«قطعه 598» ثانی؟

مجید مسعودی: در کنار خبر حمله موشکی سپاه پاسداران به مقر تروریست‌ها در سوریه، خبر ریزش قیمت دلار مهمترین خبر دیروز بود. روز گذشته بسیاری رسانه‌ها از هجوم دارندگان دلارهای خانگی برای فروش دلارهای خود خبر دادند. گفته شد برای این دلارها مشتری وجود ندارد. برخی منابع هم گزارش دادند که قیمت خرید و قیمت فروش دلار فاصله بسیاری دارد. همین رخدادها موجب شد که قیمت دلار وارد کانال 14هزار تومان شود. حتی در زمانی گفته شد که قیمت وارد کانال 11هزار تومان شده است. همه این‌ها در حالی است که قیمت جهانی طلا، قیمت سکه و قیمت خودرو نیز کاهش یافت. ناظران علل مختلفی برای این ریزش مطرح می‌کنند؛ از امید به ایجاد کانال مالی‌ای که اتحادیه اروپا قول داده است تا ایران بتواند مستقل از دلار، نفت خودش را به اروپا بفروشد بگیرید تا احکام اعدامی که قوه قضائیه برای متهمان اخلال در نظام اقتصادی بریده است، تا تداوم سیاست‌های پولی بانک مرکزی آمریکا. در هر حال، چیزی که مسلم است اینکه حجم نقدینگی فراوانی در بازار موجود است و این بهمن نقدینگی، می‌تواند همه چیز را درنوردد و اقتصاد ایران را دچار بحران کند.
اما نکته‌ای در این میان مغفول است و آن تفاوت رفتار مردم در این روزها در قیاس با مقاطع پیشین است. چه اینکه به‌نظر می‌رسد در موارد مشابه، قشر کوچک و محدودی که سفته‌باز گفته می‌شدند، در بی‌ثباتی‌های ارزی وارد عمل شده و برای کسب سود بیشتر به التهابات دامن می‌زنند؛ اما حالا بسیاری از مردم، وارد چنین تبادلات سوداگرایانه‌ای شده‌اند. گویی با یک جامعه مصرفی سوداگر سر و کار داریم که تنها در اندیشه سودی آنی، بدون کار و زحمت است. این مسئله البته نافی مشکلات موجود در تصمیمات و سیاست‌گذاری‌ها نیست؛ بلکه سخن این است که در حال حاضر سوداگری، به یک رفتار اجتماعی غالب بدل شده است. از هجوم مردم به موسسات مالی غیرقانونی برای دریافت سودهای عجیب و غریب و بعدش ورشکسته شدن این موسسات و مشکلات ایجاد شده بعدی بگیرید، تا هجوم مردم به خرید خودرو و هجوم مردم به فروشگاه‌ها برای خرید کالاهای اساسی در زمانی که هیچ نشانه‌ای از قحطی و کمبود نیست.
چنین فرهنگ سوداگرایانه‌ای البته محصول خیلی چیزهاست. از سیاست‌های همه دولت‌ها بگیرید که هیچ وقت نتوانستند نقدینگی را به سمت تولید سوق دهند، تا تبلیغات سنگین شبکه‌های خارجی، تا سیاست خارجی بی‌ثبات‌کننده. اما همه این‌ها نافی رفتار تک‌تک شهروندان نیست. چه اینکه هر شهروند، خودش نسبت به خود مسئولیتی دارد؛ مسئولیتی که الان چندان نمی‌توان در رفتارهای جمعی خود سراغ بگیریم. تمام حرف این است که از قدیم‌الایام گفته‌اند که «یک سوزن به خودت بزن؛ یک جوال دوز به دیگران». حالا نقل کار ماست. جوال‌دوز را به دولت و سایر نهادهای کشور و آمریکا و اسرائیل و عربستان و شبکه‌های خارجی و چه و چه می‌زنیم، اما سوزن را به خودمان نمی‌زنیم. آن سوزن را باید به خودمان بزنیم؛ وگرنه معلوم نیست که چه سرنوشتی در انتظارمان باشد.
زمانی یحیی آل‌اسحاق، وزیر بازرگانی دولت هاشمی و از متنفذترین فعالان اقتصادی در گفت‌وگویی با روزنامه شرق پیرامون اوضاع بازاری‌ها در زمان پذیرش قطعنامه 598 از قطعه‌ای با نام «قطعه 598» در بهشت زهرا گفته بود که «جمع کثیری از ورشکسته‌ها و سکته‌کرده‌های اقتصادی آنجا خوابیده‌اند.» کسانی که با پذیرش قطعنامه توسط ایران و کاهش قیمت دلار، زندگی خود را برباد رفته دیدند و لاجرم خودشان هم برباد رفتند! حالا بعید نیست که اگر باز هم ساز مذاکره و توافق کوک شود، چنین اتفاقی بیفتد؛ منتها این بار دیگر کار با یک قطعه و دو قطعه حل نمی‌شود؛ به یک گورستان جمعی نیاز است!