پایه گذاران «حزب توده» از کجا سر برآوردند؟

فضای پراختناق دوره رضاشاه، انجام هر نوع فعالیت سیاسی و اجتماعی را در کشور، بسیار محدود می‌کرد. هنوز از پیروزی جنبش مشروطه، دو دهه نگذشته بود که با روی کار آمدن پهلوی، فاصله گرفتن از آرمان‌های مشروطه‌خواهی آغاز شد و از اوایل دهه 1310 هـ.ش، کاملاً به چشم آمد. یکی از مهم ترین وظایفی که رضاشاه برای دستگاه مخوف شهربانی خود تعریف کرد، جست‌وجو و یافتن جریان‌ها و گروه‌هایی بود که به هر علتی، سر سازگاری با رژیم نداشتند و حتی در خیال و ذهن خود، سودای مخالفت با آن را می‌پروراندند. شهربانی و سپس، پلیس سیاسی رضاشاه، مأموریت داشت که چنین حرکت‌هایی را در نطفه خفه کند و کار رهبران و ایدئولوگ‌های آن ها را بسازد؛ رویکردی که تا شهریور 1320 همچنان ادامه داشت و در برآمدن دیکتاتوری از بطن استبداد رضاشاهی، نقشی مهم و محوری ایفا کرد. با این حال و با وجود همه محدودیت‌هایی که برای فعالان سیاسی به وجود آمده بود، گاه تشکیلاتی پیدا می‌شد که صدای فعالیت آن، در سکوت پرخفقان دوره پهلوی اول، پژواکی بلند پیدا می‌کرد؛ پژواکی حتی بلندتر و طولانی‌تر از صدای اصلی! دلیل این مسئله را نه در قوت فعالیت این گروه‌ها، بلکه باید در بی‌صدایی و سکوت جامعه جست‌وجو کرد. به همین دلیل، فعالیت جریان‌های مارکسیستی و چپ‌گرا، با وجود عدم اقبال عمومی و حتی گاه، تنفر عامه از آن ها، در دوره پهلوی اول، مجال عرض اندام و جلب توجه پیدا کرد که یکی از مهم ترین آن ها، گروه 53 نفر بود.
آغاز 53 نفر با «دنیا»
شاید بتوان آغاز 53 نفر را با شروع انتشار «دنیا» منطبق دانست؛ مجله‌ای وابسته به فعالیت و اطلاعات تقی ارانی و دوستان او. ارانی سه سال قبل از پیروزی جنبش مشروطه، یعنی در سال 1282، در تبریز به دنیا آمد. او تحصیل کرده آلمان در رشته شیمی بود و دکترای این رشته را، در سال 1307، از دانشگاه برلین دریافت کرد. ارانی در زمره جوانان منورالفکری بود که احساس می‌کردند باید برای رهایی ایران از چنگال استبداد رضاشاهی، کاری انجام دهند. فعالیت‌های سیاسی ارانی، از دوران حضور او در اروپا آغاز شد. او ابتدا همکار نشریات ملی‌گرا بود، اما جذب شدنش به مرام و مسلک اشتراکی، اعتقادات وی را دستخوش تغییر کرد و پس از بازگشت به ایران در سال 1308، به صورت بسیار مخفی و پنهانی، به تبلیغ این مرام بین جوانان پرداخت. ارانی یکی از دو دبیر فیزیک آن روزهای تهران بود و تدریس در دبیرستان، فرصتی مغتنم برای تبلیغ دیدگاه‌های چپ و مارکسیستی محسوب می‌شد. او مدتی بعد، مجله «دنیا» را منتشر کرد؛ مجله‌ای که به گفته انور خامه‌ای، تنها عضو برجا مانده 53 نفر، باعث ایجاد گروه و گرد هم آمدن اعضای آن شد. مجله دنیا محتوایی علمی داشت، اما ارانی و همکارانش، هر از گاهی با استفاده از ناآگاهی و جهل مأموران دستگاه سانسور شهربانی رضاشاه، مطالبی را با هدف تبلیغ مرامشان منتشر می‌کردند. خامه‌ای در خاطراتش می‌نویسد:«مأمورین اداره سیاسی شهربانی آن وقت، از اصطلاحات سیاسی فقط کمونیسم و بلشویک را می شناختند و بس! حتی معنی مارکسیسم و فاشیسم و امثال آن ها را نمی‌دانستند. این بی‌سوادی تنها محدود به آن ها نبود. قضات دادگستری و دادرسی ارتش و دادستان‌ها و دادیاران آن ها هم دست کمی از مأموران شهربانی نداشتند.»
هسته اولیه گروه 53 نفر


ارانی در آلمان، با مرتضی علوی، برادر بزرگ علوی که از کمونیست‌های دوآتشه محسوب می‌شد، رفاقت داشت و همین رفاقت باعث آشنایی او با بزرگ علوی و تشکیل هسته اولیه گروه 53 نفر، با حضور ارانی، علوی و ایرج اسکندری شد. این سه نفر، امور مجله دنیا را در اختیار داشتند. در «دنیا»، مقالاتی با سه موضوع منتشر می‌شد؛ مبانی مارکسیسم، اقتصاد و هنر. ارانی مسئولیت مقالات مربوط به تبیین دیدگاه‌های مارکسیستی را برعهده داشت. اسکندری درباره مباحث اقتصادی قلم می‌زد و بزرگ علوی نیز، در باب مفاهیم مربوط به هنر، مقاله می‌نوشت. روح حاکم بر این مقالات، کاملاً مبتنی بر دیدگاه‌های چپ و مارکسیستی بود. فعالیت‌های تبلیغاتی ارانی، به انتشار مجله دنیا محدود نمی‌شد. او روزهای دوشنبه در خانه‌اش، واقع در خیابان شیخ‌هادی تهران، میزبان جوانانی بود که عمدتاً برای آشنایی با دیدگاه‌های سیاسی ارانی و ظاهراً برای حل مسائل علمی و درسی، نزد او می‌رفتند.
بازسازی حزب کمونیست
شواهدی در دست است که نشان می‌دهد ارانی در پی تأسیس دوباره حزب کمونیست ایران بود. برای تشکیل این حزب، او به تأیید «کمینترن»(اتحادیه احزاب کمونیست جهان که در شوروی مستقر بود) نیاز داشت. به همین دلیل، به بهانه سفر به انگلیس، راهی شوروی شد و توانست با کمک افرادی مانند مرتضی علوی، با سران کمینترن ارتباط برقرار و نظر مساعد آن ها را برای تأسیس حزبی با مرام کمونیستی، جلب کند. او با نصرا... کامرانی معروف به اصلانی که نماینده کمینترن بود، به ایران بازگشت. در نخستین گام تشکیل دوباره حزب، تقی ارانی به عنوان دبیرکل، عبدالصمد کامبخش به عنوان مسئول تشکیلات و محمد بهرامی به عنوان مسئول امور مالی برگزیده شدند. این اقدام، شروعی بر شکل‌گیری عینی گروه 53 نفر بود. با این حال، افرادی مانند انور خامه‌ای معتقدند که این اقدام، سرآغاز محدود کردن تقی ارانی و تحمیل خواسته‌های شوروی به وی بود. با تشکیل حزب، مجله دنیا تعطیل شد. این تعطیلی اجباری نبود، اما باعث شد اولاً، از جایگاه تقی ارانی به عنوان فردی تحصیل کرده و ذی‌نفوذ در تشکیلات، کاسته شود و ثانیاً، مهم ترین پُل ارتباطی میان تشکیلات و افراد تحصیل کرده از بین برود. این مسئله نشان می‌دهد که چگونه محفل ارانی با پذیرش عضویت در کمینترن، خواسته یا ناخواسته در مسیر اهداف شوروی قرار گرفت و نتوانست پویایی خود را حفظ کند. با وجود این، تقی ارانی و تعدادی از دوستانش کوشیدند با اتخاذ تدابیری، فعالیت‌های خود را برقرار نگه‌دارند؛ اما ورود عناصر جاه‌طلب و البته کم‌سواد، باعث شد ضربه‌های سنگینی به گروه وارد شود؛ گروهی که به واسطه تعداد اعضای بازداشت شده‌اش، به 53 نفر شهرت یافت.
لُمپَنی به نام «شورشیان»
محمد شورشیان یکی از اعضای رده پایین حزب کمونیست ایران بود؛ فردی پرمدعا و کم سواد یا به تعبیر دوستانش «لُمپن» که به شدت به ابراز وجود و خودنمایی علاقه‌داشت و ظاهراً مدتی بازیگری تئاتر را هم تجربه کرده‌بود. با وجود این خصایص، مسئولان حزب کمونیست او را به عنوان مسئول تدارکات و جابه‌جایی اعضا از ایران به شوروی برگزیدند. شورشیان مأمور بود افرادی را که از طرف حزب به شوروی اعزام می‌شوند، به هر نحو ممکن، از مرز عبور دهد و کسانی را که می‌خواهند وارد ایران شوند از مسیرهای امن به مقصد برساند. او در عین حال خود را فردی زرنگ و باتدبیر فرض می‌کرد. در ابتدای فعالیت حزب کمونیست ایران به رهبری «اَرانی»، پلیس سیاسی رضاشاه اطلاعی از فعالیت آن نداشت. دستگاه اطلاعاتی شهربانی، برای کشف شبکه‌هایی مانند حزب کمونیست، نیازمند همیاری و همکاری اطلاعاتی سفارت‌های خارجی، به ویژه انگلیس، بود. با این حال، پلیس سیاسی از طریق منابع محدودش فهمیده‌بود که فردی به نام «محمد شورشیان»، فعالیت‌های مشکوکی دارد و برابر اظهاراتی که به طور علنی بیان کرده‌، کمونیست است. به همین علت، پلیس سیاسی همه جا به دنبال شورشیان می‌گشت، اما تصویری از او در اختیار نداشت. در یکی از روزهای بهار سال 1316هـ.ش، شورشیان، که برای انجام کاری به آبادان رفته بود، با دعوت یکی از دوستانش هوس کارگردانی تئاتر به سرش زد! ویژگی‌های اخلاقی او باعث شد که در آگهی اجرای نمایش، نام کامل خود را درج کند. این بی‌احتیاطی سبب شناسایی شورشیان شد. مأموران پلیس سیاسی او را در آبادان دستگیر کردند و فوراً به تهران انتقال دادند. شورشیان در بازجویی اداره سیاسی شهربانی، بدون کوچک ترین تهدیدی، همه چیز را لو داد! شاید این مسئله بیشتر ناشی از روحیات عجیب و غریب او بود که هیچ سنخیتی با کار تشکیلاتی نداشت. شورشیان در 13 صفحه بازجویی‌اش، تک تک افرادی را که می‌شناخت، معرفی کرد. از آن‌جا که او مأمور نقل و انتقال افراد به شوروی بود، بیشتر اعضای حزب کمونیست ایران را می‌شناخت. شورشیان برای آن‌که صداقتش را به بازجویان نشان بدهد، گاه اهمیت برخی افراد را بیشتر از آن‌چه بود، نشان می‌داد. او مجله «دنیا» را به عنوان ارگان حزب کمونیست معرفی و هدف این گروه را براندازی رژیم رضاخان و استقرار نظام جمهوری سوسیالیستی شوروی ایران بیان کرد! در همین اعترافات بود که از تقی ارانی و دوستانش، به عنوان اعضای بلندپایه حزب نام برد و نام مستعار کامبخش را در اختیار مأموران پلیس سیاسی رضاخان گذاشت. شورشیان با اعترافاتش فاتحه حزب کمونیست ایران را خواند! در این بین، مهم ترین شکار مأموران پلیس سیاسی رضاشاه، عبدالصمد کامبخش، فرد مورد اعتماد حزب کمونیست شوروی بود. طولی نکشید که مأموران توانستند کامبخش را به دام بیندازند.
کامبخش 53 نفر را لو می‌دهد!
با شناسایی تصویر کامبخش توسط شورشیان، پلیس سیاسی روز 20 اردیبهشت‌ماه سال 1316، عبدالصمد کامبخش را بازداشت کرد. ظاهراً کامبخش نسبت به دیگر اعضای حزب کمونیست لقمه سهل‌الوصول‌تری بود! او در نخستین بازجویی خود، همه ادعاهای شورشیان را تأیید و به جرمش اعتراف کرد. جالب این جاست که کامبخش بدون کمترین تهدیدی، هرآن‌چه را درباره حزب می‌دانست، در پاسخ به یک پرسش بازجو بیان کرد. به نوشته «انور خامه‌ای»، که به عنوان متهم در جلسه دادگاه 53 نفر حاضر بوده و متن بازجویی کامبخش را شنیده‌است، اعترافات کامبخش حالت بازجویی نداشت، بلکه گزارشی مفصل و فصل‌بندی شده برای کنگره حزب کمونیست در شوروی بود! نورالدین کیانوری به دلیل رابطه خانوادگی با کامبخش (کامبخش شوهر «اختر»، خواهر کیانوری بود) منکر کم آوردن وی و لو دادن اعضای حزب توسط اوست و معتقد است دیگران این کار را انجام داده‌اند، دیگرانی که به ادعای خامه‌ای در زمان بازجویی کامبخش هنوز دستگیر نشده بودند! به هر حال اعترافات کامبخش تمام زوایای مبهم اعترافات شورشیان را تکمیل کرد و پلیس سیاسی رضاشاه، روز 21 اردیبهشت‌ماه سال 1316، طی 24 ساعت، 40 نفر از اعضا و منسوبان حزب را بازداشت کرد و بقیه اعضا به تدریج، تا اوایل خردادماه به دام مأموران افتادند.
چرا 53 نفر؟
تعداد بازداشت شدگان توسط پلیس سیاسی، حدود 300 نفر بود. بسیاری از بازداشت شدگان فقط مورد سوءظن قرار گرفته بودند؛ آن هم از آن نوع سوءظنی که پلیس سیاسی رضاخان به عامه مردم پیدا می‌کرد! عده زیادی از بازداشت شدگان با اعمال نفوذ و رشوه و اقدامات دیگر آزاد شدند. در سطر اول ادّعانامه دادستان علیه این گروه ، عبارت «عده ای بالغ بر 53 نفر» ذکر شده و چند سطر بعد، عبارت «فرقه مزبور» به کار رفته است. در نهایت، دادگاه برای 47 نفر از بازداشت شدگان، حکم صادر کرد؛ اما جراید که از چند روز قبل و با هدایت شهربانی، اخبار محاکمه گروه را برای بزرگ نمایی قدرت مأموران پلیس سیاسی، بزرگ تر از معمول جلوه می‌دادند، گروه را با عنوان «53 نفر» معرفی کردند؛ عنوانی که تا امروز به این گروه اطلاق می‌شود.