علیرضا صدقی برنده در سیاست، بازنده در اقتصاد

آخرین سخنرانی حسن روحانی در صحن سبزرنگ سازمان ملل متحد با استقبال کم‌نظیر و بلکه بی‌نظیر چهره‌های سیاسی داخل کشور روبه‌رو شد. این استقبال البته با رنگ و لعاب کمتری از سوی سیاستمداران کهنه‌کار بین‌المللی نیز صورت گرفت. بخش مهمی از سیاست‌پیشگان کشورهای گوناگون نسبت به اعلام مواضع منطقی و اصولی رئیس‌جمهوری کشورمان در نطق سالانه سازمان ملل، اقبال نشان داده و آن را حاکی از پختگی و شرافت سیاسی دولتمردان ایرانی قلمداد کردند.
مجموعه این واکنش‌ها و بازخوانی متن قرائت شده توسط رئیس‌جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد نشان می‌دهد دستگاه دیپلماسی ایران سعی دارد تصویری منطقی، کارکردگرا، صلح‌طلب، متمایل به گفت‌وگو و عاری از جنگ‌طلبی را به جهانیان عرضه کند. واکنش‌ها هم نشان می‌دهد که ایران تا حدود زیادی موفق شده است به این مهم دست یافته و زمینه را برای درک متقابل بین‌المللی میان تمامی طرف‌های درگیر در منازعه هسته‌ای ایران مهیا کند.
با این اوصاف اما سوی دیگر سکه، بنا ندارد به روحانی و تیم همراه او روی خوش نشان دهد. نبض اقتصاد کشور و بهای سکه و ارز بی‌توجه به تلاش‌های دیپلماتیک ایران و حتی اتحادیه اروپا، همچنان تند می‌زند. طی دو روز گذشته بهای سکه و ارز برای چندین نوبت متوالی رکورد زدند و این‌بار خود را نه آرام‌آرام، بلکه با سرعتی شگفت‌انگیز، بهت‌آور و حیران‌کننده به مرزهای غیر قابل باور نزدیک کردند.
بهای یورو به بیش از دویست هزار ریال و دلار به بالاتر از یکصد و هشتاد هزار ریال رسید. سکه هم از مرز پنجاه میلیون ریال گذشت تا دیگر هیچ‌ یک از اصحاب بازار و تجارت و اقتصاد، نگاهی به سخنان دیپلماتیک حسن روحانی نداشته باشد.


در این هنگامه، عدم توانایی در مدیریت قیمت‌های ارز، سکه و برخی اقلام و کالاهای اساسی و موضع‌گیری‌های گاه و بی‌گاه مسئولان و دست‌اندرکاران اقتصادی کشور، بر ابهام‌ها و نگرانی‌ها می‌افزاید. توضیح مکرر است اگر گفته شود که اقتصاد در مسیر تعیین‌شده با تکیه و اتکا به شاخص‌های کمی و معیارهای قابل اندازه‌گیری حرکت می‌کند و توجه چندانی به پروپاگاندای سیاسی ندارد. هرچند هرگز نمی‌توان و نباید مسئله اقتصاد را از راهبردها و حتی بازی‌های سیاسی منفک تلقی کرد، اما اگر معادله‌های اقتصادی بر پایه استراتژی‌های کارآمد تدوین شده باشند، عوامل بیرونی خارج از حیطه اقتصاد، تاثیری به مراتب کمتر بر آن خواهند داشت.
این یک اشتباه راهبردی بزرگ است اگر تصور شود که همه آن‌چه در بازار سکه و ارز می‌گذرد متاثر از یک سخنرانی یا چند توئیت رئیس‌ ایالات متحده آمریکا و یا اعمال تحریم‌های تازه علیه ایران است. طبیعی است که در پیدایش چنین وضعیتی نه‌تنها عوامل متعددی درگیر بوده و هر یک سهمی را به دوش می‌کشند، بلکه اعلام نظرهای غیرکارشناسی، غیرعلمی بدون اتکا به تئوری‌های کلاسیک و نوین اقتصادی هم به عاملی کشنده برای این اقتصاد شکننده محسوب می‌شود.
در وضعیت فعلی کار به جایی رسیده است که هر روز یکی از صاحبان قدرت، موضوع را از منظری و زاویه‌ای به بحث می‌نشیند و ایده‌هایی گاه خارق‌العاده را ارائه می‌کند. یک روز یکی مدعی می‌شود که نیازی به دلار نیست؛ مشکلات کشور با روبل و روپیه و یوان حل می‌شود. روز بعد، دیگری با استفاده از تریبونی که در اختیار دارد، اعلام می‌کند که به دلار توجه نکنید و از کنار آن به آرامی بگذرید. دیگرانی هم در این میان می‌آیند و هر کدام حرف و حدیثی تازه و بدیع را روایت می‌کنند. روایت‌هایی که هیچ یک نشانی از بن‌مایه‌های اقتصادی و علمی در خود ندارند و نمی‌توان کمترین توجهی به آن‌ها کرد.
این قبیل اظهارنظرهای غیرکارشناسی و غیرعلمی هم چون هیزمی بر این آتش عمل می‌کنند و اجازه نمی‌دهند تا تدبیر لازم درخصوص تنظیم بازار و رفع مشکلات موجود اندیشیده شود. هر چند به نظر نمی‌رسد تدبیر قابل ملاحظه‌ای هم در صدر امور مورد نظر قرار گرفته باشد. اما همین تلاش‌های سخت و صعب هم با این وضعیت راه به جایی نخواهد برد.
در سوی دیگر، مردم هم هراسان و نگران از وضعیت به وجود آمده و نوسانات قیمت‌ها طی دوره‌های زمانی کوتاه، اشتباه‌ترین راهکار را انتخاب کرده و سعی می‌کنند خرده‌ سرمایه‌های‌شان را به طلا و سکه و ارز تبدیل کنند. طبیعی است در چنین چرخه‌ای هیچ راه نجاتی را نمی‌توان یافت. باید از این کلاف سردرگم، سرنخ ماجرا را از نقطه‌ای کلیدی به دست آورد و راه خروج را یافت.
دولت روحانی نشان داده است که در عرصه دیپلماسی می‌تواند بدون نقص یا با حداقل خطا مسیر را تا مقصد هدایت کند. حالا باید این تلاش را در عرصه اقتصاد به انجام رسانند و راهکاری کارآمد ارائه کنند.