قورباغه و قناري و رسانه

اين كار مهمي كه نيويورك‌تايمز و جلوتر از او گاردين با نودولتان سعودي كردند، گواهي مي‌دهد كه با وجود سيطره صاحبان زر و زور و تزوير بر رسانه‌ها، وجدان عمومي بيدار است و سر مردم را نمي‌شود به اين راحتي‌ها كلاه گذاشت. همان ‌طوري كه قدما باور داشتند، ماه حقيقت پشت ابر نمي‌ماند و ظالمان سر سالم به گور نمي‌برند. خدا جاي حق نشسته است. درست در ايامي كه ايادي بن‌سلمان مشغول دست‌درازي به رسانه‌هاي معتبر جهاني بودند و ...
به شكلي فراگير اخبار گل و بلبل از حجاز مخابره مي‌شد، صداي خبرنگاران مستقل درآمد و بسياري از نقشه‌هاي شوم پشت‌پرده رو شد و تشت رسوايي وليعهد عربستان از بام افتاد. همين چند ماه پيش بود-اگر يادتان باشد- كه عربستان اينديپندنت را خريد و تاسيس بخش فارسي‌اش را اعلام عمومي كرد. من خيلي از نخبگان را ديدم كه اصلاحات عربستان را جدي گرفتند و از راه دور به مدرنيزاسيون بن‌سلمان حسودي كردند. خيلي‌ها هم معلوم بود كه از وليعهد پول گرفته‌اند تا در ماهواره و اينترنت چهره‌اي جذاب و پيشرو و مدرن از او بسازند. بعضي دختر و پسرهاي ايراني به واسطه خبرهاي عمدتا دروغي كه از كامروايي شاهزاده‌ رفورميست سعودي در احقاق حقوق زنان يا در عقب‌ راندن متحجران متعصب وهابي مي‌شنيدند، احساس ناكامي و يأس مي‌كردند و خود را در پروژه اصلاحات دوم خردادي شكست‌خورده مي‌ديدند. «بي‌بي‌سي‌ فارسي»، «من ‌و تو»، «ايران اينترنشنال» و «وي‌ او اي» در القاي حس ناكامي و يأس تا حدودي موفق شدند و توانستند ذهن‌هاي خام را بفريبند و قورباغه زشت سعودي را رنگ كنند و به جاي قناري خوش‌آواز قالب كنند. تطاول علني آل‌سعود به رسانه‌ها، يعني همين خريدن سهام روزنامه‌ها و شريك شدن در سايت‌ها و شبكه‌هاي اسم و رسم‌دار كوه يخي را مي‌مانست كه بخش اعظمش از ديده‌ها پنهان بود. در ظاهر خانم‌ها و آقايان خوش‌لباس و خندان و خوش صحبت به صحنه مي‌آمدند و از اقدامات مدرن بن‌سلمان و حضورش در رسانه‌ها دفاع مي‌كردند و دل مخاطبان ساده‌دل فارسي‌زبان را مي‌ربودند، در پس پرده اما سعودي‌ها با ارعاب و تهديد و تطميع، خبرنگاران را به خدمت درمي‌آوردند و از آنها براي پيش بردن پروژه مقابله با ايران استفاده مي‌كردند. عربستان البته كه با جمهوري اسلامي دشمني دارد اما مقدم بر آن با ايران، با موجوديت كشوري به نام ايران دشمن است. فعلا ايران و جمهوري اسلامي بر هم منطبقند و آل‌سعود فرصت تفكيك اين دو را از هم ندارد. نه فرصتش را دارد نه انگيزه‌اش را. اين دشمني مجموعه‌اي است از رقابت‌هاي ژئوپلتيك، سوابق تاريخي و عقيدتي و مناسبات با غرب. از بحث اصلي‌ام دور نشوم. عرضم اين بود كه عرب‌ها از روي دست صهيونيست‌ها سعي كردند تا رسانه‌ها را به تصرف عدواني خود درآورند. آنجايي كه با پول مي‌شد با پول، آنجايي كه با زور مي‌شد با زور و آنجايي كه با فريبكاري با فريبكاري. صهيونيست‌ها هم دقيقا همين كار را كرده بودند و هنوز هم مي‌كنند اما تجربه ثابت كرده است كه در هيچ‌ كجا و در هيچ دوره، دست حق بسته نمي‌ماند و زبان حق‌گويان لال نمي‌شود. احتياج به ذهن پيچيده و اخبار پشت‌پرده نداريم تا بفهميم اسراييلي‌ها موازنه خبري را به شكل اغراق‌آميزي به نفع خود به هم زده‌اند، مع‌ذلك نتوانسته‌اند و نمي‌توانند صداي خبرنگاران آزاده را بخوابانند يا روزنامه‌نگاران مستقل را خفه كنند. همين الان هم آمار بگيريد مي‌بينيد كه كميت و كيفيت خبرنگاران منتقد اسراييل بر مدافعانش مي‌چربد. حتي آنهايي كه از بد حادثه حقوق‌بگير موسسات صهيونيستي هستند در جنگ غزه يا موقع حمله به لبنان هزينه آزادگي و استقلال را به جان مي‌خرند و تمام‌قد از فلسطيني‌ها و لبناني‌ها دفاع مي‌كنند. اين كاري هم كه اخيرا گاردين و نيويورك‌تايمز كردند از همين جنس است. شايد بي‌ربط نباشد كه اين آزادگي و استقلال را به ذات روزنامه‌نگاري برگردانيم. روزنامه‌نگاري في‌الذاته جلوي فريب را مي‌گيرد و در پروژه‌هاي ارباب قدرت ايجاد اخلال مي‌كند. سال گذشته همين موقع اگر ما به دوستان‌مان مي‌گفتيم در قضاياي اقتصادي تهران دست‌هاي سعودي در كارند، خيلي‌ها باور نمي‌كردند. يكي از عادت‌هاي بدي كه بين ما رواج پيدا كرده زدن بي‌ملاحظه انگ دايي‌جان ناپلئون است. نه به وقتي كه حتي امور ساده زندگي را به توطئه‌هاي امريكا و اسراييل مربوط مي‌كرديم نه به اين روزها كه تا صحبت از توطئه مي‌كنيم به دايي‌جان ناپلئوني ديدن دنيا متهم‌مان مي‌كنند. نه، واضح بود و با چشم غير مسلح هم مي‌شد ديد كه مثلث ترامپ و رياض و تل‌آويو دور موتورشان را تند كرده‌اند تا يك‌بار براي هميشه قال قضيه ايران را بكنند. اتفاقا محاسبات‌شان غلط نبود. همين حضور پررنگ در رسانه‌هاي فارسي زبان نشان مي‌دهد كه بي‌گدار به آب نزده‌اند و با مطالعه همه‌جانبه به فكر تقويت شبكه‌هاي ماهواره‌اي و كانال‌هاي اينترنتي افتاده‌اند. منتها آنها حساب اولا آزادگي خبرنگاران و استقلال روزنامه‌نگاران را نكرده بودند، ثانيا از قدرت خون مظلوم غافل بودند. اگر كسي بگويد اين خون خاشقجي بود كه گريبان قاتلانش را گرفت، بي‌وجه نگفته است. خدا جاي حق نشسته و نمي‌گذارد تا قاتل براي خودش راست راست بچرخد و قدرتنمايي كند. چپ بودن روزنامه‌نگاران را نيز نبايد به سادگي از كنارش گذشت. منظورم چپ عقيدتي نيست. چپ سياسي را مي‌گويم. يعني مقابله با نظم نوين جهاني. عجيب اينكه در ايران چپ بودن ننگ و عار شده و عموم خبرنگاران جوان ترجيح‌شان اين است كه تبديل به مروجان سرمايه‌داري و نئوليبراليسم شوند. اين بحث را بعدا مفصل ادامه خواهم داد، اينجا همين قدر بگويم كه خبرنگاران مستقل و تا حدودي چپ‌هاي دنيا را به اين راحتي‌ها نمي‌شود فريفت. عجالتا حساب رسانه‌هاي فارسي‌زبان اروپا و امريكا را از جامعه رسانه‌اي دنيا سوا كنيد تا حساب كار دست‌تان بيايد كه نهاد رسانه در ضديت با قدرت‌هاي قاهره تعريف مي‌شود. فارسي‌زبان‌ها را به اين دليل مي‌گويم از اين بحث كنار بگذاريم كه حضور و ظهورشان طبيعي نيست. يكي با پول وزارت خارجه بريتانيا شكل گرفته و ديگري با پول وزارت خارجه امريكا. وزارت خارجه امريكا البته به ديگر راديوها و رسانه‌ها هم پول مي‌دهد به علاوه اينكه پروژه‌اي هم با افراد قرارداد مي‌بندد. اخيرا هم كه معلوم شد عربستان سعودي سر كيسه را شل كرده تا فارسي زبان‌هاي مبتذل و ضدانقلاب قدرت بگيرند. چون همه اين رسانه‌ها طبيعي به وجود نيامده‌اند و اصلي‌ترين كاركردشان مقابله با نظام سياسي ايران است، لذا بيش از آنكه ژورناليست باشند و قوانين ژورناليسم برآنها صدق كند، كارگران رسانه‌اي و مزدبگيرند و اكثرشان تعهد كرده‌اند تا پروژه‌ صاحب كارشان را پيش ببرند. اينكه رضا پهلوي بنشيند و بقيه قربان صدقه‌اش بروند نه تنها از مناسبات روزنامه‌نگارانه بيرون است بلكه شكل مبتذلي از مزدوري است. منظورم از مزدوري توهين نيست. زندگي در خارج سخت است و بعضي‌ها گرفتارند، بنا به دلايلي از سياستمداران ايراني هم كينه به دل دارند پس خود را در پروژه‌هاي براندازي جا مي‌كنند تا با يك تير دو نشان بزنند. هم پول دربياورند و هم از نظام سياسي ايران انتقام ايدئولوژيك بگيرند. اما روزنامه‌نگاران گاردين اين ‌طور نيستند يا روزنامه‌نگاران نيويورك‌تايمز. حتي رويترز كه اصل كاري‌هايش وارد قرار و مدار با سعودي‌ها شده بودند و تا حدودي به خدمت آنها درآمده بودند، بالاجبار مسير خود را اصلاح كرد و به خواسته خبرنگارانش تن داد. اينكه امروز معلوم شد عرب‌ها براي اخلال در كار و بار ما ايراني‌ها مزدور استخدام كرده‌اند و حتي ترور نامداران را در خيال خام خود پخته‌اند چيزي نبود كه دور از ذهن ما باشد. ما هم مي‌گفتيم كه اين آتش از گور بن‌سلمان و هم‌پيمانانش بلند شده، اما اينكه وجدان عمومي بيدار شود و مردم جهان اين ميزان از خباثت و شيطنت را دريابند لازم بود تا روزنامه‌نگاران مستقل به ميدان بيايند و اسناد اين اخلال را رو كنند. خون خاشقجي را هم دست‌كم نگيريد. چيزي كه ما ايراني‌ها از آن غافليم وجود همين رسانه‌هاي مستقل و آزادي عمل آنهاست. در سايه همين رسانه‌هاست كه روزنامه‌نگاران حق‌طلب به ميدان مي‌آيند و پليدي‌هاي قدرت را آشكار مي‌كنند. به رسانه بها بدهيد.