معيار تشخيص نقد از تخريب

مرجان زهراني
 كنداكتور برنامه سخنراني روحاني در دانشگاه تهران و سخنراني يك‌سويه روحاني در مواجهه با قشري كه بيشترين همراهي را با او در انتخابات داشتند، توسط هر كسي طراحي شده باشد يك نتيجه بيشتر به بار نياورد ترسيم تصويري از رييس‌جمهوري كه تاب و توان شنيدن حرف‌هاي دانشجويان را ندارد و نمي‌تواندمانند 16 آذر 95 در دانشگاه تهران رو به روي «سن» نشسته و با لبخند نقدهاي دانشجويان را بشنود؛ نقدهايي كه گاهي حتي تنه به تنه تخريب مي‌زد، بعضا با فرياد مطرح شد و مستقيم او را نشانه گرفت.
 
انتقاد از انتقاد


روحاني روز يكشنبه در تالار علامه اميني بدون حضور سخنراناني از ميان تشكل‌هاي دانشجويي، 14 بار از واژه «نقد» استفاده كرد كه تنها 3 بار اين نقد را بدون اما و اگر و شرط و شروط به كار برد.
يك بار ديگر به انتقاد روحاني از منتقدان نگاه كنيم؛ او با بيان اينكه «اگر امروز نقصي از مديران گرفته مي‌شود و نقد واردي مطرح مي‌شود، بايد بپذيريم به نوعي نقد بر دانشگاه هم هست چرا كه اينها در همين مركز تربيت شده‌اند و دانش‌آموخته‌اند» پيكان نقد را از دولت به سوي دانشگاه گرفت.
در بخش ديگري اعتراف كرد كه همچون بسياري از سياستمداران پذيرش انتقاد براي او سخت است و گفت «گاهي وقت‌ها ممكن است از لحاظ عاطفي پذيرش انتقاد براي انسان، زياد سخت باشد. من هم وقتي در روزنامه‌ها و فضاي مجازي، 10 الي 15 انتقاد مي‌خوانم مي‌گويم امروز بس است، كنار مي‌گذارم. چون هم وقت بيشتر ندارم و هم نقد بيش از حد مي‌تواند مفيد نباشد اما نقد به اندازه، هم مفيد و هم لازم است.» پس از آن اقتصادداناني را نشانه گرفت كه اين روزها نامه‌هاي سرگشاده براي روحاني مي‌نويسند و پيشنهاد مي‌دهند و از آنها گلايه كرد كه«الان اساتيدي در كشور داريم كه از لحاظ اقتصادي، مقاله مي‌نويسند، مصاحبه و نقد مي‌كنند، عده‌اي از اساتيد هم داريم كه اصلا‌ نديدم مصاحبه كنند و در روزنامه حرف بزنند ولي مرتب براي من نامه مي‌نويسند. اين تاثيرگذارتر است. استادي كه در بحث اقتصادي نقد دارد، ‌براي من مستقيم نامه مي‌نويسد من هم به دقت مي‌خوانم و پيام تشكر برايش مي‌فرستم. مي‌گويم نامه شما رسيد، خواندم، متشكرم. يكي هم مصاحبه مي‌كند آن را هم مي‌شنوم، گاهي وقت‌ها نقد به اندازه بسيار مفيد است، نقد بيش از حد مثالش همان نمك است. نمك طعام به اندازه باشد لازم است، و اگرزياد باشد، نمي‌شود غذا را خورد.»
بعد از آن گرچه بر اين گزاره تاكيد كرد كه دانشگاه بايد نقاد و پرسشگر باشد اما تذكر داد كه اين نقادي و پرسشگري با اطلاعات كافي صورت پذيرد. چرا كه «ما بايد در اين شرايط ببينيم چه كار بايد بكنيم و راه‌حل چيست؟ نه در يك شرايط ايده‌آل.»
روحاني همان روحاني نيست
روحاني همان روحاني نيست؛ همان روحاني كه دي ماه سال گذشته گفت: «همه بايد نقد بشوند هيچ استثنايي در كشور براي انتقاد كردن وجود ندارد و در كشور ما معصوم نداريم، ضمن اينكه پيامبر اسلام(ص) هم به مردم اجازه انتقاد مي‌دادند و بالاتر از مقام پيامبر در تاريخ وجود ندارد.» و براي بيان همين گزاره كه تلاش داشت سعه‌صدرش را نشان دهد از سوي مخالفان با هجمه‌هاي بسياري مواجه شد.
روحاني كه آذر‌96 در دانشگاه سيستان و بلوچستان نقد دولت و مسوولان دولتي را حق دانشجويان دانست و گفت «انتقاد حق شماست و حتما هم دولت را نقد كنيد، چرا كه هزينه آن كمتر است و در مجموعه دولت هم رييس‌جمهور را نقد كنيد چرا كه هزينه بسيار كمتري دارد.» و حتي پيش‌تر رفت و گفت «دانشگاه بايد به اندازه حوزه علميه آزادي نقد داشته باشد، بياييم حداقل به همان اندازه كه در حوزه‌هاي علميه، آزادي بيان و طرح نقد وجود دارد.»
يا حتي همان رييس‌جمهوري كه در نخستين اجلاس ملي حقوق شهروندي گفت «وقتي بودجه به مجلس رفت، از فردا در فضاي مجازي غوغا به پا شد؛ چقدر قشنگ اين اتفاق رخ داد. همه مردم به صحنه آمدند، اظهارنظر مي‌كنند، نقد مي‌كنند، سازمان برنامه و بودجه و شخص رييس‌جمهور را نقد مي‌كنند. من دست آنها را مي‌بوسم. بايد خادم و نماينده خودتان كه رييس‌جمهور است را نقد كنيد، مردم راجع به بودجه صحبت مي‌كنند و مي‌گويند كه فلان دستگاه چرا آنقدر پول مي‌گيرد؟ اين حق‌ مردم است.» و تاكيد كرد كه «همه ما بايد به اتاق شيشه‌اي برويم و نورافكن روي ما باشد، بايد ما را مشاهده كنند و اين كار بسيار بزرگي است»؛ اما صداي روزنامه جوان را بلند كرد كه نطق‌هاي روحاني هنوز انتخاباتي و هيجاني است.
 
همه عليه روحاني
سعيد حجاريان در شماره بيست‌ويكم مهر ماه هفته‌نامه صدا تعبير جالبي در مورد شرايط امروز دولت دارد. او معتقد است «روحاني در كابينه دوم خود نيازمند شمشير و سپر است؛ از يك سو بايد حملات داخلي و خارجي را دفع كند و از سوي ديگر بايد چتر خود را بر سر سرمايه‌گذاري داخلي و خارجي بگسترد؛ معضل روحاني رتق‌و‌فتق چنين دوگانه‌اي است و من ترس آن روزي را دارم كه روحاني در سال 1400 بگويد در اين چهار سال يك دستم به شمشير بند بود و دست ديگرم به سپر و شما توقع داشتيد با دندان جنگ كنم!»
بر كسي پوشيده نيست كمي كه از آغاز به كار دولت دوازدهم گذشت، مخالفان ديروز توپخانه را آتش كردند تا با شدت و حدت بيشتري بر سر دولت آوار شوند. حاميان و همراهان دولت نيز بنا به هزار و يك دليل از جمله بي‌توجهي روحاني به بدنه اجتماعي حامي، برآورده نشدن بسياري از وعده‌ها كه رنگ و بوي اصلاح‌طلبي داشت، كاهش كارآمدي اعضاي هيات دولت و مديران، رويگرداني از گفتماني كه با تكيه بر آن به پاستور رسيده بود و... روي انتقادي خود را بيش از گذشته نشان دادند.
اگر از «مخالفان» بگذريم در اين بازي سياسي هم اصلاح‌طلبان حامي دولت كه دست به نقد شده‌اند و هم روحاني رويگردان از انتقاد حق داشته و دارند. اصلاح‌طلبان به آنچه تصور مي‌كردند با روحاني نرسيدند و از آن سو دولت هم با تغيير و تحولات بين‌المللي در شرايطي بحراني به لحاظ اقتصادي قرار گرفت كه لازم بود تمام توجه‌ا‌ش را به آن معطوف كند. اين ملغمه باعث شد حاميان روحاني هم با او زاويه بگيرند و سيل انتقادات روانه دولت شود. از آن سو دولت و به ويژه شخص رييس‌جمهوري در اين وانفسا و بحران ارز و سكه و اعتراض و تورم و... هم با پرسش‌ها و انتقادات زيادي مواجه شد كه شايد نه تمايل به پاسخ‌گويي داشت نه فرصتي براي آن و البته نه تيم اطلاع‌رساني دقيق و كارآمدي براي پاسخگويي.
علاوه بر اين از دي ماه 96 به بعد گروهي ديگر هم تلاش كردند تا از آب گل‌آلود ماهي بگيرند و عبور از جريان‌هاي موجود را رقم بزنند. آنها تلاش كردند تا اصولگرايان حساب پس داده را با اصلاح‌طلبان يكسان تلقي كنند و براي اين كار در آغاز دولت را نشانه گرفتند.
همه اين شرايط آنقدر عرصه را بر رييس‌جمهوري تنگ كرده است كه «همه عليه روحاني» براي او هر روز سنگين‌تر از قبل باشد، در سخنراني‌ها تلاش كند سپري به سمت مخالفان و منتقدان بگيرد و آنقدرها با آغوش باز از اين نقدها استقبال نكند.
 
نقد يا تخريب، نقدپذيري يا نقدناپذيري؟
با تمام تفاسير اما بايد به چند پرسش پاسخ داد: اول آنكه مرجع تشخيص نقد بي‌پايه كه شايد بهتر است نام آن را حمله و تخريب بگذاريم نه انتقاد با نقد اصولي چيست؟ آيا اين تشخيص برعهده رييس دولت است كه تعيين كند كدام نقد اصيل و واقعي و كدام حمله به دولت است؟ به نظر مي‌رسد اگر به اين سوال پاسخي مثبت دهيم تنها هوشمندي افكار عمومي را دست‌كم گرفته‌ايم.
همان‌طور كه عبدالله ناصري، ‌عضو شوراي مشورتي هم روز گذشته در جريان بررسي سخنراني روحاني در دانشگاه تهران به «اعتماد» گفته‌بود «افكار عمومي بهترين داور است و قطعا انتقاد نابجا، غيرعالمانه و فرصت‌طلبانه بر گوش هيچ شنوايي نمي‌نشيند.»
در واقع نمي‌توان براي منتقد ظرف مشخصي قايل شد و گفت با محتوايي مشخص و به ميزان مشخصي انتقاد كن! كه اين نوعي سلب آزادي بيان محسوب مي‌شود. چنانچه در ايد‌ه‌آل‌ترين شرايط نيز منتقد با هر گرايش سياسي حق دارد مطلب انتقادي خود را به زبان آورد و اين موضوع با «اميددرماني» كه اين روزها بر آن تاكيد مي‌شود، منافاتي ندارد. بنابراين ظرف انتقادي منتقد قرار نيست با ظرفيت اندك نقدشدگان هم‌سان شود كه آن وقت ديگر نام نقد نمي‌توان بر آن گذاشت و تماما مصلحت است.
اما نكته بعدي كه بايد به آن توجه كرد گارد بسته سياستمداران نسبت به انتقاد است. اساسا انتقادپذيري‌‌جزو‌‌ويژگي‌هاي مثبت يك سياستمدار محسوب مي‌شود اما اغلب آنها كه دستي بر آتش سياست دارند پذيرفتن نقد را نوعي سرشكستگي تلقي مي‌كنند. اين گزاره شايد در مواجهه برخي سياستمداران با رسانه‌ها بيشتر به چشم بيايد كه يك روز منجر به بيرون كردن خبرنگار از نشست رسمي مي‌شود و يك بار هم به پرت كردن ميكروفن.
اين نقدناپذيري البته ريشه در مباني فكري مسوولان هم دارد. كساني كه جايي برا‌ي تنوع تفكر و سلايق سياسي و اجتماعي ندارند عمدتا كم‌تحمل‌تر هستند. همچنين امكان اندك ديالوگ و تكيه همواره و هميشه بر مونولوگ باعث مي‌شود كه فضاي گفت‌وگو اندك باشد. اين گفت‌وگو و همزيستي مسالمت‌آميز اندك نيز باعث مي‌شود كه از نقد برداشت نفي صورت گيرد؛ موضوعي كه ريشه‌هاي اقتدار مسوولان را نشانه مي‌گيرد و اين تصور اشتباه را ايجاد مي‌كند كه از جايگاه و اعتبار آنها كاسته شده است. علاوه بر اين محيط ملتهب جامعه نيز آستانه تحمل مردم تا مسوولان را پايين مي‌آورد. فارغ از ريشه‌يابي مواجهه هر مسوول و مديري با نقد نبايد فراموش كرد كه آنها نيستند كه ظرف انتقاد را براي منتقد تعيين مي‌كنند.