آسیب‌شناسی رفتار مردم هنگام بروز تنش ارزی در کشور

محمد میلانی- سرهای مدام در گوشی‌های موبایل، چهره‌های مضطرب، گوش‌های مدام به دنبال خبر، فرقی نمی‌کند صحت خبر تایید شود یا نه‌‌. صرفا خبر باشد برای آنها کافی است‌‌. بعد از شنیدن اخبار سرها در هم می‌روند و مدام تکرار مکررات می‌کنند‌‌. بعضی اوقات هم با تعجب چشم‌های برخی از افراد درشت می‌شود و سرشان را به آرامی می‌چرخانند‌‌. تمام این رفتارها، رفتارهای ناموزون فردی در روزهایی است که شاهد تلاطم و بی‌ثباتی در بازار ارز و طلا و البته خودرو در کشور بودیم‌‌. تقریبا بدون هیچ تعارفی ما هم یا جزو این شرایط بوده‌ایم و هستیم یا افرادی در کنارمان و اطراف‌مان را با این هیبت و شکل و شمایل ملاحظه می‌کنیم‌‌. در سوی دیگر هم اوضاع کم شباهتی به این بازار آشفته ندارد‌‌. مردان و زنانی که هنگام راه رفتن یا حتی نشستن به جلو خیره شده‌اند و دیگر کسی را نمی‌بینند‌‌. حتی آشنایان، اعضای خانواده و یا حتی همسایه‌های خود را‌‌. در برخی اوقات چند کیسه یا بسته در دست دارند و به قدم‌های راسخ به سمت خانه یا محل امنی می‌روند و به اصطلاح خودمان در این شرایط گلیم خود را از آب کشیده‌اند، زرنگ بوده‌اند، بدون اینکه حتی لحظه‌ای به فکر چند و چون شرایط باشند، تا چه بماند به درک شرایط! آنها هم در نهایت افراد نگرانی هستند که هنوز در همان بخش نیازهای اولیه مانده‌اند‌‌. البته بنا به تقبیح صرف نیست اما در نهایت رفتارهای متمدنانه‌تر برخی از شهروندان فهیم ایرانی در چنین شرایطی نشان داده است که می‌توان و می‌شود در شرایط بحران یا پیچیدگی اوضاع، قدری هم منظم و مترقی رفتار کرد‌‌. می‌توان با سکوت معنادار، با قانع بودن بحق خود و برای لحظه‌ای به دور از هنجارهای نامطمئن جامعه فرورفته در معیشت نابجا زندگی کرد و دست‌کم اگر کمکی به اوضاع بحرانی هم نمی‌توان کرد، در شعله‌ور شدن آتش ناموزون بحران شریک نبود‌‌.
اگرچه با رعایت حفظ ظاهر به یک معنا، زیاد نمی‌توان توجیه‌گر وضعیت بود اما دقیقا تجربه‌ای است که می‌توان به آن التزام داشت‌‌. به معنایی بهتر هم می‌توان منتقد شرایط نامطلوب از هر سنخ و جنسی بود و مسببان را به بوته نقد کشید، در مراحل بالاتر به دست قانون سپرد و ساختار قضایی را حَکم و متولی شرایط دانست و هم در شرایط اینچنینی همان حفظ ظاهری که نشان از صلابت فرهنگی دارد را در رفتار اجتماعی و فردی جاری کرد‌‌. شاید مثال مناسبی نباشد اما بد نیست که بدانیم در نسخه‌های آرشیوی از شرایط کشور آلمان پس از جنگ جهانی دوم، فشار افتصادی و کمبود منابع تا حدی به مردم فشار می‌آورده که از خوردن گوشت حیوانات خیابانی هم در برخی موارد دریغ نمی‌کردند‌‌ اما زمانی که بنای مواجهه جامعه جهانی با مردم آلمان بود یا زمانی که دوربین‌های فیلمبرداری برای تهیه گزارش از وضعیت آلمان بعد از جنگ و تقسیم شده به خیابان‌ها و سطح شهر می‌رفتند، مردم هم نظم و آرامش فاخر را در برابر دیدگان جهانی به نمایش می‌گذاشتند و هم واکنش‌هایی زودگذر ناشی از نگرانی‌های کاذب در مواجهه با کمبود منابع غذایی را به نمایش نمی‌گذاشتند‌‌. بالطبع اگر امروز جامعه آلمانی می‌تواند مدعی بسیاری از الگوهای رفتاری و شهرنشینی باشد،‌ قطعا عقبه‌ای اینچنینی دارد‌‌. قدری به وضعیت حال حاضر نظر کنیم و بدون المان‌های کاذب شوربختی و آوار قحطی و کمبود منابع، شرایط‌مان را تحلیل کنیم متوجه می‌شویم که بسیاری از این التهابات ساخته اذهان بیماری است که وسواس و دلشور‌گی دربرابر بحران را در ذهن و وجودشان مدام پرورش می‌دهند‌‌.
خلاصه این که همه این موارد و رفتارهایی که توصیف شدند به اصطلاح رفتارشناسی مردم در مواقع خاص و گذرگاه‌های سخت اجتماعی است‌‌. مردمی که با کمی تغییر یا تفاوت دست‌کم می‌توانند نوع دیگری از ساختارهای شخصیتی را به نوع دیگری بروز دهند که بتوان ادعا کرد جامعه ما به لحاظ قرارگرفتن در شرایط خاص بسیار سنجیده و بجا عمل می‌کند‌‌. رفتاری که متاسفانه در بهترین و شاخص‌ترین شکل اجرایی فاقد عقبه و نمود اجتماعی شده است‌‌. دربرابر چنین شرایطی باید به جرات عنوان کرد که ما خالی از الگوهای صحیح رفتاری شده‌ایم‌‌. مردمی که در طول هشت سال جنگ تحمیلی بدترین شرایط اقتصادی و امکاناتی را تجربه کردند، امروز نمی‌توانند خویشتنداری را در برابر حق دیگر شهروندان و هموطنان نشان دهند‌‌. این مساله،‌ نشان از فقر شدید فرهنگی و الگوهای اجتماعی است‌‌. برخی مغازه‌داران اجناس را پیش از آنکه خرید جدید انجام بدهند گران می‌کنند‌‌. بنکدار و سرمایه‌دار یا بهتر بگویم دلالان بزرگ هیچ شرمی حتی از احتکار و پنهان کردن لوازم مورد نیاز مردم ندارند و با اتکا به برخی از اخبار شرم‌آور،‌ هستند کسانی که پای این تجارت ناصواب را به بخش دارو و مهم‌ترین ملزومات زندگی بیماران نیز کشیده‌اند‌‌.
به نظر هم نمی‌رسد که این مساله موقتی باشد،‌ یعنی نمی‌توانیم ادعا کنیم که یک موج کوتاهی به پا شده‌‌. چند نفر معدود چنین رفتارهای نابخردانه و ناسنجیده‌ای از خود نشان دادند که حالا مثلا کمی وضعیت به حالت عادی و متناسب با فرهنگ شهروندی ایرانی برگشته است‌‌.


چرا که هنوز میل و رغبت به خرید دلار، بدون هیچ نیازی به آن و یا حتی به دلیل فردی و اقتصادی فاقد وجاهت لازم است‌‌. براین مبنا می‌توان نتیجه گرفت که رفتارهای ناموزون و نامیمون برخی از افراد اجتماع در شرایط خاص نه تنها منجر به تخریب مناسبات اجتماعی می‌شود، بلکه به شکل بسیار فزآینده‌ و نامشخص‌تری سایر افراد اجتماع را نیز درگیر خود کرده و به سمت خودش می‌کشاند‌‌. هجوم اقشار آسیب‌پذیر یا جمعی از طبقه متوسط شهری روبه رشد و درعین حال تحصیلکرده به سمت بازار پرآشوب اقتصادی سکه و ارز دقیقا نشان از این ناهمخوانی شخصیت اجتماعی و بحران به وجود آمده دارد‌‌. اما این تنها شکل نمودار گونه این پدیده است‌‌. به بیان ساده‌تر باید گفت که رفتار برخی از افراد اجتماع آنچنان در تغییر ساختارها و تعاریف اجتماعی معکوس و نامناسب عمل می‌کنند که پیش از آنکه ابزار و قوای قهریه ساختارهای سیاسی و اجتماعی – حاکمیتی جامعه بخواهد آنها را شناسایی و تادیب کند، باید در شرایط بسیار جدی، مناسب و درعین حال زیربنایی، نسبت به بروز چنین نسنجیدگی‌ها و رشد افرادی با این ساختار فکری تا جای ممکن جلوگیری کرد‌‌. در حال حاضر کافی است به جامعه خودمان به عنوان یکی از قربانیان این افراد و مناسباتشان دقت کنیم تا باهم بهتر متوجه شویم که چه جنایاتی می‌توانند بدون صلاح و جنگ از سوی همین شهروندان و افرادی که هر روز باهم از خواب بیدار می‌شویم و وارد اجتماع می‌شویم، محقق شود‌‌. اینکه در حال حاضر خریدن ارز و انبار کردن آن و به موقع فروختن و سود سرشار بردن از این تجارت شرم‌آور، شخصیت متکامل و برجسته جوان ایرانی را تعریف می‌کند یکی از همین جنایاتی است که می‌توان در مورد آن مثال زد‌‌. کسب تحصیل و علم در جامعه ما به بی‌ثمرترین کار بدل شده و در عین حال پوشیدن کسوت جویای علم و دانش شدن و همزمان در کار ساخت و ساز آپارتمان بودن و یا در بازار به دنبال خرید و فروش واسطه‌ای بودن به عنوان مرد کامل، نماد عینی و اجتماعی دارد‌‌. مثال امروز جامعه ما از نشان دادن یک الگوی مردانه دقیقا متکی به چنین مثال‌هایی شده است‌‌. درست در اوج بحران خریدهای آنچنانی یا رشد ناگهانی قیمت ملک و مسکن که می‌تواند دارایی فرد را صرفا افزایش دهد و نه ارزش و اعتبار و مالی او را بالا ببرد، زرنگی و ذکاوت محسوب می‌شود و هرکس به هردلیلی فاقد چنین روال و روندی باشد بی‌دست و پا و بدون قوه آینده‌نگری و ضعیف به حساب می‌آید‌‌. توده‌های نگران که به سمت فروشگاه‌های لوازم مورد نیاز زندگی و بازار هجوم می‌برند و برای تهیه اقلام مصرفی مورد نیاز چندین ماه و حتی برای سال آینده خودشان خرید و در انبارهای خانه‌ها انباشته می‌کنند، زیرک و آینده‌نگر و خانواده آگاه محسوب می‌شوند و کسانی که به این شرایط به هردلیل ممکن تن نمی‌دهند فقیر، ندار، بیچاره و احمق خطاب می‌شوند‌‌.
اگر همه موارد مذکور و شرایط عینی روزهای اخیر شهرهای بزرگ و مرکزی بالاخص تهران را دیده باشیم، پس باید بپذیریم که در کنار همه این مشکلات کوچک و بزرگ، نبود شاخصه درستی از رفتارهای صحیح فردی و اجتماعی نیز مزید برعلت می‌شوند تا نشان دهند که بله، بسیاری از مشکلاتی که امروز برای ما مشکل قلمداد می‌شوند، از نبود چنین ساختارهای شخصیتی است و جامعه ما پیش از آنکه مشکل اقتصادی یا بحران کالا داشته باشد،‌ بحران اجتماعی دارد‌‌. اجتماع ناکارآمد و تکامل نیافته، بستر بهینه و آماده‌ای برای زایش بحران‌ها و مشکلاتی است که در حال حاضر همه ما به طریقی نه‌چندان خوشبینانه شاهد و ناظر بر آنها و ماجرای شکل گرفته پشت آنها هستیم‌‌.
اگر چنین مبنایی را درست قلمداد کنیم و علت‌های متاثر از آن را نیز شرایط وافی و کافی چنین بحرانی درنظر بگیریم،‌ بیشتر از آنکه متوجه نبودها و کمبودها شویم، متوجه نوع رفتار و مواجهه خودمان با شرایط موجود خواهیم شد‌‌. به این معنا که رفتارهای عمومیت‌یافته اجتماعی ما نادرست هستند و نیاز جدی به بازنگری و حتی تغییر دارند‌‌.
دلار و ارز خارجی بدون هیچ شکی، هیچ مدخل یا علتی از مجموعه علت‌ها و دلایل زندگی و روند انسانی ما را به خود مشغول نمی‌کند‌‌. بسیاری از ما بنا به شاغل بودن و داشتن یک زندگی عادی و بدون تنش، هیچ نیازی به حضور دلار و ارز خارجی در مناسبات زندگی روزمره‌مان نداریم‌‌. حتی برای خرید بزرگترین و بااهمیت‌ترین اقلام گذران زندگی‌مان شرایط به سمتی به پیش می‌رود که نیازی به ارز خارجی و خرید و فروش آن نداریم و مناسبات اقتصادی داخلی ما با ریال و تومان، حل و فصل می‌شوند‌‌. همین موضوع نه به معنای کامل،‌اگر به نوبه خودش درک شود،نیمه مهمی از شلوغی و بحران بازار پول‌های خارجی را به سمت سلامت و بهبود و امنیت پیش می‌برد‌‌. اما وقتی چنین نگاه و تفسیری از اجتماع نباشد و انسان اجتماعی ما هیچ تعریفی از شرایط خاص خودش نداشته باشد،بدون هیچ تعارفی بحران روزهای اخیر و حال حاضر پیش می‌آید‌‌. عده‌ای حاضر در بخش‌های مختلف اجتماع از اداره‌ها و شرکت‌ها گرفته تا پشت فرمان مینی‌بوس و اتوبوس و‌‌.‌‌.‌‌. مدام سر در گوشی‌های همراه‌ دارند تا آخرین وضعیت خرید و فروش دلار و جا نماندن از این بازی را رصد کنند‌‌. اینها افرادی هستند که منتظرند اتفاقی خاص به نفع شرایط آنها تحقق یابد‌‌.
در سوی دیگر در بخش وسیع اقتصادی عمومی و روزمره،‌ هموطنانی هستند که تلاش می‌کنند اطلاعات جامع و کاملی از نرخ کالاهای موجود در بازار داشته باشند‌‌. فرقی نمی‌کند مصرف‌کننده آن کالاها باشند یا نه مراد آنها تغییرات قیمتی و بود و نبود کالاهاست‌‌. شخصیت‌هایی عجول و بدون منطق که هیچ توجیه یا دلیلی برای قرار گرفتن در شرایط ویژه حال حاضرشان ندارند‌‌.
چه قدرت‌ها و انرژی‌های ارزشمندی که بدون هیچ دلیل خاصی در این میان تلف می‌شوند‌‌. چه قدرت‌های اجرایی ارزشمندی که باید به دلایل موجه در بخش‌های مختلف کشور به کار گرفته شوند که در این میان به هدر می‌روند و در نهایت چه حجم عظیمی از اطلاعات بی‌ربط و بی‌ارزش و دروغینی که به راحتی از دروازه‌های ذهن شهروندان عبور می‌کنند،‌ در درون آنها بلوا و طوفان فکری و عصبی به پا می‌کنند و در نهایت ثمری جز کاهش شدید ارزش پتانسیل‌های مثبت اجتماعی ندارند‌‌.
سخن پایانی
اگرچه برای بهبود وضعیت و کاهش بار لطمات و صدمات اجتماعی که در چند مدت اخیر به عمومیت اجتماع ایرانی وارد شده است، بازگشت به اوضاع مطلوب بدون بروز آسیب‌های مشابه بهترین دارو است و کارساز می‌افتد‌،اما حل آن در صورت تحقق و یا حتی بهبود نسبی اوضاع، متناسب با خواسته‌های عمومی به هیچ عنوان حساسیت یا تعصب خاصی را در راستای بهبود وضعیت رفتار فردی و اجتماعی و دوری گزیدن از بدترین و ناپسندترین رفتارهای اجتماعی ایجاد نمی‌کند‌‌. اگر تصور کنیم که قیمت دلار به شرایط پیشین برمی‌گردد‌،کلیه محصولات غذایی و مصرفی و حتی صنعتی و خودرو نیز به قیمت پیشین خودشان و شاید حتی پایین‌تر از ارقام پیشین خود بازگردند‌، هیچ تغییری در رفتار ما صورت نخواهد گرفت‌‌. هیچ گزاره یا تلنگری در این خصوص و بر این مبنا به وجود نمی‌آید که به عنوان درس عبرتی از شرایط موجود رخ‌نمایی کند‌‌. با این اوصاف، بدون هیچ تعارفی باید گفت که رفتارهای نسنجیده بسیاری از ما ایرانیان در عدم رعایت حق و حقوق دیگر انسان‌ها با شرایط همزیستی مشترک، به قوه خود باقی می‌ماند‌‌.
اگر شرایطی با اتحاد اجتماعی همه‌گیر در میان ما ایجاد شود که رفتارهای نسنجیده و ناپسند انسانی را تغییر دهد و از ما دست‌کم انسان‌هایی نادان و فرصت‌طلب برای آینده و نیز تحولات و بحران‌هایش پرورش ندهد، می‌تواند مهم‌ترین واکنش در راستای تحقق آینده سالم و سلامت اجتماعی باشد‌‌ آینده‌ای که می‌تواند از همین فردا محقق شود و مشتاقانه به انتظارش نشست‌‌. آینده‌ای که در آن ولع و تشنگی برای خرید دلار و ارز خارجی و‌ طلا به اندازه خمره‌های قدیمی و انبار کردن کالاهای مصرفی در خانه‌ها و انبارها و میل شدید برای ارزان خریدن و بسیار گران فروختن به یک خواب آشفته بدل شود؛ چنانکه در واقعیت و زندگی روزمره‌مان اثری از آن نباشد‌‌. این یعنی الفبای توسعه مشارکت اجتماعی در راستای فهم و درک شرایط همدیگر‌‌.