کلکسیون نپذیرفتن اشتباهات توسط یک سلبریتی!

بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون و یکی از داوران برنامه پرمخاطب  «خنداننده شو» با حضور در برنامه «من و شما» که از شبکه شما پخش می شود، دست به افشاگری هایی درباره خودش زد که تعجب مخاطبان را برانگیخت. حرف هایی که با توجه به شخصیت آییش از او انتظار نمی رفت و امیدواریم که بیشتر شوخی باشد تا جدی. با این حال او در بخشی از صحبت هایش در پاسخ به این سوال که چرا هیچ‌وقت بچه‌دار نشده، گفت: «من گربه دارم و بچه ندارم! قبلا شعار می‌دادم که دلیلی ندارد با این شرایط یک نفر دیگر را هم به دنیا اضافه کنیم اما حالا می‌گویم که من از مسئولیت می‌ترسم و شاید برای این باشد که هیچ‌گاه پدر نداشتم.» این بازیگر برای اولین بار درباره پدرش که از دنیا رفته، حقایقی را بیان کرد و گفت: «آن طور که شنیده ام پدرم مرد عجیبی بوده و در عین حال خودخواه! او مادرم را اذیت کرده و رنجانده است و یادم می‌آید، وقتی که یک روز تصمیم گرفتم او را ببخشم و عکس‌هایش را به دیوار اتاقم زدم، خواهرم با دیدن آن عکس‌ها به تصمیم ام اعتراض کرد و گفت او آدم خوبی نبوده است.» این کارگردان تئاتر در قسمت دیگری از این مصاحبه با اعلام این‌که به مرگ زیاد فکر می‌کند، با لحنی شوخ طبعانه بیان کرد: «من با مرگ رابطه عاشقانه‌ای دارم همان طور که با زندگی رابطه‌ام عاشقانه است. به مرگ و خودکشی فکر می‌کنم اما خودکشی از سر خوشی.» درخور ذکر است که در مصاحبه اخیر آقای آییش چند نکته وجود دارد که تحلیل روان شناسانه آن ها خالی از لطف نیست.   پاسخ به نیاز حمایتگری با نگهداری از گربه! اولین مسئله ای که می توان به آن اشاره کرد و در این مصاحبه به چشم آمد، نیاز درونی انسان ها و مخصوصا جنس مرد به حمایتگری است. این که آییش بعد از تصمیم خود مبنی بر نداشتن فرزند، گربه را بهانه ای برای تخلیه و ارضای بخشی از این نیاز قرار داده، نشان می دهد که گرایش درونی انسان در زمینه بقای نسل، حمایتگری و عشق ورزیدن است و معمولا در بچه دار شدن متجلی می شود. البته درباره این نیاز، زنان نیز نوعی عاطفه و کشش درونی به فرزند دارند که فقط در قالب عشق مادری معنی پیدا می کند و می توان گفت که حتی در مواردی مثل آقای آییش و همسرشان یا دیگر کسانی که حیوان خانگی دارند، لزوما با نوعی حس گرفتن و خیال پردازی درباره عشق مادری همراه خواهد بود. شعاری که منطق درستی ندارد نکته بعدی شعار به ظاهر منطقی آییش است مبنی بر این که در این اوضاع و احوال، چرا باید یک نفر دیگر را به جامعه اضافه کنیم؟ درباره این توجیه می توان گفت، نوعی ناامیدی، بی اعتمادی و منفی نگری در آن مستتر است که بر اثر تجربیات ناخوشایند قبلی، سیاه نمایی های موجود در جامعه و تغییر در سبک های فرزندپروری امروزی به وجود آمده است. همان طور که خود «آییش» نیز متوجه نادرست بودن این شعار شده و به دنبال کشف دلیل اصلی این تصمیم بوده، واضح است که این شعار واقعا در حد یک شعار است و هیچ گونه محاسبه، استدلال و منطق درستی پشت آن نیست چرا که پروسه بچه دار شدن، فرزندپروری و ورود آن بچه به جامعه یک فرایند نسبتا طولانی است. بنابراین منفی نگری و بدبینی به آینده منطقی نیست و این توجیه در مقابل نیاز فطری، حس خوب، لذت بخش بودن لحظات زندگی جمعی و احساس تعلق انسان، یک توجیه ابتدایی و ناکارآمد است. دلایل ترس از مسئولیت بچه دار شدن  از آن جا که انسان تنها موجودی است که خداوند به او عقل، اراده و اختیار داده است، وجود حس مسئولیت پذیری را به عنوان یک ضرورت باید درباره او بپذیریم چراکه مسئولیت پذیری یعنی تعهدی درونی از سوی فرد برای انجام مطلوب همه فعالیت هایی که بر عهده او گذاشته شده است. نکته ای که در این مصاحبه به آن اشاره شده، ترس از این تعهد و الزام درونی است. بدون تردید، ترس یکی از واکنش های طبیعی بدن در برابر محرک هاست و انواع مختلفی دارد و در حوزه خانواده ممکن است ترس از ازدواج (اگورافوبیا) و ترس از بچه داشتن به وجود بیاید که آقای آییش به این مشکل روان شناختی اشاره کرده و ظاهرا به آن دچار شده اند. برخی از دلایل این نوع ترس باید به اختصار مرور شود. 1- الگوی خوب نداشتن: یکی از مهم ترین عواملی که در این باره بسیار پر رنگ و تاثیرگذار بوده تجربه ناخوشایند گذشته است زیرا بسیاری از رفتارهای بزرگ سالان به نوعی بازتاب یا تحت تاثیر الگوهای رفتاری دوره کودکی شان است و هرگاه فردی در کودکی الگوی نابهنجار رفتاری در خانواده داشته باشد، به طور طبیعی دچار ترس از مدیریت رفتار خود در آینده خواهد شد و با توجه به صحبت های آییش درباره پدرش، عملا این الگو سازی به شکل مطلوب ایجاد نشده است و از طرفی ممکن است تصور تکرار اتفاقات دوره کودکی حتی در مقیاس کوچک تر و برای یک کودک دیگر هم برایش عذاب آور و ترسناک باشد. 2- کمبود اعتماد به نفس: ضعف اعتماد به نفس نیز به نوبه خود باعث ترس از مسئولیت پذیری و ریسک کردن در زندگی می شود چراکه همواره حس ناتوانی و تردید، مقایسه کردن، ترس از تغییر و آینده، توضیح دادن و توجیه کردن در این افراد وجود دارد و حس کمال گرایی آن ها باعث می شود که نتوانند آن حد از انتظارات آرمانی شان را درباره فرزندان خود دست یافتنی بدانند، بنابراین احساس می کنند برای این کار مناسب نیستند و لزومی ندارد که خود را به زحمت بیندازند. 3- ترس از رقابت: درباره مسئولیت های خانوادگی و اجتماعی معمولا نوعی مقایسه و رقابت نهفته وجود دارد، بنابراین کسی که مسئولیت ازدواج یا بچه دار شدن را می پذیرد، باید خود را برای نوعی رقابت با دیگران آماده کند چراکه زندگی و موفقیت ها و شکست ها و حتی زندگی و اتفاقات زندگی فرزندانش نیز در معرض ارزیابی و قیاس با دیگران خواهد بود و این جاست که کمبود اعتماد به نفس و ترس از شکست موجب فرار فرد از پذیرش این گونه مسئولیت ها می شود. فکر کردن به خودکشی از سر خوشی! نکته دیگری که در این مصاحبه جلب توجه می کند، مطرح کردن فکر به خودکشی است و البته باز هم همراه با چاشنی توجیه و البته ادبیاتی شوخ طبعانه که مشخص نمی شود آییش چقدر در حرفش جدی است! اما با فرض جدی بودن این حرف باید گفت همان طور که در این مصاحبه هم دیدید، عبارت خوشی به عنوان توجیه این فکر به کار گرفته شده است. البته مطرح کردن این موضوع از جنبه های مختلف قابل تامل است ولی آن چه بیشتر از صحبت های این هنرمند برداشت می شود، این است که شاید احساس می کند بسیاری از برنامه ها و چشم اندازهایی را که برای خود داشته است، به آخر رسانده و این هم برآمده از جایگزین هایی است که برای بچه دار شدن در نظر گرفته است: داشتن آزادی های بیشتر، سبکی و چالاکی زندگی، داشتن حس زندگی با محدودیت کمتر برای خود، لذت بردن بیشتر از زندگی و ... . گذشته از این که این ها توجیه هستند یا نه و صرف نظر از این که آیا واقعا نمی توان در کنار بچه دار بودن برخی از این امتیازات را محقق کرد و ...، نکته ای که حائز اهمیت است مقایسه میزان رضایتمندی از زندگی بین دو سبک زندگی با بچه و بدون بچه است. البته برای این که دیگر عوامل در این فرایند کنترل شوند، می توان گفت تصور و مقایسه زندگی خود این زوج هنرمند در هر دو حالت می تواند یک خروجی قابل قبول داشته باشد. یکی از جنبه های مهم انگیزشی در زندگی افراد، تدریجی بودن تکامل و چند مرحله ای بودن پیشرفت ها و اتفاقات است. برخی از این اتفاقات خاصیت زایندگی و تازه شدن را دارند، بنابراین انتهایی برای آن وجود ندارد. بچه دار شدن یکی از این اتفاقات است که همواره با مراحل مختلف و فراز و نشیب هایی که دارد، باعث وجود هیجان و پویایی در روابط بین افراد خانواده می شود که این روند در بسیاری از دلخوشی ها و آزادی های مد نظر آقای آییش و همسرشان شاید به آن شکل و شدت وجود نداشته و حتی در بعضی موارد تابع عوامل و متغیرهای دیگری از قبیل تکراری شدن، خستگی، شرایط جسمانی، اوضاع اقتصادی و ... نیز باشد. با این حال، شاید یکی از دلایلی که این تفکر را توجیه کرده است همین احساس تمام کردن کارها یا نزدیک شدن به اهداف و ... باشد.