ستاره‌های اینستاگرام در مستندی از پشت پرده زندگی و درآمدشان می‌گویند

الهه توانا، مرجان دهقان| روزنامه‌نگار
چندروز پیش تصمیم گرفتم «اینستاگرامر» را ببینم؛ مستندی اکران شده در گروه هنروتجربه که مثل بقیه فیلم‎های این سینما، نه تبلیغ و هیاهویی برایش راه افتاده‎بود و نه اسم کارگردانش را شنیده‎بودم. از اسم فیلم مشخص بود اگر یک‎ساعت‎ونیمِ خوبی را توی سالن نداشته‎باشم، دست‎کم مجبور به تحمل قصه‎های نخ‎نما با محوریت دروغ و خیانت و فقر و بدبختی هم نیستم. در توضیح فیلم نوشته‎بود: «اینستاگرامر،  موضوع پیدایش و رشد ستاره‌های دنیای اینستاگرام است؛ ستاره‌هایی که نمی‌توان دلیل واضحی برای ستاره‎شدنشان پیدا کرد». این دو جمله مجابم کرد بلیت بخرم. اگر شما هم کاربر اینستاگرام باشید، حتما می‎دانید منظور از «ستاره‎های بی‎دلیل» چیست؛ آدم‎های خوشحال با زندگی‎های رنگی که معلوم نیست کی، چرا و چطور ناگهان مشهور و محبوب شدند؛ بیشترشان جز سفر و کافه و دورهمی و خرید و البته عکس گرفتن از همه این‎ها، کار خاصی نمی‎کنند یا حداقل ما نمی‎بینیم و نمی‎دانیم. اینستاگرامر، درباره این آدم‎ها و وجه نادیده و ناشنیده زندگی آن‎هاست. آن ها چرا معروف‎اند؟ چرا به اندازه یک هنرپیشه با چندین سال سابقه کار یا یک موزیسین با کارنامه کاری قابل اعتنا، دنبال‎کننده و طرفدار دارند؟ ما توی صفحه این افراد دنبال چه چیزی هستیم؟ مستند، به بخشی از این سوالات جواب می‎دهد. جواب بقیه سوالات را هم در گفت‎وگوی ما با کارگردان فیلم و یک کارشناس رسانه، می‎توانید پیدا کنید. اگر فضای اینستاگرام و سازوکارش برای‎تان جالب است و ساکن شهر مشهد هستید، دوازدهم آبان‎ماه می‎توانید فیلم را در پردیس هویزه با حضور کارگردان ببینید و در جلسه نقد و بررسی‎اش حضور داشته‎باشید.
 
گفت‎وگو با کارگردان فیلم
درباره «اینستاگرامر» و اینستاگرامرها
خودشان هم نمی‎دانند چرا معروف‎اند

«سینا کیان‎پور» متولد 68 است، کارشناسی سینما و کارشناسی‎ارشد عکاسی خوانده و غیر از کارگردانی، تهیه و تدوین فیلم را هم برعهده داشته‎است. با او درباره دغدغه‎ای که به ساخت «اینستاگرامر» منجر شد و روند ساخت فیلم اش، گپ زدیم.

 شما خودتان هم‎سن‎وسال اینستاگرامرهایی هستید که با آن‎ها مصاحبه کردید؛ پیج اینستاگرام تقریبا فعالی هم دارید. نگاه منتقدانه‎‌تان به آن‎ها و روال زندگی‎شان از کجا می‎آید؟
البته کسانی که توی فیلم دیدید غیر از یکی دونفرشان، دهه هفتادی‌اند. به‎طور کلی اینستاگرامرها   متولد دهه 70 هستند. دلیل ام برای ساخت مستند از آن‎جا می‎آید که از یک‎جایی به‎بعد به‎عنوان یک کاربر ساده اینستاگرام متوجه شدم در این فضا، یک‎سری اسم را زیاد می‎بینم و می‎شنوم. کنجکاو شدم بفهمم این‎ها چه کسانی هستند که مدام به چشم ام می‎خورند و عده زیادی صفحه‎شان را دنبال می‎کنند. به‎نظرم رسید اتفاق جدیدی درحال وقوع است. رسانه تازه، نوع جدیدی از شهرت را به‎وجود آورده‎بود که پیش از آن در کشورهای دیگر، شبیه‎اش را دیده‎بودم؛ مثلا یوتیوب در آمریکا شهرتِ برپایه اینترنت و فضای مجازی را ایجاد کرده‎بود. حالا این اتفاق داشت در ایران می‎افتاد؛ اینستاگرام فضایی فراهم می‎کرد که عده‎ای معروف شوند. خوشحالم که متوجه این نگاه منتقدانه شدی. یک عده به من گفتند رویکرد بی‎خاصیتی در فیلم‌ات داشتی و عده‌ای دیگر معتقد بودند با اینستاگرامرها همراهی کرده‎‏ام.

 شما به‌وضوح در این مستند، کسی یا چیزی را زیرسوال نبردید اما همین احساس نیاز به ساختن فیلمی درباره اینستاگرامرها یعنی نقد و نظری پشت اش وجود دارد. من فکر کردم نگاه بی‏‎طرفانه‎‌تان به این دلیل بود که خواستید به مخاطب جهت ندهید.
این درست‎ترین برداشتی است که دوست داشتم از فیلم به ذهن برسد. دلم می‎خواست چیزی را که وجود دارد، نشان بدهم و این قضاوت نکردن، کاملا عمدی بود. البته قبل از شروع کار، نگاه از بالا به پایینی به این مدل استفاده از اینستاگرام و اینستاگرامرها داشتم اما در جریان تحقیقات، سعی کردم بیشتر یک ناظر باشم تا جهانشان را بفهمم. نگاهم نیز به مرور تعدیل شد و کم‎کم توانستم آن آدم‎ها را در جایگاه خودشان درک کنم؛ به‎هرحال کسانی هستند که زندگی‎شان از این راه [اینستاگرام] می‎گذرد.

 ولی به‎هرحال، سوال‎ها و مسئله‎هایی داشتید که دنبال جواب‎شان می‎گشتید؛ مثل قضیه پول درآوردن اینستاگرامرها از هیچی!
یکی از نکات مهم برایم نشان دادن این بود که چطور یک چیز الکی، جدی می‎شود. خب این جریان جدی شدنِ فعالیت در اینستاگرام؛ تبلیغ کردن، دعوا، کل‎کل و درآمد هم با خودش به همراه دارد. از بیرون هیاهوی بسیار برای هیچ به‎نظر می‎رسد اما برای خودشان خیلی مهم است که مثلا چه کسی «اینستامیت» (رویدادی جهانی که بانی‎اش اینستاگرام است با هدف دورهم جمع شدن اینستاگرامرها) برگزار کند. برای همین است که گاهی پشت سر هم حرف می‎زنند و بدوبیراه می‎گویند و حرص می‎خورند. این‎ها نکاتی بود که از قبل دنبالش بودم. به‎علاوه، در 8-9 ماهی که تحقیقات‎مان طول کشید، با اینستاگرامرها جلسات مفصلی برگزار کردیم و سوال و جواب‎های‎مان مسیر کار را مشخص کرد. تعداد بچه‎ها خیلی بیشتر بود و درنهایت این چندنفر، انتخاب شدند.
 آدم‎های مستندتان را بر چه اساسی انتخاب کردید؟
این افراد، اولین کسانی بودند که در ایران از اینستاگرام استفاده کردند و مخاطب زیادی گرفتند. دلیل دوم انتخاب این افراد و انتخاب نکردن کسانی که فالوئرهای خیلی بیشتری دارند، این بود که دوست داشتم بروم سراغ شهرت بی‎دلیل. دلیل معروفیت کسانی که محتوای کمدی دم‎دستی تولید می‎کنند یا دعوا و کل‎کل راه می‎اندازند، برایم واضح بود. توی خیابان هم وقتی دو نفر دعوا می‎کنند، یک‎سری آدم دورشان جمع می‎شوند اما این‎که چرا عکس گرفتن‎های ساده چندنفر آدم معمولی از قهوه و مسافرت‎شان، این‎همه دنبال‎کننده دارد، برایم جذاب بود. هنوز جواب مشخصی ندارم که این افراد چرا معروف‎اند و جالب این‎جاست که خودشان هم نمی‎دانند. جدی می‎گویم. فقط از یک‎جایی به بعد فهمیدند این مدلی جواب می‎دهد. کاری که دوست داشتم انجام بدهم اما به دلایلِ روایی برایم ممکن نبود، حرف زدن با فالوئرها بود. نتوانستم جایش را توی فیلم پیدا کنم ولی می‎خواستم سراغ مخاطب اینستاگرامرها هم بروم و بفهمم انگیزه‎شان از دنبال کردن آن‎ها چیست.

 اینستاگرامرها که با زندگی لوکس و تزیین‎شده‎شان معروف‎اند، جلوی دوربین شما از وجوه ناگفته زندگی‎شان حرف زدند؛ چطور راضی به این کار شدند؟
بعضی از بچه‎ها می‎گفتند تو می‎خواهی پنبه ما را بزنی. بعضی‎ها نگران بودند توجه کسانی که نباید،   به آن‌ها جلب شود و دردسر در پی داشته‎باشد. این چالش همیشگی مستندسازی است که با سوژه واقعی در جهان واقعی سروکار دارد. یک بخش ماجرا، تلاش ما برای اعتمادسازی بود و بخش دیگرش، احساس راحتی بچه‎ها در مدیوم سینما. آن‎ها در اینستاگرام احساس امنیت ندارند چون آن‎جا بازخوردها خیلی مستقیم و لحظه‎ای است. مثلا درباره روحانی توی فیلم، هنوز هم کسی چهره همسرش را بدون پوشیه ندیده اما به ما اعتماد داشتند چون می‎دانستند سوء‎استفاده و حاشیه‎ای وجود نخواهدداشت.

 آیا چیزهای دیگری از پشت پرده ماجرای اینستاگرامرها هست که خودتان فهمیده‎باشید ولی در فیلم نیامده باشد؟
بله، برای نشان‎ دادن یک‎سری چیزها معذوریت اخلاقی داشتم؛ دلم نمی‎خواست کسی این وسط خراب شود. مثلا در پویش خیریه‎ای که اینستاگرامرها راه انداخته‎بودند، یک‎نفرشان مقداری پول برداشته‎بود. البته بقیه بچه‎ها آن مبلغ را خودشان جبران کردند ولی به‎هرحال مسائل این چنینی هم وجود داشت یا مثلا بدوبیراه‎هایی که سر اینستامیت‎ها به هم می‎گفتند خیلی جدی‎تر از چیزی بود که در فیلم دیدید.  

دکتر «احسان پوری»
کارشناس رسانه‌های جمعی تحلیل می‌کند:
چرا اینستاگرامرها را فالو می‎کنیم؟


مستند «اینستاگرامرها» به دلیل محدودیت‎های روایی و سینمایی، به همه سوالات بیننده درباره اینستاگرام، فعالان و مخاطبانش پاسخ نمی‌‎دهد. به همین دلیل دکتر «احسان پوری»، دانش‎آموخته مدیریت رسانه، توضیح می‎دهد که ما به چه دلیل اینستاگرامرها را به‎عنوان گروهی قابل اعتنا می‎پذیریم.
 به چه دلیل فعالان مجازی، بی آن‎که کار خاصی انجام بدهند، محبوب و مشهور می‎شوند؟
تعاریف فضای مجازی با تعاریف فضای واقعی متفاوت است. در فضای اجتماعی واقعی، جریان اطلاعات از بالا به پایین است؛ یعنی فقط رهبران فکری هستند که می‌توانند برای خود رسانه داشته‌باشند و مخاطب جذب کنند. به عبارت بهتر برای داشتن دنبال‌کننده در فضای اجتماعی واقعی، باید حرفی برای گفتن داشته‌باشیم اما ویژگی‌های فضای مجازی به ما امکان می‌دهد که با هر سطح سواد و دانشی به تولید محتوا بپردازیم و مخاطب جذب کنیم. جریان اطلاعات در فضای مجازی به صورت افقی و کاملا تعاملی است. افراد در این فضا هم می‌توانند فرستنده اطلاعات باشند و هم گیرنده آن. دوران تک کانالی جریان اطلاعات با پدید آمدن فضای مجازی به پایان رسیده‌است. اگر در گذشته برای جذب مخاطب نیاز به توانایی ویژه‌ای بود، امروز همه با فضای مجازی یک رسانه مستقل در اختیار دارند که می‌توانند هر محتوایی را در آن منتشر کنند. این‌که چرا ما اینستاگرامرها را دنبال می‌‎کنیم به متغیرهای گوناگونِ اجتماعی، اقتصادی و مذهبی بستگی دارد اما به‌طور کلی هر موضوعی که در فضای فیزیکی با محدودیت روبه‌روست در فضای مجازی بیشتر از آن استقبال می‌شود.

 نظر شما درباره دسترسی همه ما به یک رسانه مستقل فارغ از سواد و دانش‌مان چیست؟
به این موضوع از دو منظر می‌توان نگاه کرد. طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر همه حق دسترسی، استفاده و انتشار اطلاعات را دارند و فناوری‌های جدید این امکان را در اختیار مردم قرار داده‌است. اما نحوه استفاده از این امکان جای بحث دارد. مشکلاتی که امروز شاهد آن هستیم نتیجه استفاده نادرست از فضای مجازی است؛ گذر زمان، ارتقای سواد رسانه‌ای و فرهنگ‌سازی، این فضا را به پختگی لازم می‌رساند. وظیفه فرهنگ‌سازی در وهله اول به عهده خود مردم است. ما هروقت این وظیفه را به عهده نهادهای دولتی و حکومتی گذاشتیم و آن را از بالا به پایین انجام دادیم شکست خوردیم، زیرا این کار به درستی انجام نشده‌است. به جای آموزش و کنترل، سانسور کردیم که تضادهای اجتماعی نتیجه آن است. اگر جریان اجتماعی را به حال خود بگذاریم و صرفا دیدگاه‌ها و اطلاعات مفید درباره آن دراختیار مخاطبان قرار دهیم این فضا کم‌کم به ثبات و تعادل می‌رسد.

 چرا بعضی از اینستاگرامرها برای خودشان مسئولیت اجتماعی خاصی قائل هستند؟
برای پاسخ به این سوال قبل از هر چیز باید بدانیم چرا مردم به تولید یا دنبال کردن این محتواها گرایش دارند. یکی از دلایل‌اش تولید نشدن محتوای ارزشمند در فضای مجازی است. وقتی ما محتوای مناسبی نداشته‌باشیم هر چیزی امکان جذب مخاطب را پیدا می‌کند. توضیح ساده این که وقتی چشم ما به دیدن زیبایی عادت نداشته‌باشد، به‌راحتی هر چیزی را دنبال می‌کند. متاسفانه ما نتوانسته‌ایم از فرصت‌های فضای مجازی برای تولید محتوای ارزنده مردم‌پسند استفاده کنیم، میدان به دست محتواهای عامه‌پسند افتاده‌است. حالا این‌که چرا بعضی از اینستاگرامرها با بالا رفتن تعداد دنبال‌کننده‌هایشان، در زمینه‌های مختلف اظهار نظر می‌کنند یا مسئولیت اجتماعی خاصی برای خود متصور هستند، صرفا باور خودشان است. درواقع این موضوع از بی‌رسالتی نشئت می‌گیرد و برای جذب مخاطب است. در بعضی مواقع هم بالا رفتن تعداد دنبال‌کنندگان، ترغیب‌کننده افراد برای تولید محتواهای این چنینی است. شاید بهتر باشد به جای صادر کردن حکم کلی برای این موضوع، آن را به صورت موردی بررسی کنیم.
 


مروری بر نقاط مثبت و منفی فیلم
آن‎چه در ادامه می‎خوانید، نظر شخصی ما درباره «اینستاگرامر» است. خطر لو رفتن فیلم که در کار نیست؛ چون اساسا با قصه‎ به آن معنا که در سینمای قصه‎گو سراغ داریم، مواجه نیستیم. اما اگر دل‎تان می‎خواهد برداشت‌ شخصی‎تان از فیلم تحت تأثیر قرار نگیرد، می‎توانید خواندن این بخش را به بعد از دیدن مستند موکول کنید.

  قوت فیلم در چیست؟
+ دست گذاشتن روی موضوعی به‎روز؛ در جولان سوژه‎های تکراری بی‎خاصیت در سینما، صرف حرف زدن درباره اینستاگرام اتفاق خوبی است. از  طرف دیگر، هرچه آسیب‎شناسی و تحلیل و بررسی درباره فضای مجازی انجام می‎شود، در چهارچوب میزگردها و همایش‎های آکادمیکی است که نه به گوش مخاطب فضای مجازی می‎رسد، نه نتیجه و اثرش معلوم است.
+ ریتم خوب؛ سوژه‎های اینستاگرامر گرچه همه‎شان به یک دلیل واحد جلوی دوربین هستند اما هرکدام، قصه و ماجرای خودشان را دارند. تقسیم زمان بین این افراد، کمک کرده فیلم از ریتم نیفتد. از طرف دیگر، کارگردان از هولِ نمایش همه آدم‎معروف‎های اینستاگرام توی دیگ نیفتاده و با حجم زیادی از اطلاعات مخاطب را گیج و خسته نمی‎کند.
+ نداشتن سوگیری؛ عمده نقدها درباره مستند، همان‎طور که در مصاحبه با کارگردان هم خواندید به جهت‎گیری نداشتن فیلم معطوف است. ایرادی که اتفاقا از جهتی، قوت به‎شمار می‎رود. مخاطب اینستاگرام و اینستاگرامرها، نوجوان و جوان هستند؛ کسانی که دل خوشی از نصیحت شنیدن ندارند. اینستاگرامر، در غیاب رویکرد معلم‎ اخلاق‎گونه و شعار متدوال «این‎ها همه مثل هم‎اند و می‏‎خواهند با ویترین زرق‎وبرق‎دارشان ما را فریب بدهند»  قابل اعتنا و دیدنی از آب درآمده است.

  ضعف فیلم، کجاست؟
- نبود پیشینه پژوهشی؛ گرچه هدف فیلم به گفته کارگردانش آسیب‎شناسی نبوده‎است اما در سوژه‎هایی که ظرفیت پرداخت جامعه‎شناختی و روان‎شناسانه دارند، غفلت از این موضوع کار را در سطح نگه می‎دارد. کمک گرفتن از چندمتخصص علوم انسانی، می‎توانست اینستاگرامر را از مستندی صرفا جذاب و اطلاع‎رسان به اثری چالشی‎، عمیق‎ و قابل استناد تبدیل کند.
- سوژه‎های بی‎شناسنامه؛ هدف مستند، نمایش واقعیت یا حداقل بخشی از زندگی واقعی اینستاگرامرهاست؛ بعد از دیدن فیلم، می‎فهمیم این آدم‎ها در چه خانه‎ای زندگی می‎کنند، سر چه چیزهایی با هم بگومگو می‎کنند و لایک و کامنت ما پای پست‎های‎شان منبع درآمدشان است اما هنوز نمی‎دانیم دقیقا چه کسانی هستند؛ تحصیلاتشان چیست، حرفه و تخصصی دارند یا نه و قبل از اینستاگرام چه کار می‎کرده‎اند.
- نداشتن روحیه پرسشگری؛ فضای مجازی، چطور و تحت چه ساز و کاری به آدم‎ها توهم رسالت و مسئولیت می‎دهد؟ آیا هرکسی تلفن همراهش دوربین خوبی داشته‎باشد، می‎تواند نقش فرهنگ‎ساز و مصلح اجتماعی را ایفا کند؟ مخاطبان اینستاگرام، چطور اینستاگرامرها را در چنین نقش‎هایی می‎پذیرند؟ پاسخ دادن به این سوالات، شاید درحیطه وظایف یک مستند سینمایی نباشد اما «اینستاگرامر» این گزاره‎ها را در قالب سوال هم مطرح نمی‎کند.