روزنامه نگاری مقابل جوخه اعدام

وقتی او را از اتاقش بیرون آوردند که سوار کامیون (آمبولانس) شود،خواهش کرد یک سیگار به او بدهند. یکی از افسران سیگاری آتش زد و به او داد که با وضع خاصی گوشه لب گذاشت که پیدا بود می‌خواهد جرات و قوت قلب خود را نشان دهد.این آخرین تقاضایش از زندانبانانش بود.روز اعدام هوا به شدت سرد بود اما او با یک لا پیراهن و پیژامه‌ای پشمینه به میدان تیر لشکر دو زرهی تهران قدم گذاشت و هنگام اعدام به جای عفوخواهی و تضرع با بلند‌ترین صدایی که در توان جسم تب دار و بیمارش بود نام عزیزترین‌هایش، ایران و مصدق را فریاد زد و بعد صدای رگبار گلوله در میدان تیر پیچید. دادستان ارتش پس از اعدام در مصاحبه‌ای با توصیف حالات و روحیه او پیش از تیرباران گفت:«آن موقع روحیه‌اش به قدری قوی بود که اگر کسی وارد اتاق می‌شد و از جریان اوضاع اطلاع نداشت هرگز باور نمی‌کرد این شخص کسی است که چند دقیقه دیگر باید تیرباران شود و وصیت‌نامه‌اش را هم نوشته است».
او که سحرگاه نوزده آبان، سربلند، تن به جوخه اعدام سپرد، وزیرامورخارجه دولت مصدق، دکتر حسین فاطمی بود.
حسین فاطمی از انتها تا آغاز
در سپیده دم 19آبان 1333، مردی به جوخه اعدام سپرده شد که یکی از چهره‌های مطرح تاریخ معاصر ایران به شمار می‌رود.خاصه اینکه به گفته دکتر مصدق، فکر ملی شدن نفت پیشنهاد او بوده است.مردی که از وادی روزنامه نگاری با خیال انگیزی ادبی به ورطه سیاست وجمهوری خواهی می‌رسد،همراه وبا حمایت روزنامه نگار جنجالی و پرآوازه دیگر«محمد مسعود» روزنامه نگاری می کند، به زندان می افتد وپس از شهریور 1320از زندان آزاد می شود.او بعدها دکتری حقوق سیاسی از فرانسه می‌گیرد، نماینده مجلس می‌شود، ترور می شود،وزیر امورخارجه می‌شود وسرانجام ... این‌ها بخشی از نکاتی است که می شود تیترواراز میان زندگی کوتاه اما پرفراز ونشیب دکتر حسین فاطمی به آن اشاره کرد.گروهی او را رابط میان دولت مصدق ودربار می دانستند و بر اساس آن اقدام به از میان برداشتن او کردند و ماجرای ترور وی بر مزار دوستش محمدمسعود به یکی از جنجالی ترین گره های ممکن در تاریخ تبدیل شد.چرا باید گروهی مذهبی با ادعای مبارزه با استعمارگران، در حالی فاطمی را ترور کند که او یکی از اصلی ترین مخالفان نفوذ انگلستان در ایران است؟ روایت های بسیار از دست‌های پشت پرده این ترور بعدها گفته شد اما به نظر می رسد همچنان گره و رمز و راز اصلی به جای خود باقی مانده است.


در این میان گروهی نقش بسیار پر رنگی برای او در ملی شدن نفت قايل بودند.برخی او را تندرو می‌دانستند وبرخی نیز اقدامات او را به خصوص پس از کودتای ناکام 25مرداد 1332، امری طبیعی می دانند. با این حال همچنان نظرها درباره این شخصیت متفاوت است.آن چنان که «ابراهیم گلستان» او را بیش از آنکه وزیر یا روزنامه نگاری شجاع بداند ، فرصت طلبی توصیف می کند که می‌توانست روزنامه نگار خوبی باشد اما حیف شده است.بسیاری نیز فاطمی را شخصیتی می دانند که به دنبال ایجاد دموکراسی وجمهوری در ایران آن روزگاربود وبرای رسیدن به آن از هیچ اقدامی فروگذار نکرد وسرانجام نیز جان خود را در این راه قربانی کرد. روز 19 آبان و ساعتی پس از اجرای اعدام فاطمی بود که ، اطلاعیه دادستان ارتش به این شرح منتشر می شود: «دکتر فاطمی که در اثر قیام ملی ۲۸ مرداد ۳۲ فراری و در پناه اشرار توده‌ای قرار گرفت، پس از دستگیری و تعقیب و تسلیم به دادگاه به موجب احکام صادره در دادگاه عادی و دادگاه تجدیدنظر اعمالش به منظور به هم زدن اساس حکومت تشخیص و به اعدام محكوم و با انجام تشریفات قانونی ساعت ۶ صبح امروز تیرباران شد.» اما فاطمی که پس از کودتای 28 مرداد بر ای ماه ها فراری بود چه کرده بود که چنان مغضوب دربار و شاه بود که از میان همه قربانیان کودتا تنها او مقابل جوخه اعدام قرار گرفت؟ حسین فاطمی در هنگام مرگ تنها 37 سال داشت و فرزندی سه ساله به نام سیروس که پیش از اعدام قیمومیت او را به دکتر محمد مصدق سپرد. پیکر او را پس از اعدام در حالی که شش گلوله سینه و قلب بیمارش را شکافته و شلیک تیر خلاص به زندگی‌اش پایان داده بود،به ابن‌بابویه شهر ری بردند. او وصیت کرده بود پیکرش را یا در قبرستان ظهیرالدوله کنار آرامگاه رفیق همیشگی اش محمد مسعود یا در جوار شهدای 30 تیر به خاک بسپارند که سرانجام پس از انجام مراسم مذهبی خواسته دوم وی محقق شد.
مسیر سخت تا مقابل جوخه اعدام
اماپیش از رسیدن به این زمان از زندگی کوتاهش، فاطمی مسیری پرپیچ و خم را پیموده بود.محاکمه سردبیر روزنامه باختر امروز که وزیر کابینه مصدق نیز بود،در پاییز ۳۳ به اندازه بازداشتش پر سر و صدا بود و همه این‌ها مثل اختفای هشت ماهه‌اش، نشانی بود از استیصال و وحشت رژیم شاه از اوکه تمام ماه های پس از کودتا را همچنان صرف جست‌وجو برای یافتن فاطمی کرده بود. سید حسین فاطمی در واپسین روزهای سال کودتا، در خانه فردی به نام محسنی در میدان تجریش بازداشت شد،اما چه چیزی مسیر این وزیر جوان و محبوب را تا رسیدن به چنان عصر دلگیری که او بازداشت می شود پیش برده بود؟
برای یافتن آن باید گامی به عقب برداشت و به25 مرداد بازگشت.شب هنگامی که حسین فاطمی به عنوان وزیر امور خارجه دولت وقت به صورتی تحقیر آمیز بازداشت می شود و بعدها گفته شد که حتی به وی فرصت تغییر لباس را نیز نداده اند.هر چند کودتا در 25 مرداد ناکام باقی ماند و دکتر حسین فاطمی با احترام آزاد شد اما همه این اوضاع موقت بود. فاطمی در سه روز بعدی تندترین نطق ها را علیه شاه و دربار انجام داد و از محمدرضا پهلوی به عنوان فراری بغداد یاد کرد. اما سه روز گویا برای دربار و کودتاچیان زمان بسیاری بود تا ورق بازی وارونه شود و برخلاف 30 تیر 1331 و 25 مرداد 1332 ، در روز 28 مرداد 1332 ، بخت و مردم با مصدق یار نبودند و ضربه نهایی بر پیکر دموکراسی نوپای ایرانی فرود آمدو دولت قانونی مصدق با مدد دلارهای بیگانه سقوط کرد.از ظهر روز کودتا که گذشت و تهران از یاران نخست وزیر که خالی شد، نوبت به اراذل و اوباش شعبان بی مخ که رسید هدف های مشخصی برای حمله وجود داشت و یکی از اولین مکان ها و هدف ها برای حمله نیز دفتر روزنامه باخترامروز بود. دفتر این روزنامه در حالی مورد حمله قرار می گرفت و آتش می گرفت که سرمقاله‌هایش به قلم وزیری که سردبیرش بود بارها آتش به جان سلطنت خودکامه ای زده بود که نخست وزیر قانونی را نمی خواست.باختر امروز به مدیرمسئولی حسین فاطمی از فاصله 25 مرداد تا روز تلخ حمله به دفتر روزنامه ، بارها فرار شاه را هدف حملات تندش قرار داده بود. وزیری که همیشه می خواست همچنان روزنامه نگار خطابش کنند و حتی صدارت هم نتوانست صدای رسا و بلندش را خاموش کند ،که او صدارت را نه از سر چرک نویسی در مطبوعات به دست آورده بود و نه سودای آن داشت که آزادگی قلمش را با هیچ منصبی تاخت بزند، در سه روز فاصله بین کودتای اول و دوم ، در سه روزی که باید بارها بازخوانی شود که چگونه مردم راهی خانه شدند تا کودتاچیان پیروز شوند ،تندترین سرمقاله ها را علیه شاه فراری نوشت و مشخص بود که از اولین مکان هایی که به آن حمله خواهند کرد دفتر همین روزنامه خواهد بود. اما حسین فاطمی تا هشت ماه بعد روزگار را در گریز و مخفیانه گذراند و حتی به درخواست ها برای خروج از کشور نیز توجهی نکرد و همچنان در ایران ماند. در حالی که بعدها گفته شد در دو مرحله ، شرایط فرار وی از کشور مهیا شده بوده اما او اصرار داشت همچنان در ایران بماند.
بازداشت و زندان
در نهایت هشت ماه پس از کودتای 28 مرداد، حسین فاطمی بازداشت شد .فاطمی در همان ابتدای بازداشت مورد سوءقصد واقع شد و اگر نبود شجاعت و جسارت خواهرش سلطنت خانوم فاطمی شاید دستگاه پهلوی از دادگاه نمایشی که تا ابد لکه ننگ پرونده آنان بود رهایی می یافت.اما خواهر، جان را سپر برادر کرد تا حسین فاطمی نه برای حضور در دادگاه که برای شهادت در پیشگاه تاریخ زنده بماند.فاطمی در نخستین ساعات بازداشت مورد سوءقصد توسط نوچگان شعبان بی مخ قرار گرفت و در حالی که سعی می کردند وی را به قتل برسانند خواهرش بدن خود را سپر برادر کرد و ضربات چاقوها را برتنش پذیرا شد تا مقابل قتل برادر را بگیرد.
اما دکتر حسین فاطمی از‌‌‌ همان لحظه اول به مرگش یقین داشت و می‌گفت «در مقام تظاهر و عوام‌فریبی» نیست. در دادگاه هم بار‌ها بر استقلال‌خواهی و میهن‌پرستی‌اش تاکید و تصریح کرد که «ما از نهضتی به پیشوایی دکتر مصدق حمایت کردیم که هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملکت نداشت. من برای آن کشته می‌شوم که اولین اقدامم در وزارت بستن سفارتخانه و قطع رابطه با انگلستان بود. هیچ مایوس نیستم، از هر قطره خون من هزاران نهال می‌روید و با تایید خداوند قهار، انتقام این ملت ستم‌دیده را از استعمار ناپاک می‌گیرد.»
روز وداع
در نهایت در روز 19 مهر ۱۳۳۳ به دنبال ۱۰ جلسه محاکمه نفس‌گیر، دادگاه عادی شماره یک دادرسی ارتش به ریاست تیمسار سرتیپ قطبی به اتفاق آرا حسین فاطمی را به اعدام محکوم کرد و شایگان و رضوی را با یک درجه تخفیف مستحق حبس ابد دانست. احکام برای فرجام‌خواهی به دادگاه تجدیدنظر ارجاع شدند و در نتیجه حبس ابد دکتر شایگان و مهندس رضوی به 10 سال حبس کاهش یافت اما تغییری در حکم فاطمی ایجاد نشد.
در نهایت نیز تنها یک ماه پس از صدور حکم اولیه و در سحرگاه 19 آبان 1333 حکم اعدام برای دکتر حسین فاطمی اجرا شد و این وزیرخارجه سابق و روزنامه نگار همیشگی در مقابل جوخه اعدام قرار گرفت.
حسین فاطمی، روزنامه نگار ، وزیر امور خارجه و یا دارای هر سمت دیگری اگر بود اما نامش بیش از همه سمت ها برای ایستادگیش بر سر آرمان و اعتقاد و باورهایش است که بر تارک این سرزمین خواهد درخشید . مردی که نه نظام مستبد و خودکامه داخلی ونه نیروی خارجی و نه حتی بدن تبدارش هیچ‌گاه نتوانست او را متوقف کند. او مردی برای تمام فصول بود،ایستاده بر سر آرمان و باور. باور به سربلندی سرزمین مادریش و ایسنادگی بر سر حق سرزمین مادریش. برای بعضی ها باید 40 روز سیاه بر تن کرد و برای مرگ بعضی دیگر یک سال اما برای مردانی چون فاطمی شاید باید وطن برای سال ها سیاه بپوشد که این سرزمین چون او را بسیار نیازمند است. او از تبار نه سیاست مداران که روزنامه نگارانی بود که برای عقیده خود تا پای جان می ایستادند. روزنامه نگاری ایران در گذر سالیان روزگاری دیده بر خود که روزنامه ای آنقدر تاثیرگذار بوده که توانسته صدای عدالت خواهی ملت شود و ندای مشروطه‌خواهان باشد و روزگاری مردامروزی است که چنان نایاب می شد که به چاپ سوم و چهارم می‌رسید و در نهایت باخترامروزی نیز بوده است که صدای ملتی باشد که استقلال خواهی خود را فریاد می زند ومدیرمسئولش با همه تکیه بر اریکه وزارت همچنان می خواهد روزنامه نگار خطاب شود و باقی بماند.در این میان دیگر عجیب نیست حمله به دفتر روزنامه ای چون باختر امروز از سوی کودتاچیان برای خفه کردن صدای حق خواهی یک ملت. 19 آبان ، فقط سالگرد اعدام یک وزیر حق طلب از پی کودتا نبوده است بلکه روز اعدام روزنامه نگاری نیز بود که هیچ کدام از مناسبات قدرت او را خفه نکرد؛ چراکه می‌توان این‌گونه توصیف کرد که حسین فاطمی نه برای سمت وزارت امور خارجه که بیش از همه از بابت مقالات و گزارش‌ها و نطق‌های آتشینش در جایگاه یک روزنامه‌نگار بود که مغضوب دربار واقع شد و همین، بهانه‌اي شد كه مقابل جوخه اعدام قرار گیرد.