بلکه فکر می‌کنم در قیاس با سایر کشورها بیشترین توصیه‌های اخلاقی از انواع تریبون‌ها صورت می‌گیرد، اما با کمال تاسف باید گفت که بیشترین بداخلاقی‌ها در کشور گاه از زبان کسانی دیده می‌شود که توصیه‌ها به اخلاق دارند. بنا بر این باید در نظر داشت که طرح و شعار ملاک نیست بلکه عمل ملاک است. وقتی سخن از انسجام، گفت‌وگو و آشتی ملی به میان می‌آید باید در عمل و واقعیت اتفاق افتد و اقتضائاتی دارد. یکی از این اقتضائات این است که هیچکس نگوید حرف من درست و بقیه غلط می‌گویند. یعنی همه بپذیرند که در فرآیند گفت‌وگو به تفاهم برسند و بپذیرند که در سیاست‌های خود تجدید نظر کنند. اگر این مسائل رخ ندهد گفت‌وگو و آشتی شکل نمی‌گیرد چون گفت‌وگو منولوگ نیست بلکه دیالوگ است. از طرف دیگر این مساله در گام اول باید در سطح کلان اتفاق بیفتد چون در این سطح است که امروز مسائل جدی بر سر برخی مسائل اساسی کشور مثل نحوه برگزاری انتخابات و نحوه نظارت، حقوق شهروندی، مناسبات میان نیروهای نظامی اقتصادی و سیاسی، راهبردهاي مربوط به سياست خارجي را مشاهده می‌کنیم. باید در سطح عالی گفت‌وگوی جدی صورت بگیرد تا بتوانند بر سر این مسائل اساسی کشور با تغییر رویکردها و سیاست‌ها به یک اجماع پایدار ملی برسند و این حالت تخریبی رخت بربندد و من فكر مي‌كنم كه آقای روحاني در اين فرايند مي‌تواند و بايد نقش مؤثر‌تر و مفيدتري ايفا كند و در يك فرايند تعاملي سعي در متقاعد كردن ساير اجزا براي اتخاذ رويكردهاي سازنده و راهگشا بنمايد. پس از این فرآیند نوبت جریان‌های سیاسی، نهاد‌های مدنی و همه رده‌های جامعه خواهد رسید.
ارزیابی شما از نحوه ایجاد امید واقعی و عملیاتی کردن آن در جامعه چیست؟
هنگامي كه در انتخابات همه بحث از امید می‌کنند و وعده‌هایی داده می‌شود و سطح هیجانات و مطالبات بالا می‌رود؛ ایجاب می‌کند که پس از انتخابات نیز در همان راستا اقدام شده و گام برداشته شود تا امیدها پایدار مانده و بارورتر شود. اگر عکس آن عمل شود یا برنامه‌ها به گونه‌ای باشدکه نتواند مطالبات و وعده‌ها را محقق کند طبیعی است که سرخوردگی و انفعال ایجاد می‌کند و سطح امید کاهش مي‌یابد. علاوه بر اين در کشور ما عوامل مهم ديگری در ارتقای یا کاهش سطح امید مردم موثرند که بخشی از این عوامل به رویکردها و سیاست‌هایی که بعضا دنبال شده بازمی‌گردد. متأسفانه برخي سياست‌هايي كه توسط دستگاه‌هاي حكومت در قواي مختلف اجرا شده و دنبال مي‌شود ناكارآمد و مشكل‌ساز است و به‌شدت در افكارعمومي اثر منفي مي‌گذارد و موجب يأس و نااميدي مي‌گردد. بخش دیگری از آن به خود جامعه و فعالان سیاسی، روشنفکران و اندیشمندان باز می‌گردد كه به تدريج و به دليل نابساماني‌ها وارد چرخه معيوب طرح و بزرگنمايي مستمر مشكلات وكاستي‌ها و سياه‌نمایي هاي پي‌درپي شده‌اند كه در القای يأس در جامعه اثر مستقيم برجا مي‌گذارد. لذا اینها را باید با هم دید. به طور خاص در دولت دوازدهم 2 اتفاق رخ داد که به امید مردم خدشه جدي وارد کرد؛ نخست نحوه رفتار و رویکرد رئیس‌جمهور و دولت بود که این احساس را در مردم به‌وجود آورد که تغییر محسوسی برخلاف وعده‌ها و تعهدات انتخاباتي شکل گرفته است. این تغییر در جاهای مختلف مثل چیدن کابینه، انتصاب مديران، مواضع آقای روحانی و دولتی‌ها، فاصله گرفتن از پايگاه رأي و امثال ان قابل مشاهده بود. این تغييرات به هيچ وجه مورد انتظار نبود و یک مرتبه نوعی از سرخوردگی و انفعال را ایجاد کرد یعنی بدنه اجتماعی احساس کرد که آقای روحانی رویکرد خود را تغییر داده، بر مواضع انتخاباتی نیست و به گونه دیگری عمل می‌کند. گرچه آقای روحانی گفت من بر مواضعم هستم، اما جامعه به چنین باوری رسید. عامل دیگر نیز مشکلات حاد پولي و بانكي بود كه موجب التهاب و بهم ريختگي بازار و ايجاد بي‌ثباتي اقتصادي شد و جامعه را نگران و سرگردان كرد. درست است که عوامل متعددی در مشکلات اقتصادی موثر بود از قبيل برخي تضادهاي سياسي و سياستي بين دستگاه‌هاي حكومتي، كارشكني و يكه‌تازي تندروها و عملكرد باندهای فاسد اقتصادی سیاسی و جنگ رواني گسترده و فشارهای ترامپ و ایادی‌اش، اما سوء مديريت دستگاه‌هاي اقتصادي دولت را هم به هيچ‌وجه نمي‌توان ناديده گرفت. برای بازسازی این سرخوردگی‌ها و افزایش امید هم با حرف و شعار نمی‌شود کار کرد بلکه باید اقدامات عملی، موثر و جدی انجام پذيرد که جامعه و مردم باور کنند که اتفاقات مثبت و سازنده‌اي در حال رخ دادن است. البته این رفتارهای سازنده و اثربخش صرفا به دست دولت امکانپذیر نیست. در واقع همه بخش‌ها و نهادها باید به جامعه نشان دهند که در آن بخش از سیاست‌هایی که منجر به بروز نابساماني‌ها شده تجديدنظر کرده و رویکردهای محسوس و سازنده جدیدی از خود نشان دهند، به‌طوری‌که جامعه باور کند اتفاق مثبت و مؤثري در شرف وقوع است. متقابلا باید این اتفاق در بدنه اجتماعی نیز رخ دهد و فعالان،اندیشمندان و صاحب نظران بخصوص فعالان سیاسی، مدنی راهبرد هاي امیدبخش را دنبال کنند. امروز شرایط به گونه‌ای شده که همه در سیاهنمایی و برجسته کردن نقاط ضعف باهم مسابقه می‌گذارند. گرچه نقاط ضعف فراوان و بزرگ است،اما اینکه دائم در رسانه، فضای مجازی و کسانی که سخنشان در جامعه اثر دارد مسابقه در برجسته سازی نقاط ضعف باشد و خود زنی صورت گیرد آسیبی خیلی جدی است که باید همه در آن تجديدنظر كنند تا از این شرایط خارج شویم.
با نزدیک شدن به موعد مقرر برای بازنشستگی ١٤استاندار دولت و جایگزینی افراد جدیدی به جای آنها چه سازوکاری را برای انتخاب استانداران جدید موثر می‌دانید؟
من چون خودم در این حوزه کار کرده‌ام و تخصص دارم و از مسائل اطلاع جامع دارم معتقدم استانداران نقش بی بدیلی در مناطق دارند. استانداران نقش رئیس‌جمهور در یک استان را دارندکه فوق العاده می‌توانند در پیشبرد امور کشور موثر باشند و از خیلی مشكلات پیشگیری کنند و ایجاد سازوکارهای مناسب برای رسیدگی به امور مردم و حل مسائل آنان فراهم كنند. وزارت کشور نیز در ایران از معدود وزارتخانه‌هایی است که از اختیارات فوق العاده گسترده‌ای برخوردار است و گستره وظایف وسیعی دارد به همان نسبت نیز استانداران چنین وظیفه‌ای را در منطقه خود به عهده دارند. لذا خیلی مهم است که استانداران چه شخصیت‌هایی باشند. انتخاب مدیر سیاسی ویژگی خاصی می‌خواهد. متاسفانه در این سال‌ها توجه جدی به این مسائل نشد در حالی که توقع این بود که توجه به طور جدی صورت بگیرد. یکی از انتقاداتی که می‌شود این است که برخی از اینها در راستای سیاست‌های آقای روحانی عمل نمی‌كنند و بعضا خلاف عمل می‌كنند. گزارش‌هایی که فعالان مناطق دارند برخی آه و ناله می‌کنند که فلان فرماندار یا بخشدار مخالف دولت عمل می‌کنند، اما در سمت خود باقی هستند و همچنان نیز وجود دارند. این درست نیست؛ چرا که مدیران سیاسی دولت باید در راستای اهداف دولت عمل کنند. مدیر سیاسی باید ویژگی‌های تعاملی داشته باشد که بتواند نوعی از اقتدار سازنده را اعمال و جاذبه ایجاد کند. اين کار هر کسی نیست و افراد مجرب و توانمند و ملی می‌خواهد که در سطح استانداری‌ها مدیریت کنند. یکی از آفت‌های مدیریتی کشور فشارها و فضایی که بارها گفته شده است. مدیری که می‌خواهد انتخاب شود باید از فیلترهایی رد شود که گاهی در آنها اعمال سلیقه می‌شود. در این فیلترگذاری‌ها بسیاری از افراد شجاع و توانمند حذف می‌شوند و متاسفانه دولت در این مدت برای خنثی‌سازی این مساله اقدام چندانی نکرده است. دولت باید از جایگاه خود و مدیران مجرب دفاع کند. حراست‌ها زیرمجموعه دولت و وزارت اطلاعات هستند که می‌تواند سامان پیدا کند نه اینکه اگر مدیر توانمند و با سابقه‌ای بخواهد انتخاب شود بگویند به صلاح و مصلحت نیست. باید مشخص شود چه مشکل و تخلفات مشخصی وجود دارد تا مدیر ارشد براساس آن تصمیم بگيرد وی را بگذارد یا نگذارد. نتيجه اینگونه گزینش‌هاي سليقه‌اي این می‌شود که مدیران دسته چندم وارد مدیریت‌های مهم می‌شوند و همان‌ها نیز به جهت فشارهایی که از جانب‌های مختلف و دستگاه‌های مختلف وارد می‌شود تبديل به مدیران بوروكرات روزمره‌کار و محافظه‌کار و سرخورده می‌شوند. دولت باید بر این مسائل فائق آید. مدیران باید شجاعت، شهامت و ریسک پذیری داشته باشند و در شرایط بحران مدیریت بحران کنند نه اینکه به قول رئیس‌جمهور با یک تلفن یا تشر از کوره در رفته و منفعل شوند.