صدای ۲۴۰ هزار حنجره خاموش به گوش مسئولان نرسید

دست‌هایش را در هوا تکان می‌دهد و زیر لب چیزی زمزمه می‌کند. داد راننده تاکسی بلند می‌شود که ای بابا، هیچ معلوم هست چه می‌گویی و گازش را می‌گیرد و می‌رود. دختر جوان اما به هر روش ممکن خود را به دانشگاه می‌رساند و داخل کلاس روی یکی از صندلی‌ها می‌نشیند. به استاد و دانشجو‌ها نگاه می‌کند، به حرکات‌شان زل می‌زند، به خنده‌های‌شان توجه می‌کند و هر چه بیشتر دقت می‌کند ،کمتر دستگیرش می‌شود‌.به رفتار استاد دقیق می‌شود. به قدم زدن‌هایش، به جدیتش در صحبت کردن، به اجزای صورتش که مدام تغییر می‌کند و به هر آنچه روی تابلو می‌نویسد.این قسمت ماجرا به مذاقش خوش‌تر می‌آید، سریع دفترش را می‌گشاید و نوشته‌های روی تابلو را یاداشت می‌کند.نگاهش به بغل‌دستی‌هایش می‌افتد. همه صفحه ۳۰ کتاب‌شان را باز کرده‌اند. از آن‌ها تقلید می‌کند و عجولانه کتابش را ورق می‌زند.به نوشته‌های داخل کتاب خیره می‌شود، همکلاسی‌هایش را می‌بیند که دوباره به استاد نگاه می‌کنند، دوباره از آن‌ها تقلید می‌کند و باز چیزی درنمی‌یابد.سر ظهر، ناهارش را در تنهایی می‌خورد و تمام مدت با آشوب درونش دست به گریبان می‌شود.هنگام برگشت به خانه یاد خاطره همیشگی‌اش با راننده‌های‌ تاکسی می‌افتد و راهش را به سمت ایستگاه اتوبوس کج می‌کند.به خانه که می‌رسد باز دست‌هایش را در هوا تکان می‌دهد، زیرلب چیزهایی می‌گوید و پلک‌هایش را باز و بسته می‌کند تا اشک‌هایش فرو نریزند، مادر نیز آرام و شکیبا دست‌هایش را بالا می‌آورد و با زبان اشاره می‌گوید: خدا با ماست، سرت را روی شانه‌ام بگذار... . این رویه، شرح یک نیم روز از روزگار شهروندان ناشنواست. افرادی که سخت‌تر از بقیه می‌گویند و می‌‌شنوند. کسانی که سختی درس خواندن در مدارس و دانشگاه‌ها را دو چندان حس می‌کنند و مشکل اشتغال برای‌شان ملموس‌تر از سایرین است. شهروندان مظلومی که به جرأت می‌توان گفت صدای‌شان هرگز به گوش مسئولان نرسیده است.
سیلی محکم ارز به صورت معلولان
نوسانات بازار ارز و دلار ،یکی از سنگین‌ترین سیلی‌های خود را به صورت معلولان نواخت و مهلک‌ترین ضربه خود را به حوزه لوازم توانبخشی مورد نیاز آن‌ها وارد کرد.
این شاید یک عبارت کوتاه در دل یک گزارش خبری باشد اما واقعیت تلخ ناشنوایان جامعه ایران ماست.واقعیتی که برای درک آن لازم است انگشت‌های‌مان را برای چند دقیقه در گوش‌های‌مان فرو کنیم، آن‌وقت تلاش کنیم از اوضاع و احوال محیط اطراف‌مان سر دربیاوریم.صدای سنگین سکوت، عدم توانایی در برقراری ارتباط و محرومیت از نعمت شنیدن در همین زمان کوتاه برای هیچ‌کسی قابل تحمل نیست اما عده‌ای از انسان‌های اطراف ما سال‌هاست در همین شرایط زندگی می‌کنند و در حالی با دست‌های‌شان صحبت می‌کنند که فضای ذهن‌های‌شان در ازدحام هجوم سکوتِ تلخ همیشگی، درگیر است و گاهی شاید یک لبخند، یک نگاه دوستانه و تلاش برای درک متقابل بزرگ‌ترین کمک ما برای مهار موقت این همیشگیِ دردآور باشد‌‌.


سمعک؛ عامل ارتباط ۲۴۰ هزار ایرانی است
ناشنوایان ۱۷ درصد از جامعه معلولان را تشکیل می‌دهند و به گفته معاون توانبخشی بهزیستی کشور در حال حاضر ۲۴۶ هزار فرد ناشنوا، نیمه‌شنوا و کم‌شنوا تحت پوشش این سازمان قرار دارند.برقراری ارتباط برای این طیف وابسته به سمعک‌ است، وسیله توانبخشی که این روزها نایاب است. ناشنوایان این روزها شاید بیشتر از هر زمان دیگر به دست‌های گویای خود نیاز دارند، اما نکته اینجاست كه آن‌ها ابتدا باید بشنوند تا پس از آن برای پاسخگویی اول به خدا و سپس به دست‌های‌شان پناه ببرند.
 احتکار، بلای خانمان‌سوز معلولان
معاون توانبخشی بهزیستی کشور ،احتکار لوازم توانبخشی را بلای خانمان سوز جامعه هدف سازمان خود می‌داند و بیان می‌کند: این روزها بسیاری از واردکنندگان لوازم توانبخشی حاضر به فروش اجناس خود نیستند و برخی از واردکنندگان نیز تجهیزات وارد شده با ارز دولتی را احتکار کرده‌ و در اختیار نیازمندان واقعی قرار نمی‌دهند.حسین نحوی‌نژاد با بیان اینکه افزایش نرخ ارز مشکلات عدیده‌ای در بخش توانبخشی به‌ویژه تأمین سمعک به وجود آورده است، می‌گوید: طی نامه‌ای از وزارت بهداشت خواسته‌ایم این افراد را به ما معرفی کنند تا تمهیدات لازم برای رفع مشکل اندیشیده شود.وی از تخصیص ۱۸ درصد از بودجه تجهیزات توانبخشی بهزیستی به حوزه ناشنوایان خبر می‌دهد و می‌افزاید: سالانه ۱۷ هزار سمعک توسط سازمان بهزیستی در اختیار کم‌شنوایان قرار می‌گیرد.نحوی‌نژاد قیمت سمعک‌های مورد نیاز ناشنوایان را بین دو تا ۲۵ میلیون تومان اعلام می‌کند و اظهار می‌دارد: با توجه به محدودیت اعتبار سازمان و بزرگی جامعه هدف، تلاش کرده‌ایم سمعک‌های با قیمت متوسط خریداری و در اختیار ناشنوایان قرار دهیم تا افراد بیشتری از سمعک و نعمت شنیدن بهره‌مند شوند.
بیکاری همواره در کمین ناشنوایان است
محمد بخشی مرد ۴۵ ساله‌ای است که از کودکی مشکل شنوایی داشته است.
او می‌گوید: ناشنوایان و کم‌ناشنوایان در طول دوره تحصیل خود مشکلات زیادی را تحمل می‌کنند. در دانشگاه‌ها تقریبا هیچ استادی مسلط به زبان اشاره نیست و این سختی آموزش را برای ما چند برابر می‌کند.وی می‌افزاید: شاید برخی از مسئولان از وجود ناشنوایان در جامعه آگاهی ندارند،چون تاکنون هیچ دستگاه و نهادی فکری به حال مراجعان ناشنوای خود نکرده است.
بخشی بیان می‌کند: به نظر من دانشگاه‌هایی که همه ساله در حجم وسیع اقدام به پذیرش دانشجو می‌کنند اما تدبیری برای پذیرش دانشجویان معلول نیندیشیده‌اند، فقر علمی و فرهنگی دارند.
به گفته این شهروند معلول، رنج و سختی بعد از فراغت از تحصیل نیز همراه ناشنوایان است. او تاکید می‌کند: فرصت‌های شغلی برای ما بسیار کم است. صرف‌نظر از شرایط فعلی که اشتغال را با مشکل مواجه کرده، اعضای خانواده ناشنوایان و کم‌شنوایان همواره با مشکل بیکاری دست و پنجه نرم می‌کنند. کمتر کارفرمایی حاضر است یک نیروی ناشنوا را جذب کند و حتی در صورت جذب هم، این افراد امنیت شغلی چندانی ندارند.
زحمت خانواده‌ها هدر می‌رود
فریده کریمیان نیز عدم توانایی در برقراری ارتباط ‌موثر را مشکل اصلی افراد دارای محدودیت شنوایی می‌داند.او مادر یک نوجوان کم‌شنوا است و می‌گوید: تقریبا در هیچ‌یک از بیمارستان‌ها، دستگاه‌های دولتی، مدارس عادی و دانشگاه‌ها رابط ناشنوایان وجود ندارد و فرد ناشنوا در انجام ساده‌ترین کارهای خود نیازمند خانواده است.کریمیان تاکید می‌کند: نبود رابط ناشنوایان در بستر جامعه شاید امری پیش ما افتاده به نظر بیاید اما همین موضوع از مستقل شدن تعداد زیادی از ناشنوایان جلوگیری می‌کند و موجب هدر رفت زحمات خانواده‌ها در خصوص مستقل بار آوردن فرزندان معلول و دادن ایجاد اعتماد به نفس آن‌ها می‌شود.
سال‌هاست حمایتی نمی‌بینیم
هانیه شهروزی نیز از افزایش قیمت سمعک‌ها ابراز ناراحتی می‌کند و می‌گوید: سمعک حکم گوش‌ را برای ما دارد، کمترین انتظار از دولت این است که امکانات شنوایی را به راحتی در اختیار ما قرار دهد.وی اضافه می‌کند: در گذشته که قیمت سمعک ارزان‌تر بود سازمان بهزیستی هر پنج سال یک‌بار یک سمعک رایگان یا با تخفیف زیاد در اختیار متقاضیان نیازمند می‌گذاشت که در شرایط فعلی این امکان دیگر وجود ندارد.شهروزی که اکنون ۲۴ سال دارد و درس خواندن و انجام امور روزمره‌اش وابسته به داشتن سمعک و برخورداری از نعمت شنیدن است، خاطرنشان می‌کند: افرادی که مشکل شنوایی دارند، عموما فاقد شغل و درآمد بوده و از توانایی کافی برای تهیه سمعک‌های مناسب برخوردار نیستند، با این‌حال گویا کسی مسئول رفع مشکلات این طیف نیست. هیچ نهادی به مشکل شنوایی ناشنوایان و لوازم توانبخشی مورد نیاز آنها نمی‌اندیشد.این دانشجوی سال آخر کارشناسی حقوق تصریح می‌کند: حمایت دولت از ناشنوایان به سبد کالایی محدود شده که فقط در مواقع بحران در نظر گرفته می‌شود و ما سال‌هاست حمایت دیگری نمی‌بینیم.
مسئولان باور کنند پیشگیری هنوز بهتر از درمان است
شهروندان ناشنوا سال‌هاست در سایه بی‌توجهی و حمایتی که تنورش چندان گرم نیست، روزگار می‌گذرانند. بسیاری از افرادی که امروز نامشان ناشنواست، اگر مورد رسیدگی بهنگام و جراحی کاشت حلزون گوش آن هم پیش از سه سالگی قرار می‌گرفتند، امروز وضع زندگی‌شان اینگونه نبود. از همین‌جا می‌توان به نقش قابل تامل دستگاه‌های متولی در پیشگیری از بروز معلولیت‌ها پی برد. نقشی که اگر به موقع ایفا شود می‌تواند تا سالیان سال از تخصیص بخش مهمی از منابع مالی و درآمدی کشور به حوزه درمان پیشگیری کند. اما متاسفانه سیره بسیاری از مدیران هنوز این‌چنین نیست. اغلب آنها هنوز هزینه برای پیشگیری را هدررفت منابع می‌دانند و نمی‌دانند این تفکر در طولانی مدت چه ضربات و لطماتی به اقتصاد و درمان کشور می‌زند و چه زندگی‌های سالمی را از شهروندان دریغ می‌کند. یک ردیف اعتباری که می‌تواند خرج پیشگیری شود بعدها به چندین ردیف اعتبار کلان تبدیل می‌شود که باید صرف درمان دردمندانی شود که محکوم‌اند سال‌های عزیز عمر خویش را در راهروهای ناتمام بیمارستان‌ها سر کنند و درد بکشند و درد بکشند.