رودرویی حقیقت سیاست با واقعیت آن

 
 
سخنرانی رئیس جمهور ایران در منطق حقوقی و در چارچوب ادبیات سیاسی معطوف به برشماری رفتارها و کنش‌های ایالات متحده آمریکا در نظام بین‌الملل متکی بود. نظام بین‌الملل در تعریف آن در ادبیات تخصصی و بین‌المللی نظامی دارای ویژگی قانون گریز و قدرت محور است. زیست سیاست نظام بین‌الملل متکی بر مفهوم روشن تر و صریح تری از قدرت نسبت به زیست سیاست حوزه داخلی دولت - کشورهای گوناگونی است که در داخل مرزهای ملی خود یک قانون اساسی و قوانین ناشی از آن دارند و ضمانت اجرای مشخصی در ساختار قوانین اساسی برای مسائل حقوقی مندرج در قانون اساسی وجود دارد. با این وجود زیست بوم سیاست در عرصه درون مرزی کشورها نیز به گونه‌ای است که بسیاری از دولت‌های حاکم بر ملت‌های تعریف شده با قوانین اساسی مشخص نیز با وجود ضمانت اجراهای حقوقی در درون قوانین اساسی شاهد تفوق و چیره گی جهت گیری‌های سیاسی بر موازین حقوقی هستند. بسیاری از گزاره‌های حقوقی مندرج در قوانین اساسی به درستی اجرا نمی‌شود. پرسش اینجاست؛اکنون که ما در نظام بین‌الملل گزاره‌های حقوقی را بکار برده و در چارچوب گزاره‌های حقوقی و استناد به قطعنامه 2231 ارجاع می‌دهیم یک مساله بسیار درست حقوقی است که 2 زاویه خواهد یافت. از منظر واقعیت سیاسی سازمان ملل متحد اداره سیاسی دولت آمریکا محسوب نمی‌شود،اما بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی برای ادامه حیات خود به پشتوانه‌های اقتصادی ایالات متحده نیازمندند و اگر هم اکنون آمریکا منابع مالی خود را از سازمان ملل متحد خارج کند؛ این سازمان دچار بحران اقتصادی بالایی خواهد شد. این واقعیت سیاسی گریزناپذیر است، اما حقیقت سیاسی از زبان حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل خارج می‌شود. این یک گزاره حقیقی و دارای حقیقت حقوقی است که سازمان ملل اداره سیاسی آمریکا نیست،اما واقعیت سیاسی آن است که اگر سازمان ملل با بحران مالی ناشی از عدم حمایت آمریکا روبرو شود مانند بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی با چالش جدی روبرو خواهد شد. این است که در روابط بین‌الملل بیش از آن که به گزاره‌های حقوقی توجه شود به این بیت معروف از ادبیات حماسی ایران باید توجه کرد که می‌گوید« برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است» فلذا قدرت آمریکا در این زمینه و نفوذ آن در سازمان‌های بین‌المللی نباید نادیده انگاشته شود. از طرف دیگر باید بر این نکته توجه کنیم که سناریوی دومی که آمریکا پی خواهد گرفت، استفاده از ارجاع حسن روحانی از نظر حقوقی به قطعنامه 2231 و سپس ارجاع ایران به قطعنامه‌ای خواهد بود که در گذشته بر علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل شکل گرفته و تلاش برای شکل دادن به قطعنامه‌های دیگری در شورای امنیت به‌ویژه در جلسه پیشارویی که در شورای امنیت شخص ترامپ آن را ریاست خواهد کرد. این مقدمه‌ای خواهد شد که آمریکا تلاش کند با نفوذ در شورای امنیت قطعنامه‌های جدیدی را بر علیه ایران در چارچوب 3 قلوهای افسانه‌ای فعالیت موشکی ایران، ادعای دروغین حمایت از تروریسم و پرونده‌های حقوق بشر شکل و محتوا بخشد و بدین طریق زمینه‌های ایجاد فضای مناسب برای تحت فشار قرار‌دادن بیشتر ایران را از طریق احتجاج حقوقی که ایران به آن تکیه می‌کند را فراهم سازد. فلذا آنچه که حسن روحانی بیان کرد از منظر حقوقی و منطق نهفته در حقیقت سیاست ونوع رفتار چیره‌گرایانه و هژمونیک آمریکا انباشته از حقیقت بود،اما واقعیت سیاست همواره خود را بر حقیقت سیاست دیکته کرده است و بار دیگر ما شاهد دیکته شدن این واقعیت بر این گزاره‌های حقیقی خواهیم بود. لذا ایران بار دیگر از ادبیات سلبی در موضع گیری سیاسی خود با استفاده از گزاره‌های حقوقی در چارچوب نگرش‌های خاص خود به نظام بین‌الملل استفاده کرد،اما باید ببینیم که آیا بار دیگر واقعیت‌های سیاسی در برابر این حقیقت و روشنی و شفافیت حقوقی و همچنین حقیقت نهفته در این گزاره‌ها سر تعظیم فرو خواهد آورد؟ تجربه نشان داده است که این واقعیت سیاسی تاکنون در برابراین حقایق سر تعظیم فرود نیاورده و این شگفتی است که اگر این بار این تعظیم و سر فرود آوردن را شاهد باشیم.
* آینده پژوه سیاسی و اجتماعی