موفقیت «دشان» و «مودریچ» شانسی نبوده است!

انتظارها به سر رسید و مراسم بهترین‌های سال فوتبال جهان در لندن برگزار شد. همان طور که شنیده اید، بهترین بازیکن جهان در سال 2018 باید از بین «لوکا مودریچ»، «کریستیانو رونالدو» و «محمد صلاح» انتخاب می‌شد که این عنوان به ستاره 33 ساله کروات رئال مادرید رسید. همچنین عنوان بهترین مربی فوتبال مردان جهان در سال 2018 هم باید به یکی از سه مربی برتر یعنی «زین الدین زیدان» سرمربی سابق رئال مادرید، «زلاتکو دالیچ» سرمربی تیم ملی کرواسی و «دیدیه دشان» سرمربی تیم ملی فرانسه می‌رسید که «دشان» این عنوان را از آن خود کرد. در ادامه نگاهی کوتاه به زندگی پر فراز و نشیب «مودریچ» خواهیم داشت و صحبت‌های «دشان» درباره «پیروزی و شکست» که او در مصاحبه‌ای متفاوت از نگاهش به این کلمه گفته است، خواهیم خواند.
 
 
 


 
خواندنی‌هایی از زندگی پر فراز و نشیب «مودریچ»  از فقر و تنهایی تا توپ طلا هافبک خلاق تیم ملی کرواسی، متولد ۹ سپتامبر ۱۹۸۵ در کرواسی است و تاکنون در تیم‌های دینامو زاگرب، زرینسکی موستار، اینتر زاپاریسک، تاتنهام و رئال مادرید بازی کرده و 115 بازی ملی هم برای تیم ملی فوتبال کرواسی انجام داده است. «لوکا» تابستان ۲۰۱۲ در یک نقل و انتقال پرسروصدا وارد باشگاه رئال مادرید شد و گران قیمت‌ترین بازیکن تاریخ فوتبال کرواسی شد. در این بین باید دانست که شروع فوتبال «مودریچ» اصلا آسان نبوده و شنیدن سختی‌هایی که در این مسیر کشیده است، باور کردنی نیست. به احتمال زیاد، شما هم نمی‌دانید که خانواده او در گیرودار جنگ داخلی در دهه 90 به شهری به نام «زادار» مهاجرت و خانه شان را ترک کردند، سپس پدر بزرگش به دست سربازان صرب به قتل رسید. آن‌ها در زادار ماندند، شهری که مودریچ در آن‌جا تصمیم گرفت فوتبالش را شروع کند و حتی وقتی که اطرافیانش بعد از پایان جنگ به خانه هایشان برگشتند، او آن جا باقی ماند. مودریچ آن دوران را به خوبی به یاد می‌آورد: «دوستانمان پیش از اتمام جنگ به خانه‌هایشان برمی‌گشتند و فکر می‌کردم که والدین‌ام همین کار را انجام دهند اما آن‌ها تصمیم گرفتند، اجازه دهند که پسرشان همان کاری را که می‌خواهد، انجام دهد.» مودریچ سختی دوری از خانواده را آن هم خانواده‌ای فقیر که نیاز مالی به کار کردن پسرشان داشتند، به خوبی درک می‌کند. آن روزها مادرش خیاطی می‌کرده و پدرش پس از بازگشت از ارتش به عنوان مسئول فنی در فرودگاه زادار مشغول به کار شده اما این هم بدون مشکل نبوده است. جور کردن پول مدرسه مودریچ آسان نبود. به هر حال او در سال 2000 به آکادمی دینامو زاگرب می‌پیوندند و بعد از آن هر روز بیشتر تلاش می‌کند و به موفقیت نزدیک‌تر می‌شود. «جیمی ردنپ»، سرمربی سابق تاتنهام او را این گونه توصیف می‌کند: «او مثل یک غول تمرین و هرگز شکایت نمی‌کند. با توپ یا بدون توپ درون زمین کار می‌کند و می‌تواند با یک حرکت کوچک مدافع مقابل اش را محو کند.» همه این موارد نشان می‌دهد که رسیدن به این توپ طلا، اصلا شانسی نبوده و سختی‌های زیادی برای کسب آن کشیده شده است که شاید هیچ گاه دیده نشود و به ذهن فوتبال دوستان نیاید. او خودش را مدیون برانکو هم می‌داند چراکه به نوعی توسط مربی فعلی پرسپولیس کشف شد و استعدادهایش به مرحله بروز رسید. در این بین قابل توجه است که این هافبک کروات همچون بسیاری از هم وطن هایش، اهل حاشیه نیست و فقط روی کارش تمرکز دارد. ویژگی که به طور قطع، یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت‌های اوست.     پاسخ‌های جالب دشان درباره نگاهش به پیروزی و شکست هر شب کارهایم را آنالیز می‌کنم شاید درباره افتخارات «دشان» همین کافی باشد که او سومین فرد تاریخ فوتبال لقب گرفته که هم به عنوان بازیکن و هم به عنوان سرمربی توانسته قهرمان جهان شود. «دیدیه دشان» بعد از قهرمانی با فرانسه در جام جهانی اخیر، مصاحبه‌ای متفاوت با یک خبرگزاری خارجی انجام داد و درباره نگاهش به پیروزی و شکست گفت. در ادامه مطلب گزیده‌ای از صحبت‌های او را در این باره می‌خوانید که درس آموز به نظر می‌رسد. او در پاسخ به این سوال که «شکست خنده دار نیست؟»، می‌گوید: «نه، من از آن بدم می‌آید. از آن متنفرم. اصلا باید از آن متنفر باشم تا پیشرفت کنم. به نظرم این جا تنها جایی است که تنفر خوب است.» دشان در پاسخ به این سوال که «اولین شکست تان را یادتان می‌آید؟»، می‌گوید: «یادم می‌آید که یک فینال را باختم اما تیم حریف جر زنی نکرده بود(می خندد) اما تیم شان خیلی قوی‌تر بود و این عادلانه نبود.» او این گونه صحبت هایش را ادامه می‌دهد: «آن چیزی که برای من غیر قابل تصور و هضم است، چه زمانی که بازیکن بودم و چه الان که مربی هستم، این است که یک بازی را ببازم و لبخند به لب داشته باشم. قبول دارم که چیزهای خیلی سخت تری در زندگی هست ولی نمی‌توانم به باخت بخندم! هرچند خوشبختانه این روزها خیلی نمی‌بازم.» او درباره این که می‌گویند بعد از هر شکست با یک من عسل هم نمی‌توان او را خورد، می‌گوید: «در این زمینه افراطی هستم و تحمل شکست را ندارم. البته که هر شکست یک کسب تجربه است اما الان دیگر نه! الان تجربه دارم و نباید اشتباه کنم. با این حال و در سال‌های اول مربیگری‌ام 10 هزار سوال بعد از هر بازی برایم پیش می‌آمد. چرا این؟ چرا آن؟ اگر فلان می‌شد چی؟ و. .. اما الان دیگر از این سوال‌ها از خودم نمی‌پرسم. همه تلاشم را این روزها قبل از شروع بازی می‌گذارم. شبی نیست که خودم و کارهایم را آنالیز نکنم. البته نتیجه هم گرفتم.» او درباره نگاهش به شکست هم می‌گوید: «شکست بخشی از ورزش است و باید قبولش کرد اما مهم‌تر این است که برای برد از هیچ تلاشی دست نکشید. باید از همه ابزارها و جزئیات به درستی استفاده کنیم تا برد به دنبال ما بیاید. البته گاهی فوتبال بی رحم است و در عین شایستگی می‌بازیم. در این حال اگر برای برد همه کار کرده باشیم، کمتر حسرت می‌خوریم و این از همه مهم‌تر است. این یک درس بزرگ است». او به عنوان سوال آخر درباره زمر موفقیت‌اش هم می‌گوید: «کاش همه بدانند که من قبل از این که پیروزی را بشناسم، شکست را شناختم و با همه وجود، دردش را حس کردم. این تنها راه پیروزی است و تمام».