بازي سياه در بازي دلار

ديشب اندكي بعد از سخنراني ترامپ در مجمع عمومي سازمان ملل متحد، قيمت دلار افزايش يافت... ديروز كمي بعد از تصويب FATF در مجلس قيمت دلار كاهش يافت... پريروز چند ساعت بعد از حمله تروريستي به رژه نيروهاي مسلح در اهواز قيمت دلار افزايش يافت... يك هفته پيش به محض اعلام پمپئو، وزير خارجه امريكا مبني بر مذاكره بدون پيش‌شرط با ايران قيمت دلار سقوط كرد... دو هفته پيش همين كه جان بولتون از اصلاح سبيلش فارغ شد و به سلماني گفت «چه خوب اصلاح كردي!» قيمت دلار به طرز صعودي افزايش يافت و...
قيمت دلار شده است معيار خوشبختي و نگون‌بختي ملت ايران! تلويزيون‌هاي بسيار علاقمند به سرنوشت ملت ايران! دائم به بالا و پايين شدن قيمت دلار اشاره مي‌كنند و علت‌ها و دلايل اين تغيير را به رفتار سياستمداران داخلي و خارجي نسبت مي‌دهند.
در اين يادداشت دو طيف مخاطب خواهم داشت:
اول مسوولان كشوري و لشكري و مسووليت‌هاي‌شان در قبال وضعيت اقتصادي و رفاهي مردم و دوم ملت ايران، اميدها و يأس‌ها، ترس‌ها و اضطراب‌ها، امنيت معيشت يا سردرگمي و بلاتكليفي معاش. چون نگران هستم دامنه بحث به جزييات تخصصي علم اقتصاد وارد شود فلذا با طرح سوال و ارائه پاسخ، چارچوب موضوع را تعيين مي‌كنم:


اول: آيا تغييرات سريع قيمت دلار در ايران اين روزها، به تحولات اقتصادي مربوط است يا موضوعات سياسي تاثيرگذارتر هستند؟ حقيقت آن است كه در اقتصاد كلان، زمان پاسخ بازار به يك تصميم جديد اقتصادي بين پنج تا هشت ماه برآورد مي‌شود. بنابراين تغييرات نرخ ارز نمي‌تواند عاملي شبيه تصميمات اقتصادي يا وضعيت اقتصادي داخلي داشته باشد. پس تقريبا تمام تغييرات نرخ ارز، عواملي سياسي و رواني دارد. ذهنيت جامعه نمي‌تواند به قول‌هاي مسوولان اقتصادي يا سياسي اعتماد كند. دليل اين بي‌اعتمادي را بايد در حرف‌هاي بي‌پشتوانه، تصميمات خلق‌الساعه و صدور آيين‌نامه‌ها و قوانين جديد در حوزه اقتصاد دانست.
مردمي كه به توصيه اقتصادي رييس‌جمهور عمل كردند و خوشبين بودند كه قيمت ارز به زودي مهار مي‌شود، امروز خود را زيان‌ديده و نادم مي‌دانند. ممكن است بعضي دوستان بگويند اين تغييرات اگر چه كار دولت و بانك مركزي نيست ليكن به نفع دولت و نهادهاي اقتصادي دولت است در كنترل نقدينگي كشور. شايد اين حرف اندكي درست باشد، اما آيا هزينه بي‌اعتمادي عمومي مردم به دولت نسبت به فايده جمع‌آوري و كنترل نقدينگي كشور، هزينه گزافي نيست؟ اگر رييس‌جمهور اعتماد مردم و راي‌دهندگانش را از دست بدهد در واقع منشا اقتدار و باور به كارآمدي‌اش را نزد آنها از دست داده است و در اين صورت، فرماندهي رييس دولت بر اركان اقتصادي حكومت عملا زير سوال مي‌رود.
دوم: آيا بحران‌هاي سياسي در عرصه منطقه و جهان شرط لازم و كافي است براي افزايش غيرعادي قيمت ارز در كشور؟
به نظر نمي‌رسد كسي بتواند تاثير وقوع بحران را در اقتصاد ملي انكار كند. بحران‌ها به معني وقايع پيش‌بيني ‌نشده هستند. وقتي اتفاقي در عرصه منطقه و جهان رخ مي‌دهد اولين مساله‌اي كه به ذهن وارد مي‌شود، ايجاد خسارت‌هاي مادي است و معنوي.
خسارت‌هاي مادي به سرعت تبديل به عاملي مي‌شوند براي برهم زدن تعادل اقتصادي. بايد هزينه‌هايي را كه قبلا تخصيص نيافته‌اند به موضوع بحران تخصيص داد. همين جابه‌جايي يك مفهوم ثانوي دارد. در جايي ديگر پول كم مي‌آيد. اثر تورمي طولاني‌تر شدن يك پروژه همان مفهوم كاهش ارزش پول ملي است. اين حرف كاملا روشن است و محل مناقشه نيست. اما خسارت‌هاي معنوي يا روحي مهم‌ترين آسيب يا خسارت روحي به يك جامعه از دست رفتن اميد است. مي‌شود در ميانه جنگ بود و اميدوار بود و مي‌شود در صلح و امنيت زيست اما اضطراب و نااميدي و حرمان، امان از آرامش رواني و پايداري روحي‌ات بربايد. «نااميدي» ربطي به «حال» ندارد. نااميدي خسارتي است كه «گذشته» مي‌سازد ولي محل مصرفش «آينده» است.
خلاصه اينكه «نااميدي» كه ريشه در رفتار گذشته حكومت دارد، عامل ايجاد خسارت و آسيب روحي است به جامعه و آن آسيب مردم را وامي‌دارد به رفتار فردگرايانه براي نجات شخصي كه طبعا عليه منافع جامعه كار مي‌كند.
سوم: آيا تغييرات لحظه‌اي دلار، واقعي است؟
براي پاسخ به اين پرسش خوب است ابتدا بدانيم آيا دلار يك وسيله مبادله است يا يك كالاي سرمايه‌اي؟
اگر دلار «وسيله مبادله» يا «ابزار واردات و صادرات» باشد قيمت آن در سيستم واردات و صادرات تعيين مي‌شود. يعني براي واردات كالاهاي اساسي تكليف دلار روشن است. براي تبادل در شبكه نيما هم تكليف دلار تقريبا روشن است. اما براي كساني كه قرارشان ورود كالا به صورت قاچاق است تكليف روشن نيست! و مگر اين اتفاق نمي‌تواند مانع ورود كالاي قاچاق به كشور شود؟
البته دلار در كشور ما بين خانواده‌ها كاركرد دومي هم دارد. كالاي سرمايه‌اي! خانواده‌ها پس‌انداز خودشان را از بانك‌ها خارج مي‌كنند و دلار مي‌خرند. اين دلار ديگر «ارز» نيست يك كالاست. قيمتش را هم عرضه تعيين مي‌كند و تقاضا! يك بازار غيررسمي؛ بدون كنترل دولت يا نهادهاي نظارتي؛ بدون كوچك‌ترين تضمين يا تعهدي...
مردم ناچار ما براي ثبات ارزش دارايي‌هاي‌شان دلار مي‌خرند بدون آنكه حتي بدانند اين كاغذي كه مي‌خرند اصلي است يا جعلي؟ قيمتش همين است يا قيمتي نادرست و غيرعادي دارد. دولت عملا خودش را از دخالت در اين بازار غيررسمي كه بيشتر كاركردي شبيه «قمارخانه‌ها» دارد، معاف كرده است. مردمي كه در آينده نزديك ممكن است ضررهاي كلان كنند و دارايي‌هاي‌شان كه مي‌خواستند از بين نرود و به همين دليل با دلار معاوضه كردند هموطن، همشهري و اعضاي خانواده ما هستند. بي‌مسووليتي دولت در آشفته بازار غيررسمي ارز، فضيلتي براي هيچ نهادي به حساب نمي‌آيد. اين مردم دارند خودشان، خودشان را مجازات مي‌كنند. تقاضاي زياد و غيرعادي براي هر كالايي براي آن كالا قيمتي مصنوعي مي‌سازد. هجوم مردم به بازار غيررسمي ارز قيمت آن را بي‌محابا بالا مي‌برد چنان كه بي‌محابا بالا رفته است. روزي كه صعود قيمت دلار متوقف شود چه كسي پاسخ اين خسارت‌ها را كه بي‌مسووليتي نهادهاي اقتصادي تشديدكننده آن است، خواهد داد؟
كالايي كه در اختيار ماست قيمتش را ديگران تعيين مي‌كنند اين «ديگران» حتي معلوم نيست چه كساني هستند؟ شايد همان‌ها باشند كه عده‌اي را همين هفته اجير كردند براي به خاك و خون كشيدن بي‌گناهي از ملت‌ ما! اين «ديگران» به قصد نابودي «اميد ملت» با قيمت دلار بازي مي‌كنند. آنها كه با خون بازي كرده‌اند با دارايي و پول مردم بازي نمي‌كنند؟ بازي با دلار بازي در زمين كساني است كه آماده خون‌خواري از ملت ايران هستند.