چون به اهداف اصلاحات نرسیدیم نباید کشور را ویران کنیم

سیدمصطفی تاجزاده فعال سیاسی اصلاح‌طلب از مرزبندی‌های جریان اصلاحات با براندازان می‌گوید و راه‌حل‌هایی که پیش روی اصلاح‌طلبان قرار دارد را مطرح می‌کند.او در گفت و گو با جماران، همچنین با ابراز امیدواری نسبت به مقابله با فساد در کشور، استفاده از الگوهای مبارزه با این پدیده در کشورهای مختلف را راه‌حلی مناسب می‌داند.درادامه بخش‌هایی از این گفت‌و‌گو را میخوانید:
> باید توجه کرد که اصلاحات با اصلاح‌طلبان دو مقوله جدا هستند. روشن است که مردم به اصلاح‌طلبان انتقاد زیادی دارند. بسیاری از این انتقادها واردند و بخش‌هایی از آنها وارد نیستند. به‌علاوه اصلاح‌طلبان به‌عنوان یک جناح سیاسی، بسته به اینکه خوب یا ضعیف و بد عمل کنند، از اعتبار بیشتری بهره‌مند می‌شوند یا بخشی از پایگاه اجتماعی خود را از دست می‌دهند. با وجود این جامعه مجموعا اصلاح‌طلب است، اگرچه ممکن است که اکثریت ایرانیان در مقطع فعلی از عملکرد اصلاح‌طلبان رضایت نداشته باشند.
> اصلاح در اصلاحات به‌معنای اصلاح در راهبردهای اصلاح‌طلبان است و نه در اصل اصلاحات. اما چرا اصلاح‌طلبان باید در راهبردهای خود تجدیدنظر کنند؟ علت آن است که اوضاع و احوال جامعه و جهان عوض شده است و ما شاهد آرایش تازه‌ای در نیروهای سیاسی هستیم، که بی‌سابقه است.
> به نظر من اصلاح‌طلبان هم در جهت برقراری ارتباط بیشتر با مردم و هم در جهت تاثیرگذاری بیشتر بر قدرت، باید در راهبردهای خود تجدیدنظر کنند و اصلاحاتی را در آن انجام دهند.


> هم مشاهدات ما و هم نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که ریزش نیرو داشته‌ایم و در این تردیدی نیست. در عین حال باید دو نکته را در نظر داشت. یکی اینکه در دهه اخیر معمولاً بعد از هر انتخاباتی تقریباً در تمام کشورهایی که انتخابات برگزار می‌کنند، منتخبان بعد از مدت نسبتا کوتاهی به‌دلیل اینکه نمی‌توانند پاسخگوی مشکلات و مطالبات مردم باشند، بخش قابل توجهی از پایگاه اجتماعی خود را از دست می‌دهند. نکته دوم اینکه در ۴۰ سال اخیر به تجربه دیده‌ایم که نیروهای سیاسی با فراز و نشیب‌هایی مواجه بوده‌اند. بنابراین اقبال به یا روی‌گردانی از آنها ثابت و همیشگی نیست. پس اگر اصلاح‌طلبان عملکردشان صحیح باشد می‌توانند در انتخابات آینده بار دیگر شاهد تکرار پیروزی باشند.
> براندازان می‌گویند تا جمهوری اسلامی سرنگون نشود مشکلات میهن و مردم حل نخواهند شد. ما می‌گوییم تلاش برای سقوط جمهوری اسلامی کشور را دچار آشوب‌های بسیار جدی می‌کند که خروج از آن ممکن است سالها و بلکه دهه‌ها طول بکشد.
> اصلاح‌طلبان با براندازان در راه‌حل مرزبندی و اختلاف دارند. علت آن روشن است؛ در جمهوری اسلامی برخلاف نظام‌های فاقد پشتوانه مردمی که با انجام چند تظاهرات سرنگون می‌شوند، چنین وضعیتی متصور نیست. زیرا از حمایت قشرهای قابل توجهی از مردم برخوردار است که حتی اگر در اقلیت نیز باشند اما باانگیزه، سازمان یافته هستند، رسانه و قدرت اطلاعاتی دارند. آماده فداکاری برای حفظ نظام و مقابله با معارضان جمهوری اسلامی هستند. سرنگون‌‌طلبان نیز متشتت، سازمان نیافته و بی برنامه‌اند. در چنین وضعی که ترامپ نیز مترصد دخالت در ایران است، آینده‌ای نظیر سوریه و لیبی را ترسیم می‌کند تا کشورهایی مانند مصر و تونس که حکومت آنها با چند تظاهرات مردمی سقوط کرد.
> ما معتقدیم راهبرد براندازان وضعیت ایران را به مراتب بدتر خواهد کرد و آنان ما را در چاه‌ویل درگیری‌هایی خواهند‌انداخت که خروج از آن بسیار پرهزینه و زمان‌بر است و در واقع بازی باخت - باختی خواهد بود که همه متضرر خواهند شد.
> اگر اصلاح‌طلبان کاملاً به اهداف خود نرسیده‌اند دلیلی ندارد که راهی انتخاب کنیم که ایران را ویران می‌کند.
> همین حالا از ایرانیان بپرسید که میان ایران یا عراق و افغانستان ترجیح می‌دهید در کدامیک زندگی کنید، با آنکه در عراق و افغانستان از تمام آزادی‌ها بهره‌مندید و می‌توانید رادیو و تلویزیون خصوصی، حزب و نامزد انتخاباتی بدون نظارت استصوابی داشته باشید، چند درصد آنان حاضرند در عراق زندگی کنند نه در ایران؟ به نظر می‌رسد که بالای ۹۰ درصد مردم ترجیحشان زندگی در ایران است. چرا اکثریت قاطع ایرانیان این انتخاب را می‌کنند؟ مگر وضع ارز و طلا و تورم و گرانی را نمی‌بینند؟ مگر امید به آینده تا حدودی کاهش پیدا نکرده است؟ پس چرا حاضر نیستند در عراق یا افغانستان زندگی کنند؟
> به براندازان می‌گوییم حتی اگر بتوانید ایران و یکپارچگی آن را حفظ کنید، و به مردم آزادی بدهید تا خود حق انتخاب آزاد داشته باشند، تازه شبیه کشورهایی نظیر عراق و افغانستان بعد از سرنگونی صدام و طالبان می‌شویم. آنها اکنون با چنان مشکلاتی مواجه هستند که خود براندازان نیز در انتخاب میان ایران و آن دو حاضر نیستند در عراق و افغانستان زندگی کنند.
> فسادی که امروز با آن روبه رو هستیم به هیچ عنوان با گذشته قابل قیاس نیست. ما در دوره اصلاحات مفتخریم که کارنامه درخشانی در امر سلامت داریم.
> مشارکت کنونی ما در انتخابات بیشتر به‌دلیل ترس از اتفاقات ناگواری است که ممکن است به‌علت عدم حضور ما یا متحدان ما در ارکان دولت رخ دهد. در حقیقت ما در سالهای اخیر به‌صورت نیابتی سیاست‌ورزی کرده‌ایم، یعنی با وجودی‌که آقای روحانی نامزد اصلاح‌طلبان نبوده اما با تمام توان از وی حمایت کرده‌ایم، چرا که حداقل فرق آقای روحانی با سایر نامزدها در این است که نمی‌گذارد کشور درگیر مشکلات جدیدی شود یا اینکه نمی‌گذارد ایران از برجام خارج شود؛ به‌ویژه در شرایطی که طرف آمریکایی درصدد به شکست کشاندن آن است.
> ما اصلاح‌طلبان به عنوان یک جریان سیاسی دارای برنامه‌ و پلت‌فرمی هستیم که بر اساس آن نمی‌توانیم با هر حزب و گروهی و گرایشی ائتلاف کنیم. پس اینکه ما به کسانی بگوییم که با آنها اختلاف نظر داریم، به معنای آن نیست که علیه تکثر کار کرده‌ایم یا به شعار «زنده باد مخالف من» دهن‌کجی می‌کنیم. در کشورهای دموکراتیک نیز احزاب با هم اختلاف نظر دارند و حاضر نیستند با همه کنار آیند.
> «زنده باد مخالف من» یعنی همان حقی که من برای داشتن حزب، روزنامه و معرفی نامزد انتخاباتی حق دارم، این حق را برای همه قائل شوم. اصلاح‌طلبان مادام که از این حق دفاع می‌کنند طرفدار شعار زنده باد مخالف من هستند. اما اگر به جایی برسند که با استفاده فلان جناح از حقوقش به این دلیل که مخالف دیدگاه آنهاست، مخالفت کنند، به مسیری ضداصلاحی افتاده‌اند و شعارشان با تغییری ماهوی به زنده باد موافق من تبدیل می‌شود.
> من فکر می‌کنم آقای روحانی همچنان مشتاق است به وعده‌هایی که به مردم داده، عمل کند. با وجود این معتقدم دولت دوم روحانی بر خلاف دولت اول او که تقریباً در تمام عرصه‌ها نمره قابل قبولی گرفت، در برخی زمینه‌ها به‌ویژه در بخش اقتصادی ناکام شده است. انتقاد من به آقای روحانی این است که می‌بایست با تمهیدات قبلی می‌کوشید مانع خروج ترامپ از برجام شود.
> اوج پیروزی حقوقی و دیپلماتیک و بین‌المللی ایران پیروزی در دادگاه لاهه بود که به نظر من ارزشش کمتر از پیروزی دکتر مصدق در لاهه نبود. اگرچه به‌دلیل مشکلات اقتصادی که گریبان مردم را گرفته است، کمتر به این پیروزی توجه کرده‌اند.
> اصلاح‌طلبان درباره آقای روحانی چند راه دارند؛ نخست اینکه چشم خود را بر واقعیت‌ها ببندند و بگویند دولت در هیچ زمینه‌ای شکست نخورده است و اگر هم مشکلاتی هست و مردم آن را لمس می‌کنند، با فرافکنی آنها را کاملا به گردن دیگران بیندازند. البته نقش دولت پنهان و نیز تحریم‌ها در به‌وجود آمدن مشکلات جدی است با وجود این معتقدم دولت نیز در این زمینه نقش ضلع سوم را ایفا کرده و باید حتماً نقد شود. من حمایت بی چون و چرا از دولت را نمی‌پسندم و کمکی نیز به دولت نمی‌کند. افزون بر آن اجازه نمی‌دهد دولت خطاهای خود را اصلاح کند.
> راه دوم عبور از روحانی مانند عبور از خاتمی است. این روش نیز به باور من اشتباه است. نه به آن دلیل که دولت آقای روحانی یا دولت آقای خاتمی ضعف و کاستی نداشته یا ندارد، بلکه از این جهت که عبور از روحانی و خاتمی به آزادی و رفاه و پیشرفت بیشتر نمی‌رسد. اگر عبور از روحانی به دموکراسی و رونق اقتصادی می‌انجامید، قابل قبول بود. ولی اگر قرار باشد از دولت روحانی عبور کنیم تا دولت پنهان حاکم شود، گامی به عقب محسوب می‌شود. این عبوری نیست که فرد یا جریانی دموکراسی‌خواه و تحول‌طلب آن را بپذیرد.
> راه سوم این است که به مردم توضیح دهیم در چه شرایطی به آقای روحانی رای دادیم و چرا هنوز از رای خود دفاع می‌کنیم. با این ساختار و با این محدودیت‌ها هر کس دیگری هم که جای او بیاید کم و بیش با همین گرفتاری‌ها مواجه خواهد شد. مگر اینکه به این سمت حرکت کنیم که با اصلاحات ساختاری امکان موفقیت دولت یا رئیس‌جمهور فراهم شود. تاکید می‌کنم نباید سهم آقای روحانی را نادیده گرفت زیرا با وجود همه مشکلات دولت او به‌ویژه در عرصه اقتصادی، بهتر از این می‌توانست عمل کند. بنابراین من نه معتقد به سکوت اصلاح‌طلبان درباره عملکرد روحانی هستم و نه به عبور از او معتقدم؛ بلکه به حمایت انتقادی از آقای روحانی باور دارم.