انگيزش شركاي تجاري

كشورهايي كه از زمان اعلام خروج امريكا از برجام تا زمان آغاز دور دوم تحريم‌هاي يك‌جانبه امريكا عليه ايران، رنج رايزني و مذاكره را با واشنگتن براي معافيت از تحريم‌ها به جان خريده‌اند، طبيعي است كه در بزنگاه فشار امريكا تن به خطر ندهند. به خصوص كشورهايي مانند كره جنوبي، ژاپن و هند كه روابط قوي و مستحكمي با ايالات متحده امريكا چه به صورت سنتي و چه در دوره اخير دارند...
حاضر نيستند به خاطر ايران مناسبات ويژه خود را با واشنگتن به هم زنند. اما در عين حال نبايد از نظر دور داشت كه دماسنج تحريم‌هاي ايران به وضعيت و جايگاه ترامپ در سياست داخلي امريكا و جهان بستگي دارد. اگر طي ماه‌هاي بعد از اعلام اجراي تحريم‌هاي امريكا عليه ايرانيان شرايط ترامپ در امريكا تضعيف شود، اين كشورهايي كه براي ادامه روابط تجاري با ايران مجوز گرفته‌اند، كم كم بندها و شروط امريكا را شل‌تر كنند و از مرزهاي محدوديت‌هاي واشنگتن قدم فراتر بگذارند. در برابر اگر موقعيت ترامپ تقويت شود، قدرت و نفوذ امريكا بيشتر شود و موقعيت ترامپ در سياست داخلي امريكا بيشتر تثبيت كند، تعهد به رعايت شروط امريكا در ميان 8 كشوري كه از معافيت تحريمي برخوردار شده‌اند، افزايش پيدا مي‌كند.
امريكا بعد از عبور از ضرب‌الاجل خودش براي به صفر رساندن فروش نفت ايران، يك فرصت 180 روزه ديگر براي خود تعيين كرده است. معافيت‌هايي كه به 8 كشور براي واردات نفت خام از ايران داده ‌شده‌، 6 ماه ديگر به پايان مي‌رسد. در واقع امريكا اين فرصت را در اختيار خود قرار داده است تا در يك مهلت 6 ماهه اثرات كاهش عرضه نفت خام ايران در بازارهاي جهاني انرژي را ارزيابي كند و اگر احساس كند كه فقدان يا كاهش چشمگير عرضه نفت ايران، اثر عظيمي بر قيمت نفت خام نمي‌گذارد، آنگاه فشار بر كشورهاي مشتري نفت ايران از جمله كره جنوبي و چين را افزايش خواهد داد. در برابر اگر احساس كند كه بازار نفت تشنه نفت خام است و قيمت‌ها سير صعودي پيدا كرده‌اند، قطعا اين معافيت‌ها را تمديد خواهد كرد.
مجموعه تحريم‌ها، بر اساس فشار افكار عمومي بين‌المللي ممكن است تحت تاثير قرار بگيرد. اگر فشار افكار عمومي جهان بيشتر شود، كاخ سفيد مجبور مي‌شود كه انعطاف بيشتري نشان دهد. اما اين فشار افكار عمومي تحت تاثير عامل ديگري است. به نظر مي‌رسد حساسيت بين‌المللي نسبت به رويارويي‌هاي ايران و امريكا، بعد از 40 سال خصومت، كمتر و كمتر مي‌شود. جامعه جهاني از ديدن رويدادهاي تكراري در رويارويي‌هاي تكراري ميان تهران و واشنگتن به ستوه آمده است و كم كم نسبت به مداخله در اين خصومت قديمي بي‌تفاوت مي‌شود. در شرايط گسترش بي‌تفاوتي به ويژه در اروپا نسبت به روابط تهران و واشنگتن، برخي ادعاها و گزارش‌ها در مورد فعاليت‌هاي ايران در خاك اروپا، باعث مسموميت فضا عليه تهران شده است. درون امريكا بر خلاف جامعه جهاني نشاني از خستگي و ستوه وجود ندارد، دشمني با ايرانيان در حال تبديل شدن به يك سنت سياسي است و جناح‌ها و گروه‌هاي سياسي رقيب تلاش مي‌كنند تا از يكديگر براي فشار عليه ايران و خصومت‌ورزي با تهران، سبقت بگيرند. در برابر تهران برخلاف خيلي از رقبا و دشمنان بين‌المللي‌اش كه با ايجاد يك جاي پاي قدرتمند در واشنگتن مسير لابي‌گري و اغواي امريكا را در پيش گرفته‌اند، گروهي ندارد كه نزد سياستمداران و سياستگذاران امريكا، منافع و مطالبات ايران را مطرح و تشريح كند.


نهايتا قدرت اقتصادي امريكا و حساسيت سياستگذاران اين كشور نسبت به تهران فرصتي براي كشورهاي مختلف جهان به وجود آورده است كه در رايزني و مذاكره با امريكا، از كارت ايران بهره‌برداري كنند. در واقع رابطه با تهران به اهرمي براي چانه‌زني با امريكا و تهديد و هشدار به اين ابرقدرت جهاني براي گرفتن امتياز تبديل شده است. كوچك‌بودن سهم روابط ايران با كشورهاي جهان به ويژه وقتي در قياس با رابطه امريكا با بسياري از اين كشورها در نظر گرفته ‌شود، باعث مي‌شود كارت ايران به يك اهرم ضعيف و غيرسرنوشت‌ساز بدل شود كه قرار نيست در مذاكرات ميان امريكا و شركايش، محكم روي ميز كوبيده شود، بلكه خيلي محتاطانه بازي مي‌شود.
ايران لازم است براي فائق آمدن بر مشكلات پيش رو در دو زمينه فعاليت شديدي را پيگيري كند. اولين مساله ايجاد انگيزه در شركاي ايران براي حمايت از منافع ايران است، به نظر مي‌رسد كه خيلي از كشورها چه به دليل ستوه و خستگي يا چه به دليل فقدان منافع يا مشوق‌هاي اقتصادي و تجاري، انگيزه كمتري براي دفاع از منافع ايران در برابر فشارهاي امريكا دارند. امروز به نظر مي‌رسد تنها انگيزه‌اي كه در ميان برخي از كشورهاي مهم جهان براي رويارويي با امريكا به نفع ايران وجود دارد، مقابله با زورگويي و يك‌جانبه‌گرايي امريكا است، آن هم نه براي منافع ايران بلكه براي منافع بلندمدت خودشان. تهران بايد انگيزه‌هاي بيشتري در ميان همكاران خارجي خود براي دفاع از ايران ايجاد كند. ديپلماسي ما ضربات زيادي از حق به جانب بودن و اين تصور كه نهايتا ما يك جا مي‌نشينيم و ديگران خود به خود جذب حقانيت ما خواهند شد، خورده است. بايد ياد بگيريم كه نه تنها در پايتخت‌هاي همه كشورهاي جهان و همه نهادهاي بين‌المللي براي ذره ذره حق خودمان بايد بجنگيم، بلكه حتي در قلب امريكا هم بايد براي ايجاد انگيزه به نفع خودمان و براي احقاق حقوق‌مان مبارزه كنيم.