به بهانه زندگی دوگانه ستاره‌های مشهور و اظهار نظرهای جنجالی‌شان سلبریتی مجازی، ستاره واقعی

مهدی فیضی‌صفت| سلبریتی مدت هاست معنای دیگری پیدا کرده، روزگاری «مایکل جکسون» ستاره بود و «الویس پریسلی»، مردم برای شان غش و ضعف می رفتند، هر جا حاضر می شدند، هواداران شان صف های طولانی می بستند تا شاید نفسی، حضور کنارشان را تجربه کنند. محبوب بودند و پولساز، شهرت شان حد و مرزی نداشت، از شرقی ترین نقطه آسیا تا شاخ آفریقا حداقل یک بار نام شان را شنیده بودند، نمونه نزدیک ترش «ابراهیم تاتلیسس» است، وقتی راه می افتاد میان خیابان های ترکیه، از هوش می رفتند دوستدارانش. سلبریتی مدل های دیگری هم داشت، از «محمدعلی کلی» و «آرنولد شوارتزنگر» تا «نلسون ماندلا» و «مهاتما گاندی» تمام پارامترهای «ستارگی» را داشتند. دنیای مجازی اما معنای «سلبریتی» را هم مانند یک مُشت مفاهیم دیگر دستخوش تغییر قرار داد. فیس‌بوک، توئیتر و اینستاگرام جلوه تازه ای از چهره های مشهور را به نمایش گذاشتند، دیگر نیازی نبود دنیا را عوض کنی و با برده داری و استعمار بجنگی، حنجره ای منحصر به فرد داشته باشی و آوازی خوش سر دهی، در رینگ مبارزه با ضربات سهمگینت، حریفان را یک به یک ناک اوت کنی، روی پرده سینما بدرخشی و میلیون ها دلار پول به جیب تهیه کننده و کارگردان سرازیر کنی و حتی کوچک مهارت و استعدادی داشته باشی. ناگهان واژه هایی جدید و گاهی ترسناک پدیدار شدند، مثل «شاخ اینستاگرامی»، دیگر تعداد «فالوئر»ها بود که قدرت را تعیین می کرد، بی هنران به صرف دیوانگی و رفتارهای جنون آمیز شدند سلبریتی های نوظهور.
دیوار شیشه‌ای شکست
شبکه های اجتماعی، دیوار شیشه ای میان سلبریتی ها و مردم را شکست، دیگر احتیاجی به صبرهای یک تا چند ساله نبود برای دیدن بازیگران و خوانندگان محبوب در نوارهای ویدئویی و روی پرده های سینما. با بالا و پایین کردن صفحه گوشی می شد سرک بکشند به آرزوهای کودکی و نوجوانی شان، حتی می توانستند پای پست های سلبریتی ها، پیام های محبت آمیز بنویسند و البته فحش های رکیک نثارشان کنند! ارتباط بی واسطه با مردم اما چونان لیسیدن عسل بود روی لبه تیغ برای چهره های مشهور! ستاره های که در ذهن علاقه مندانش، بت هایی بودند جامع الاطراف، گزیده گو و سنجیده رفتار، جلوه های دیگری از شخصیت پنهان خود را «رو» کردند، مردم دیدند محبوب های شان هم حرف نامربوط می زنند، احساسی رفتار می کنند، جوگیر می شوند و یکی هستند از جنس خودشان، اما مشهورتر!
ورود به حوزه های غیر تخصصی


سلبریتی ها اما هنوز هم سلبریتی بودند، اظهار نظرهای شان خریدار داشت، حتی برای رسانه های رسمی. از خبرگزاری ها تا روزنامه ها پوشش می دادند واکنش های چهره ها به اتفاقات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... را. در این میان اگر حرفی به مذاق خوش نمی آمد، سلبریتی را می بردند بیخ دیوار و اگر هم جمله ای خوش می گفت، به به و چه چه برایش سر می دادند اما باز هم سلبریتی ها در مسائل مهم سیاسی و امینتی چندان جدی نبودند، حداقل در معنای گسترده ولی انتخابات سال 1396، ستاره ها را وارد برهه تازه ای از زندگی کرد. وقتی صراحتا حمایت کردند از یک نامزد و برائت جستند از نامزدی دیگر. بسیاری چشم دوختند به دهان ستاره های شان و رای دادند اما مدتی بعد انگشت اتهام را نشانه بردند به سمت همان ستاره ها، تقصیرات را انداختند به گردن سلبریتی ها، تعدادی عذرخواهی کردند و برخی دیگر هم انگشت اتهام را برگرداندند به سوی مردم؛ گفتند ما دنباله روی شما بودیم، نه شما دنباله روی ما.
جنجالِ لیلا
چندی بعد بازیگر سریال پر طرفدار «پدر» خبرساز شد؛ دخترِ چادری در قاب تلویزیون، عکس های متفاوتی از خود در اینستاگرام به نمایش گذاشت، زمین تا آسمان فرق داشت با شخصیت «لیلا». جنجالی شد و خبرساز، حتی عوامل سریال، اسمش را خط زدند از پست های اینستاگرامی شان. حالا خشایار الوند، نویسنده نامدار مجموعه های تلویزیونی صحبت کرده درباره زندگی دوگانه سلبریتی ها: «ما زندگی دوگانه‌ای داریم؛ در جامعه، محل کار و عرصه عمومی به یک شکل لباس می‌پوشیم و مسائلی را رعایت می‌کنیم اما در فضای مجازی زندگی پنهانی خود را به نمایش می‌گذاریم و وجه پنهان جامعه را به تصویر می‌کشیم. برای مثال ریحانه پارسا، بازیگر «پدر» بعد از این‌که پخش این سریال تمام شد، عکس‌های خود در سریال را از میان دیگر عکس‌های اینستاگرام خود پاک کرد و در عین سادگی که واقعی هم بود گفت چهره واقعی من این شکلی است. ما خود را در فضای مجازی همه جوره نشان می‌دهیم اما در جامعه نقابی به چهره ما زده‌اند یا زده‌ایم که باعث می‌شود به گونه‌ای دیگر رفتار کنیم. در واقع وجه پنهانی که سلبریتی‌ها از خود نشان می‌دهند برای همه دوگانگی به وجود می‌آورد.»
سلبریتی را مشاوری باید
بخش دیگر صحبت هایش اما قابل تامل است؛ گاهی سلبریتی هایی که معمولا در رفاه کامل زندگی می کنند، ساعت های گران قیمت بر دست می بندند و خانه و اتومبیل شان آنچنانی است، پست همدردی می گذارند. پای پست های شان را که بخوانی، پُر است از طعنه و توهین هایی که مردم خشمگین برنمی تابند همدردی یک مرفه با قشر فقیر و آسیب دیده را: «برای مثال بازیگری نقش یک فرد بدبخت را بازی می‌کند و داعیه درد اجتماعی دارد اما بعد عکس‌های خود را با وسایل گران‌قیمت خود می‌گذارد. اگر این دوگانگی از طرف جامعه هضم شود که هر کس زندگی خصوصی دارد، مشکل حل می‌شود اما عموما این دوگانگی از طرف جامعه درک نمی‌شود. بنابراین وقتی که بازیگری پستی را درباره گرانی یا رنج مردم می‌گذارد و بعد عکس‌هایی از وسایل گران‌قیمت خود به تصویر می‌کشد، انگار ما به او حق نمی‌دهیم درباره این مسائل صحبت کند. این مسائل اغتشاشات فکری برای ما به وجود می‌آورد. ما از دیرباز نتوانستیم بازیگر را از نقش خود تفکیک کنیم، در حالی که باید این اتفاق بیفتد.» حالا سلبریتی ها محتاط تر شده اند، می دانند دیگر نباید هر چه را بگویند، باید بدانند چه چیزهایی را هم نگویند، انگار نیاموخته اند آداب سلبریتی بودن را، می گویند وقتی لیونل مسی، فوق ستاره فوتبال جهان در سن 13 سالگی در آکادمی باشگاه بارسلونا ثبت نام کرد، یک مشاور کنارش گذاشتند تا بیاموزد آداب صحبت کردن در جمع و حتی غذا خوردن را، تا یاد بگیرد فرق دارد جهانِ امروزش با دنیای کودکانه اش در آرژانتین. سلبریتی های خارجی را که نگاه می کنی، می بینی بیشترشان مواظبند در حرف زدن شان، در مورد هر اتفاق سیاسی و اجتماعی اظهار نظر نمی کنند اما در ایران انگار مسابقه می دهند برای زودتر واکنش نشان دادنی که بعضا عواقب خوبی برای شان به همراه ندارد.