روزنامه همدلی
1397/07/14
خاورمیانه محور کلانترین استراتژیها تحلیل همدلی پیرامون چرایی فرسوده شدن حکومتهای خاورمیانه
همدلی| احسان اقبال سعید: خاورمیانه، همچنان محور کلانترین استراتژیهای جهانی است. همین دو روز پیش بود که جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا در توضیح «راهبرد ملی برای مقابله با تروریسم»، «گروههای تروریستی اسلامگرای افراطی» را مهمترین تهدید خارجی آمریکا اعلام کرد. این اظهارات را بگذارید در کنار اظهارات رهبران سایر کشورها پیرامون خاورمیانه؛ بگذارید در کنار مذاکرات و تحولات پیرامون برجام که شاید مهمترین پرونده سیاست خارجی اتحادیه اروپا باشد؛ بگذارید در کنار بحران یمن و سوریه و بسیاری نقاط دیگر خاورمیانه که بسیاری کشورها را درگیر خود کرده است. لابد روز و شبی نیست که خاورمیانه سرخط خبرهای جهانی نباشد. گویا خاورمیانه دیگ جوشان است؛ دیگی پر گوشت؛ دیگی که همه قدرتهای جهان سر آن ایستادهاند و میخواهند سهمی از آن ببرند و این وسط مردمان این منطقه هستند که نه تنها سهمی ندارند که زندگیشان هم هماره در بیثباتی است. همه اینها برای چیست؟ چرا همیشه باید در خاورمیانه خبری باشد؟ چرا دولتهای خاورمیانه مستعجل است؟ چرا صحبت از دیپلماسی اقتصادی و مدلهای توسعه در خاورمیانه شوخی است و گویا چارهای نیست که دولتهای خاورمیانه سیاست امنیت در پیش بگیرند؟ در این گزارش، روزنامهنگار سعی کرده است به این دست سوالهاپاسخ دهد.
در خاورمیانه مهمترین محور گفتگو حکومت، صاحبان و اصحابش است. پدیدهها به نسبت مخالفت یا دوری و نزدیکی با شمع جانافروز یا جانکُش حکومت تعبیر و تفسیر میشوند. افسانه و روایت درباره حکومتیها بخش بزرگی از فرهنگ مکتوب، شفاهی و مکتوم این سرزمینها را تشکیل میدهد. انگار مردمان این سرزمینها به دنیا میآیند تا کسی بر آنها حکومت کند و از حکومتی بد گویند و در هرج و مرجِ اواخر یک خاندان، انتظار آزمودن خاندانی دیگر بکشند.
این رفتن و آمدنهای پرشمار گاه در عمر یک شهروند یا صحیحترش رعیت چندبار اتفاق میافتد. محمد حسنین هیکل روزنامهنگار و روشنفکر مهم مصری از پادشاهی ملک فواد و فاروق تا کودتا و عصر ملیگرایی جمال عبدالناصر تا انور سادات و حتی بهار عربی و حکومت مستعجل محمد مرسی را به چشم در دوران حیات دید. علل این فرسایشهای پرهزینه برای حاکم و رعیت را در چهار مورد برشمارد:
حکومت صاحب دارد
اگر به حکومتهایی که دموکراسی در آنها قدمت و قیمت بیشتری دارد نگاهی بیفکنیم مشاهده میکنیم که حکومت بنام شخص یا گروه خاصی خوانده نمیشود بلکه دمکراسی در این کشورها یک ساختار است که البته ایرادات مختص خود را هم دارد. بطور مثال در فرانسه یا آلمان حکومت را به نام خانم مرکل یا دموکرات مسیحیها نمیخوانند و نمیشناسند. در فرانسه جمهوری متعلق به دوگل و اعوانش یا سارکوزی خوانده و تصور نمیشود. حکومت در شکل و ماهیت با رای مردم به طور حقیقی از اشخاص و احزاب پر و خالی میشود به همین دلیل در بحرانها و نارضایتیهای سیاسی کسی خواهان سقوط حکومت در آلمان و فرانسه نمیشود و فقط کارگزاران هستند که مورد عتاب و خطاب قرار میگیرند و دورههای متفاوتی از اقبال و ادبار را تجربه میکنند که البته بسته به ذائقه سیال شهروندان چندان هم طولانی نمیشود. واقعا اگر گروهی به دنبال سرنگونی ساختار سیاسی در این کشورها بروند خود هم دقیقا نمیدانند به دنبال سرنگونی چه چیزی هستند چرا که ساختار، صاحب ازلی و ابدی ندارد که خشم انباشته شده مردم، ریشه تمام ناکامیها را در او بجوید و رفتن و نابودی او را راه حل نهایی تمام دردها بداند. با این توضیحات، نگاهی به خاورمیانه بیندازیم. عربستان مثال خوبی است. عربستان امروز حتی در نام رسمیاش هم نام یک خانواده را برخود دارد و سعودی نامیده میشود! یا اردن سرزمین هاشمیهاست. البته این حکایت پادشاهیهاست اما جمهوریها هم تفاوت چندانی از لحاظ محتوا با موارد فوق ندارند. احتمالا در اولین مواجهه با نام جمهوری، سوریه و مصر خاندان اسد و کمی قبلتر خاندان مبارک و گروه بسته نظامیان به ذهن متبادر میشود. این تقلیل کشور و سیستم حکمرانی به یک خانواده و یا گروه و صنف بسته، هرچقدر برای بالا نشینان شیرین و لبریز از منافع مادی و معنوی باشد برای مردم خشم تولید میکند. از آن جهت که به دلیل آزاد نبودن رسانهها در این کشورها، افکار عمومی از آبشخورهای رسانهای دیگری خارج از کشور سیراب میشوند. این رسانهها هم تمام ناکارآمدیها را به ساختار و راس بزرگنمایی شده نسبت میدهند. این میشود که خشم و کینه عمومی پس از مدتی که بسته به شرایط خاص هر کشور متفاوت است متوجه کل ساختار و خواهان درهم شکستن و ویرانی کل آن میشود. حتی اگر اتفاقی در میان احتکار قدرت، افراد لایقی هم پیدا شوند و اداره مطلوبتری هم صورت بگیرد، در خاورمیانه به دلیل پررنگ بودن پیوندهای خاندانی، ایلی و منطقهای تحمل صدرنشینی انحصاری برای سایرین ناممکن است و بغض به سیستم هر روز فزونی میگیرد و در مواردی مثل لیبیِ فذافی به سرنگونی خونین حکومت و برخوردهای دهشتبار با راس سیستم منجر میشود.
کیسه پول زیر پای امیر
اقتصاد در منطقه خاورمیانه میان فقر و نفتفروشی در نوسان است. جمعیت زیاد و عدم توسعه صنعتی باعث شده که اقتصاد مبتنی بر نفت یا کشاورزی شریان اصلی ثروت در این ممالک را تشکیل دهد. کشف نفت در خاورمیانه نوع نگاه مردم و حاکمان و همینطور کیفیت معیشت و کار را دچار دگرگونی اساسی کرد. نفت در کف دولتها و حکومت هاست و با پول آن چرخه کارمندان و کارگزاران و البته سیاستهای داخلی و خارجی دلبخواه خود را به حرکت در میآورند. به مدد نفت اشتغال و اقتصاد در دست حاکمان است و گروهی هم با انتسابات خاندانی و گروهی بر این خوان نعمت می نشینند و باقی جماعت هم باید در یک مسابقه بی پایان تملق و هراس و ابراز وفاداری دائمی سعی در برداشتن نعمتی از این خوان انحصاری کنند.
این احتکار منابع و اختصاصی کردن اقتصاد موجب فقر و نارضایتی گسترده توام با بغض شدید میشود. جماعت مشاهده میکند که با پول بادآورده نفت که از دل کویرها و صحراهای تفتیده میجوشد، گروهی شوکت و جلالی وصفناپذیر برای خود میسازند و دیگران هم باید نظارهگر باشند. حتی در مورد ترکیه هم که اقتصاد نسبتا تولیدمحوری دارد و از نفت و گاز کمبهره است پیوند محکمی میان تولید کنندگان و سرمایهداران با هیئت حاکمه – چه ارتش و چه حزب عدالت و توسعه اردوغان – وجود داشته و همیشه بهترین قسمت کیک اقتصاد نصیب خودیها میشود.
بخشی از نیروها هم که به عنوان کارگزار جزء موفق به راهیابی به سیستم میشوند به طور مداوم در معرض تبعیض در تقسیم نعمات نفتی هستند و میبینند که به واسطه شبکه درهم تنیده و عموما بسته، در کنار آنها چه مواهبی تقسیم میشود و آنها تنها نظارهگرانی هستند که برای حفظ همین آب باریکه و ممر حیات هم مدام باید ابراز وفاداری و تملق را فراموش نکنند! این باعث بیانگیزگی، ناکارآمدی و فساد و رشوهخواری بدنه اداری کشورها شده و با تولید انبوه نارضایتی، فرسودگی و اصطکاک را برای ساختار حاکم به شدت بالا میبرند.
بحران امنیت و موجودیت
اگر پس از جنگ جهانی دوم بحران موجودیت و اختلافات مرزی در اروپای غربی مرتفع شد و با اتمام جنگ سرد از میان رفت، در خاورمیانه بحران هویت و بقا همچنان پررنگ و واجد اهمیت است. برخی کشورها در خاورمیانه فاقد پیشینه تاریخی و پیوستگی کافی برای تبدیل شدن به یک واحد سیاسی بودند اما بنابر خواست و منافع قدرتهای فرامنطقهای و استعماری ایجاد شدند. وینستون چرچیل، نخست وزیر مقتدر بریتانیا، برای کنترل منابع نفتی موصل، عراق را به سه واحد شیعی، سنی و کرد تقسیم کرد. همچنین حدود و ثغور ترکیه امروز و نوع پراکندگی کردها در این سرزمین را معاهده «سور» میان دول درگیر در جنگ جهانگیر اول تعیین کرد. این نوع تقسیمات، کشورهای ناهمگونی میسازد به این صورت که اینگونه تقسیم کردن، موجب ایجاد نارضایتیهای قومی – آن هم در شرایطی که هنوز ایل و خاندان بر فرد ارجح است – میشود.
عراق در تمام تاریخ خود بر سر این تقسیم درگیر جنگ و نارضایی بوده و هست. در ترکیه هم هر حکومتی به سبب این تقسیم ناچار به اتخاذ سیاست امنیتی و تضییقات نسبت به برخی گروهها شده است. همین موجبات انباشت کینه نسبت به حکومت را فراهم آورده است و لازم به گفتن نیست که چنین رخدادی به فرسایش ساخت حکومت منجر شده است. وقتی کشورهای کوچک مثل قطر و بحرین و امارات با اراده بریتانیا در خاورمیانه شکل می گیرند لاجرم توان حفظ خود را در دریای جوشان این منطقه ندارند و باید تامین امنیت را از قدرتهای موسس یا نوظهور بخواهند و این یعنی حضور نظامی و اقتصادی قدرتهای فرامنظقهای و ایجاد اصطکاک و بحران متراکم و مداوم. گاه مردمان منطقه از حضور قدرتهای خارجی ناراضی میشوند و آن را تداوم هجوم صلیبی و استعماری میدانند و گاه به دلیل وابستگیهای متفاوت کشورهای منطقه بر سر حضور قدرتها، اختلافات دامنهداری بروز میکند و انرژی، توان و منابع حاکمیت را تحلیل میبرد. رژیم صهیونیستی مصداق بارز کشورسازی و ایجاد بحران پایدار فرساینده برای کشورهای منطقه است. تمام کشورهای منطقه در دورهای در تقابل با رژیم اسرائیل تعریف شده بودند. در دورهای تمام منابع و تمرکز مصرِ جمال عبدالناصر در مقابله با اسرائیل تعریف میشد و انور سادات هم جان خود را بر سر سازش با رژیم عبری نهاد.
اگر دقت کنیم افکار عمومی هم در ادوار مختلف حکومتها را بسته به نوع مواجهه با تلآویو قضاوت کردهاند. حضور این رژیم هم هرینههای دفاعی را بالا میبرد و هم فضا را امنیتیتر کرده و امکان توجیه دیکتاتوریهای عربی را به بهانه تقابل با این رژیم فراهم میکند و تمام اینها در فرسایش منابع اقتصادی و اعتماد عمومی نقش مهمی دارد و احتمالا در سرزمینهایی چون مصر و اردن و سوریه در نارضایتی و فرسایش و بحرانها نقش موثر و پایداری داشته و دارند.
شریعت
خاستگاه کثیری از ادیان و پیامبران، منطقه خاورمیانه بوده است. مشخصا پیامبران سه دین بزرگ ابراهیمی یعنی اسلام، مسیحیت و یهودیت از این منطقه برخاستهاند. منظور اینکه عنصر دین در خاورمیانه تاثیرگذار و تمدنساز است. تاریخیترین جنگها میان ادیان هم در خاورمیانه و خصوصا سرزمین فلسطین و در قالب جنگهای صلیبی رخ داده است. این دست واقعیات نشان میدهد که در خاورمیانه، نسبت میان دین و حکومت، مساله مهم و دغدغه هماره افکار عمومی و روشنفکران و سیاستمداران بوده و هست. قرائتهای مختلف دینی در ادوار مختلف و نوع مواجه اهل دین با حاکمان در سرنوشت کشورها و حکومتها تاثیر غیر قابل انکاری داشته است. در دوره پس از انقلاب صنعتی و با هجوم قدرتهای صنعتی شده اروپا به سرزمینهای جدید برای یافتن مواد خام و بازار فروش – که در کنار آن انگیزه سلطه بر سرزمینهای نو و بسط قلمرو مسیحیت تبشیری در قالب مسیونرها را هم نمیتوان نادیده گرفت – سه نوع نگاه در خاورمیانه شکل گرفت. اول اینکه این یک تهاجم است و باید در مقابل آن ایستاد و با رجوع به سنت و منابع اسلامی بی نیاز از رهاورد غرب شد. اینکه با خویشتن خویش غنی گردیم و ایستادگی کنیم.
این قرائتها نسبتهای مختلفی میان حکومتها و دین یا بهتر بگوییم مردان دین و عامه دیندار ایجاد کرد. زمانی ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی که از مریدان سید جمالالدین اسد آبادی نواندیش دینی بود در گوشه حرم حضرت عبدالعظیم به خاک افتاد و روزی هم ضدیت آتاتورک با دین در جمهوری ترکیه تنش و درگیریهای نهفته بسیار زیرپوست جامعه ترکیه موجب شد. درگیریهایی که نهایتا در قالب اسلامگرایانی چون نجمالدین اربکان فقید و شاگرد پرآوازهاش رجب طیب اردوغان نمود یافت. عامل دولت یهودی اسرائیل هم موجب مقبولیت یا منفوریت حاکمان شد؛ دشمنان اسرائیل محبوب شدند و دوستان اسرائیل منفور نزد افکار عمومی خاورمیانه.
محبوبیت جمال عبدالناصر بهرغم سرکوب اسلامگرایان اخوانی و اعدام سید قطب رهبر آنان از نمودهای این گزاره است. اسلامزدایی و ستیز رضاشاه پهلوی و فرزندش در تاریخ ایران که منجر به بروز نارضایتی گسترده و دود شدن این دودمان شد نمود دیگری از این مولفه مهم در افکار عمومی خاورمیانه است. در عصر حاضر هم وقتی قرائتهای افراطی در قالب داعش و دیگر گروههای ستیزهجو وارد میدان میشوند عملا توان دولتها تعدیل و فرسوده میشوند.
باری تمام عوامل یاد شده در سطور فوق را نمیتوان به تمامی علت اسقاط حکومتها در خاورمیانه دانست اما نکته این است که اینها و دیگر علل، زیست پرهزینهای را برای کشورها و مردم به وجود میآورند و فرسوده شدن زودهنگام حکومتها و جابجایی خونبار آنها که توام با درهمریختگی هرم ثروت و طبقات اجتماعی هم هست، روندهای اجتماعی را مختل میکند و ثبات و توسعه را اگر نه محال که به امری دشوار تبدیل میکند. از همین رو عاقلانهترین و البته ناگزیرترین راهها فروش انرژی و اقتصاد دلالی است و این چرخه ناچرخ ظاهرا سر ایستادن هم ندارد و تا وقتی روند فرسایش، کنترل و متوقف نشود حکایت همین حکایت خواهد بود.
سایر اخبار این روزنامه
رهبر انقلاب اسلامی در اجتماع عظیم و پرشکوه بسیجیان در ورزشگاه یکصد هزار نفری آزادی:
گزارش «همدلی» از حال و هوای پایتخت روزی برای تهـران
دولت ایالات متحده بدعت نادرست خروج از توافقهای بینالمللی را یک بار دیگر تکرار کرد
همدلی از دلایل نابسامانی در بازار مسکن و همخوان نبودن دخل مردم با خرج خانه دار شدن گزارش میدهد
خاورمیانه محور کلانترین استراتژیها تحلیل همدلی پیرامون چرایی فرسوده شدن حکومتهای خاورمیانه
گفتوگوی «همدلی» با مهوش افشارپناه، بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون نقش برای بازیگران همسن من فقط شده چای ریختن!
موجی نو در سیاست خارجی
ظریف: ایران خواستار حل و فصل سیاسی در سوریه است
خروج طرح «تفکیک وزارتخانهها» از دستور کار دولت
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی: رای شورای امنیت در کاهش نرخ ارز تاثیرگذار بود
صدیقی: انشاءالله در آینده قیمتها کاهش یابد
دانشجویان ستارهدار و غیرستارهدار به کمیسیون آموزش مراجعه کنند
سرلشکر سلیمانی: اکسیر غیرت، معنویت و شهامت علاج اصلی کشور است