روزنامه خراسان
1397/08/14
میزبان اصلی خودِ آقاست...
زائران پیاده امام رئوف همزمان با روزهای پایانی ماه صفر سر از پا نمیشناسند و دوست دارند به هر نحو ممکن خود را به پابوسی امام (ع) برسانند، در این میان شهروندان شهر بهشت و مردم شهرها و روستاهای همجوار مشهد نیز از پیر، جوان، کوچک و بزرگ با همه توان به زائران آقا خدمت میکنند و برای زائران بهترین همسایه عالم، از هیچ تلاشی فروگذار نیستند. در این ایام، خستگی برای خدمتگزاران زائران بیمعناست، به قول خودشان اگر این همه کار را در خانه خود انجام دهند، بیمار و خسته میشوند اما اکنونکه نام امام شان در میان است، فراموش کردهاند که بیماری و کهولت سن شاید آنها را بیازارد و چقدر عجیب است که باوجود تمام سختیها، احساس خستگی ندارند. و چه زیباست این حرف مشترک همه شان که میگویند میزبان اصلی این مهمانی خود امام رضا(ع) هستند و ما وسیله و واسطه این میزبانی هستیم....باخبر میشویم که بانویی خیر به همراه دخترانش در منزلشان از زائران پیاده امام رضا(ع) پذیرایی میکند، به سراغ آنها میرویم. در خانه را به روی ما میگشاید و با خوشرویی به خانه دعوت میشویم. زائران امام هشتم(ع) نیز در منزل حضور دارند و در خانه این بانوی مؤمنه احساس آرامش میکنند که گویی منزل خودشان است. میگوید: «روزانه علاوه بر پذیرایی از مهمانان خودمان در منزل، از محل نذورات مردمی برای 70 نفر هم در منزل غذا تهیه میکنیم و به موکبها میفرستیم». از خستگی و کهولت سن که میپرسم، لبخندی میزند و میگوید: «کار برای امام رضا(ع) است، وگرنه من توان این همه فعالیت را ندارم و با این کارها، اگر برای شخص خودم بود، حتماً مریض میشدم، اما حالا خدا را شکر هیچ مشکلی ندارم، آقا خودشان میزبان زائران شان هستند و ما وسیله ایم».
محبت میزبان اجازه نمیدهد احساس غریبی کنیم
با بانوی زائری که در این خانه، اول مهمان امام رضا(ع) و بعد مهمان صاحبخانه است، همکلام میشوم. او میگوید: «ما هم برای خدمترسانی در دهه آخر صفر از اردبیل به مشهد آمدیم و تا زمانی که نوبت به خدمتگزاری ما برسد، مهمان صاحبخانه هستیم، در این مدت که همراه خواهر و فرزندانم در منزل آنها مهمان هستیم واقعاً احساس غریبی نداریم و جز محبت و مهمان نوازی چیزی ندیدیم».
حدود 30 سال است پیاده به زیارت میرویم
به سراغ گروهی دیگر از زائران پیاده امام مهربانیها میرویم. هیئت مذهبی روستای تیگانلوی شهرستان قوچان، در مسجد محمد رسولا... (ص) محور قوچان مشغول استراحت هستند. صورتهایشان که در سرمای پاییزی گلانداخته و پاهای آبلهزده آنها هم پس از سه روز پیادهروی، گواه عشقی است که به ساحت امام هشتم(ع) دارند. خانوادهای سه نفره هم با این کاروان 250 نفره عازم مشهدالرضا(ع) شدهاند تا بار دیگر بگویند قلب ما به عشق شما میتپد و جز محبت شما از این عالم چیز دیگری نمیخواهیم. بانویی سالخورده در بین زائران پیاده نظر مرا به خود جلب میکند، پاهایش درد میکند و به دنبال پزشکی است تااندکی درد پایش را التیام دهد، لحظهای کنار او مینشینم.
- «مادر جان چرا با این پادرد، پیاده به زیارت مشرف شدهاید؟»
- با لهجه زیبای کرمانجی، میگوید: «حال خوشی را که طی مسیر به من دست میدهد، با هیچچیز دیگر عوض نمیکنم، پاهایم درد میکند و بهسختی راه میروم اما سر و جانم فدای امام رضا(ع)، 30 سال است که پیاده به زیارت امام رئوف میروم...».
اوایل را با نیروی جوانی و فقط با پنج نفر از مردم روستا، قدم در این مسیر گذاشته اما حالا 250 نفر همراه او هستند، 250 نفر از مردم روستایش که هرکدام حاجتی دارند یا به نشانه شکر به دلیل برآورده شدن حاجت مسیر عاشقی را پیاده طی میکنند.
از خدمترسانی طی مسیر ابراز رضایت میکند و میگوید: «تاکنون هر چه از امام رضا(ع) خواستم، آقا به من داده»، نگاه به پاهای زخمیاش که میکنم، میگوید: «چیزی نیست زود خوب میشود، ولی حال خوش این روزها برایم ماندگار است...».
دعا برای خادمان زائران
بانوی سالخورده دیگری کنار ما مینشیند و با مهربانی میگوید: «دختر جان اوایل ما آب و غذا را به پشت مان میبستیم و راهی زیارت میشدیم.» از سالها پیشسخن میگوید، زمانی که شور و توان جوانی داشت و فرزند شیرخوار خود را به عشق زیارت به مادر شوهرش سپرده بود؛ شبها در بیابانها چادر میزده اما بنا به قول خودش هیچ حیوانی به آنها صدمهای نمیزده و همه اینها را از برکت امام رئوف میداند. حالا پس از گذشت سالیان زیاد، همچنان پا در رکاب مسیر عاشقی به اهلبیت(ع) است، از همه خدماتی که به او و هم کاروانیهایش ارائهشده، احساس رضایت میکند و برای مردم خدمت رسان مشهدی در پیشگاه امام مهربانیها دعا میکند. میگوید: «دینم را به امام مهربانیها ادا میکنم»، از ادای دین برای شکرگزاری شفای مریضش و فرزندی که خداوند به خانواده آنها عطا کرده میگوید؛ هرسال به نیتی پیاده به زیارت میآید و دستِپُر از سوی خورشید هشتم بازمیگردد.
زیارت دلنشین آقا
زن جوانی است که به گفته خودش هر چه از آقا خواسته به او دادهاند، خسته است، قدری گرسنه، صورتش از سرما سوخته اما لبخند میزند، میگویم سخت راه میروی پاهایت درد میکند؟ نگاهی به پاهای ورمکرده خود میکند و میگوید: «چیزی نیست... عوضش زیارت دلنشین آقا نصیبم میشود».
میزبانی در روستای کال چوقوکی
آنسوی شهر، در مسیر جاده فریمان روستای محروم کال چوقوکی، این روزها حال و هوای عجیبی دارد. روستایی با مردمانی خونگرم که هر سال در این ایام، سفره خود را با زائران رضا(ع) تقسیم میکنند و چند خانواده در یکخانه زندگی میکنند تا منازل شان را در خدمت زائران حضرت قرار دهند. جوانان روستا از روزهای اول صفر پشتبهپشت هم دادهاند و تدارکات ایستگاههای استقبال و موکبهای بینراهی را باهمت همه اهالی فراهم میآورند. این جا پیر، جوان، بزرگ و کوچک حتی روحانی روستا دستبهدست هم میدهند برای میزبانی شایسته.
به رسم شهید
منزل را آراستهاند، خانه شان رنگ و بوی امام رضایی دارد و بر دیوار اتاق مهمان، عکس شهید چشمنوازی میکند. پرچمهای سیاه عزای عالم آل محمد و بوی اسپند، فضای معنوی این خانه گرم و صمیمی را دلنشینتر میکند. دوست داری بنشینی و از خاطرات شهیدشان بشنوی. میگوید و اشک میریزد؛ نه اشک غم، اشک شوق، بابت لیاقت شهادت عزیزی که همه زندگیشان بوده و حالا عروجش به ملکوت حضرت عشق را افتخار میدانند. خانواده شهید «شهری» یکی از خانوادههاییاند که این روزها یاد و سیره پدر شهیدشان را زنده نگهداشتهاند. سیره میزبانی و خدمت را از پدر شهیدشان به ارث بردهاند، پدری که به گفته دخترش، «تاپای جان همه هستیاش را برای پذیرایی و خدمت به زائران آقا هزینه میکرد». دختر شهید میگوید: «مثل هر سال به روزهای پایانی صفر که نزدیک میشویم، همه روستا مشتاق دیدن زائران پیاده هستند و به حدی از دیدنشان خوشحال میشویم که قابلتصور نیست». او از ارادت خالصانه خانواده شهید به امام هشتم(ع) میگوید: «هر چه دارم از برکت امام رضا(ع) و خدمت به زائران شان است و همه این خدمتهای ما در برابر محبت ایشان ناچیز است».
امام رضا(ع) خرج مهمانانش را میرساند
سید محمد از اهالی طرق است، محلهای در حاشیهشهر مشهد که به میزبانی از زائران شهرهاند. سید، چوپانی است که به همراه پسر و همسرش در منزل 50 متری و کوچک شان زندگی شرافتمندانه و سراسر معنویت را تجربه میکند، زندگی که رنگ و بوی امام رضایی(ع) دارد. عکسی بزرگ از حرم مطهر و گنبد طلای آقا در ورودی خانه نظر هر مهمان از راه رسیدهای را جلب میکند. باروی گشاده پذیرای ما میشود. دوربین که روشن میشود عرق شرم و خجالت بر پیشانیاش مینشیند، به قول خودش از مصاحبه و روزنامه و خبر تنها تلویزیون را میشناسد و روزنامه خراسان را. میگوید من مصاحبه بلد نیستم، برایش توضیح میدهم که فقط کافی است از زندگی واقعیتان و انگیزه خدمت به زائران آقا بگویید.
نفس عمیقی میکشد و آماده میشود، سپس میگوید:«چند سال قبل میدیدم همسایهها از زائران پیاده پذیرایی میکنند و با شوق و ذوق خاصی از این ضیافت امام رضایی و حس و حال خوبی که دارند، تعریف میکنند. من هم دوست داشتم این کار را انجام بدهم اما چون اوضاع مالی خوبی نداشتیم میترسیدم نتوانم میزبان خوبی باشم. با امام جماعت مسجد که صحبت کردم گفت ما برای ناهار و شام مهمانان به شما کمک میکنیم و شما برای اقامت شب آنها، منزلت را مهیا کن. سال اول این کار را کردیم و باورتان نمیشود که آن سال برایم چه سال پربرکتی شد...»
همسرش به نشانه تایید سرش را تکان میدهد. سید مکثی میکند و ادامه میدهد: «این شد که از سالهای بعد هر جور بود خودم غذای مهمانها را فراهم میکردم و باز هم به برکت آقا نه کم آوردم و نه با مشکلی مواجه شدم. آقا خودش خرج مهمان هایش را میرساند». اینها تنها گوشهای از هزاران روایت خادمانی است که با همه وجود، آماده میزبانی از زائران آقا شدهاند، خادمانی که هر چه را دارند، پای زائران پیاده میگذارند و خود به شوق میآیند، برایشان همین لذت میزبانی کافی است...
سایر اخبار این روزنامه
شورای نگهبان CFT را با 22 ایراد به بهارستان بازگرداند
سرنخ های قتل خاشقچی در شبکه «سعودی» ایران اینترنشنال!
میزبان اصلی خودِ آقاست...
موج آلبوم های جدید خواننده ها در راه است
خاطرات جالب 5 نوجوان از روزهایی که در یک طرح آزمایشی نباید به شبکه های اجتماعی سر می زدند
غول تصویرسازی نظام سلطه چگونه خاموش می شود؟
گمانه ها از انتخابات فردای آمریکا
حماسه مبارزه با استکبار به چله نشست
استفساریه برای افشانی هم به جایی نرسید
رضا امیرخانی؛ از رای به غرضی تا ملاحظه درباره روحانی
سهم مشهد فقط دود و ترافیک
مسیر وزیر برای صعود به دماوند و ضرب شست اینستا به تتلو!
سلاخی همسر و فرزند با 80 ضربه چاقو!
گزارش خراسان از 13 آبان آرام بازار ارز
پاسخ های صریح ۳ مقام ارشد نظامی به ترامپ