شیرزاد عبداللهی پوپولیسم نفتی و شعارهای انتخاباتی

مطالعه‌ای که روی چهار کشور نفتی ایران، ونزوئلا، بولیوی و اکوادور صورت گرفته ادعا می‌کند که این چهار کشور نفتی پوپولیستی در سیاست خارجی رفتاری مشابه یکدیگر دارند. مهم‌ترین خصوصیت مشترک سیاست خارجی آنها، رفتار ضد آمریکایی است. کشورهای دارای منابع طبیعی سرشار علیرغم آنکه به لحاظ اقتصادی با جهان خارج پیوند عمیق برقرار کرده‌اند، ولی به لحاظ سیاسی همگرایی بین‌المللی اندکی دارند. این رفتار در همه کشورهای نفتی عمومیت ندارد. کشورهای نفتی حاشیه خلیج فارس یا برونئی (در شرق آسیا) کشورهایی هستند که در سیاست بین‌الملل همگام با آمریکا و سایر قدرت‌های بزرگ عمل می‌کنند. تفاوت کشورهای حاشیه خلیج فارس با کشورهایی مانند ایران، ونزوئلا و سایر کشورهای نفتی پوپولیستی چیست؟ مرکز پژوهش‌های مجلس (دفتر مطالعات اقتصادی) گزارشی 22صفحه‌ای با عنوان «مقدمه‌ای بر اقتصاد کلان پوپولیسم» در فروردین ماه امسال منتشر کرده است و در بخش انتهایی آن این سوال مطرح شده است که چرا رفتار سیاسی کشورهای حاشیه خلیج فارس با رفتار سیاسی ایران و ونزوئلا متفاوت است؟ در پاسخ می‌خوانیم که در کشورهای نفتی کم جمعیت مانند عربستان، امارات، قطر، کویت و ... که در آنها «سرانه درآمد نفتی» رقم بالا و قابل توجهی است؛ نوع شکل‌گیری نهادها و سیاستگذاری‌ها متفاوت از کشورهایی پرجمعیت و با درآمد «سرانه درآمد نفتی» پایین مانند ایران و ونزوئلا است. از کشورهایی مانند ایران و ونزوئلا به عنوان کشورهایی با سرمایه ناکافی یاد می‌کنند که دچار پدیده «نحسی منابع طبیعی» شده‌اند. در ادبیات کلاسیک اقتصاد، وفور منابع طبیعی همواره عامل تسهیل رشد اقتصادی است. برای مثال یکی از دلایل رشد آمریکا در برابر انگلستان دسترسی امریکا به منابع عظیم زغال سنگ ذکر شده است. اما مطالعات جدید به کشف رابطه منفی بین «رشد اقتصادی» و «سهم منابع طبیعی صادراتی» در برخی کشورها رسیدند و عنوان «نحسی منابع طبیعی» را بر آن نهادند، به این معنی که وفور منابع طبیعی باعث کاهش رشد اقتصادی می‌شود. در کشورهای نفت‌خیز با جمعیت بالا و سرانه کم، سیاست خارجی رادیکالی با سیاست داخلی چپگرا؛ مخالفت با گروه‌های سرمایه‌داری بزرگ داخلی، سیاست‌های بازتوزیعی و به طور ویژه تمرکز بر «بسیج سیاسی طبقات پایین به حاشیه رانده شده» همراه است. بر اساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، «تجربه کشورهای دارای نظام سیاستگذاری پوپولیستی نشان داده است که این کشورها در چهار مرحله به فروپاشی اقتصادی و سیاسی خواهند رسید. در مرحله اول سیاستگذار پوپولیست با افزایش مخارج و اجرای سیاست‌های یارانه‌ای سعی بر افزایش محبوبیت و دستیابی به رشد اقتصادی در کوتاه‌مدت دارد، در این مرحله منابع ارزی به علت افزایش واردات به شدت رو به کاهش می‌رود. در مرحله دوم محدودیت‌های منابعی اقتصاد تحمیل شده و تورم و کاهش ذخایر خارجی خود را به اقتصاد تحمیل کرده و نرخ تورم رو به افزایش می گذارد. در مرحله سوم فروپاشی اقتصادی رخ می‌دهد، بازار ارز به یک‌باره فرو می‌پاشد و محدودیت منابع ارزی منجر به افزایش شدید نرخ ارز شده و دولت مجبور به کاهش هزینه‌ها و یارانه‌ها می‌شود. در مرحله چهارم سیاست‌های ارتودوکسی و یا اصلاحات ( IMFصندوق بین‌المللی پول) به اجرا گذاشته می‌شود، نارضایتی شدید اجتماعی و به خصوص نارضایتی طبقه فرودست، منجر به فروپاشی نظام سیاسی شده و دولت با خشونت برکنار می‌شود. این اتفاق که در بیشتر کشورهای پوپولیستی مشاهده شده ناشی از افزایش شدید هزینه‌ها در ابتدای دوره سیاستگذاری است. افزایش درآمدهای نفتی در سال 53 در ایران و تزریق آن در بودجه منجر به سرنگونی رژیم شاه شد. در ایران دوران احمدی‌نژاد و ونزوئلای چاوز که درآمدهای نفتی به صورت جهشی افزایش یافت سیاست‌های نفتی پوپولیستی دوباره اجرا شد. بعد از مرگ هوگو چاوز، دولت ونزوئلا همچنان راه او را ادامه داد. اما در ایران در انتخابات سال 92 دولتی غیر پوپولیستی روی کار آمد و مسیر کشور در مرحله سوم متوقف شد و سیاست خارجی تهاجمی و افزایش نرخ ارز و سیاست‌های داخلی مبتنی بر توزیع پول و ولخرجی تا حدی متوقف شد. امروز در حالی که تورم در ونزوئلا به 700درصد رسیده و اقتصاد آن دچار فروپاشی کامل شده است، در ایران تورم مهار شده و تا حدودی آرامش به اقتصاد و سیاست بازگشته است. در شرایط نرمال به دلیل پایین بودن درآمدهای نفتی، امکان سر برآوردن یک دولت نفتی پوپولیستی در ایران بسیار ضعیف است .