طلسم ابدی محمود




علی‌اکبر شیروانی


نویسنده و پژوهشگر ادبی
دوره‌ای که احمد محمود (چهارم دی ماه 1310 – دوازده مهر 1381) داستان‌نویسی را شروع کرد، دوره مبارکی بود. هم داستان ارج و قرب داشت و هم ایران در میان دو پرانتز مشروطه تا انقلاب اسلامی، هر روز گرفتار یک داستان بود. بعد از صادق هدایت و اوج‌گیری ترجمه آثار داستانی غربی، جوانان بسیاری سودای داستان‌نویسی در سر پروراندند و دست به قلم شدند. مجلات و روزنامه‌ها که در دامنه تحولات سیاسی گاه به تعدادشان می‌افزود و گاه می‌کاست، زمین خوبی بودند برای داستان‌نویسی و داستان‌نویسان. محمود هم با داستان کوتاه شروع کرد و در همین روزنامه‌ها و مجله‌ها کارهایش را چاپ کرد. اما راه محمود خیلی زود از بعضی جوانان همدوره‌اش جدا شد و راه خودش را یافت. محمودی که ما می‌شناسیم و قدر می‌دانیم رمان‌نویس است و با صبر و حوصله حوادث و شخصیت‌هایش را بر بوم رمان ترسیم می‌کند.
چند ویژگی کارهای احمد محمود را ماندگار کرد. محمود گرفتار سبک و شیوه‌های مرسوم دهه چهل نشد و قصه‌گویی را در کارهایش حفظ کرد. در آن دوران ضدداستان یا ناداستان رونق بسیاری داشت. ضدداستان یا ناداستان که متأثر بود از موج نو داستان‌نویسی، در ایران فراگیر شد. نکته جالب ماجرا اینجاست که موج نو بخشی از ادبیات غرب بود و نه تمام آن، اما در ایران تبدیل به جریان اصلی داستان‌نویسی شد. محمود در این دام نیفتاد و همچنان قصه‌گویی را بر موج‌سواری با جریان‌های ادبی ترجیح داد. از سوی دیگر زبان را در خدمت قصه‌نویسی گرفت و قصه‌هایش را فدای بازی‌های زبانی نکرد. بودند داستان‌نویسانی که در هزارتوی جادویی زبان گرفتار شدند و در تلاش برای ارائه داستانی سوار بر راهوار زبان، قصه را فدا کردند. محمود اما به اندازه‌ای به نثر و لحن و نحو زبان بها می‌داد که قصه‌اش لطمه نبیند.
دو رکن شخصیت‌پردازی و فضاسازی از ارکان دیگر رمان است؛ محمود به این دو هم واقف بود. هم شخصیت‌پرداز خوبی بود و هم فضاساز معرکه. با داستان‌های محمود می‌شود بی‌اینکه به جنوب، آبادان و خرمشهر و اهواز و بوشهر، سفر کرده باشیم با فرهنگ و آداب و رسوم و شهرسازی آن خطه آشنا شویم. اما تیغ دو لبه‌ای که خوانندگان محمود را به دو گروه تقسیم می‌کند سیاست در کارهای اوست. گفتم که کارهای محمود در زمانه‌ای نوشته شد که ایران بین دو واقعه مهم و تاریخی مشروطه و انقلاب و حوادث پس از انقلاب بود. محمود راوی خنثایی در داستان‌نویسی نبود و بر اساس زمینه‌های فکری و سیاسی‌اش داستان می‌نوشت.
در اینکه اصلاً راوی خنثی وجود دارد یا نه حرف و حدیث بسیار است و بسیاری معتقدند راوی لاجرم با اندیشه‌اش روایت می‌کند. اما راوی می‌تواند به‌عنوان روشنفکری اندیشمند گزارش کند، تحلیل کند، روشنگری کند و هدایت جامعه را به دست بگیرد و از سوی دیگر می‌تواند فعال سیاسی باشد. احمد محمود و جلال آل‌احمد، هر دو، راه دوم را برگزیدند و فعال سیاسی بودند و فعالیت سیاسی‌شان را به داستان‌نویسی‌شان تسرّی دادند و هر کدام سرنوشت سیاسی متفاوتی داشتند. امروزه چه فقط به داستان فکر کنیم و چه بخواهیم با ایران صد سال گذشته آشنا شویم از خواندن آثار این دو گریزی نیست اما احمد محمود با داستان‌هایش تابلویی بزرگ، دقیق، روشن و شفاف پیش روی ما می‌گذارد.