ثبت صحنه هایی که دل را خون می‌ كرد

«هنوز چند دقیقه از رژه نیروهای نظامی نگذشته بود که صدای تیراندازی از روبه‌روی جایگاه شنیده شد. اولش تصور کردیم که این تیراندازی جزیی از رژه است و نیروهای نظامی دیگری در حال مانور هستند ولی مسئولان رده بالای نظامی که در جایگاه حضور داشتند، پشت بلندگو به مردم اعلام کردند که روی زمین بخوابند. ما هم روی زمین خوابیدیم و جایگاه چند دقیقه‌ای زیر آتش تروریست‌ها بود تا اینکه...»
این حرف‌های رضوانی، مدیر روابط عمومی استانداری خوزستان است که در جایگاه و پشت استاندار حضور داشته است. او از لحظات نفسگیری برای‌مان گفت که سراسر از ترس، وحشت و خون بود. او یکی از شاهدان این حادثه تروریستی است. رضوانی در ادامه مصاحبه می‌گوید:« ساعت 8 و 15 دقیقه صبح مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس شروع شد و امرا، سرداران و مقامات بلندپایه خوزستان در جایگاه حاضر بودند. بعد از پایان سخنرانی فرمانده جنوب غرب کشور و نماینده ولی فقیه در استان، نیروهای نظامی با صدای مارش رژه رفتند و دسته سوم وقتی از مقابل جایگاه عبور کرد، صدای تیراندازی بلند شد و ابتدا کسی تصور نمی‌کرد که به‌سوی مردم و نیروهای نظامی حمله شده است. چند لحظه نگذشته بودکه فرماندهان ارتش از ما و مردم خواستند روی زمین بخوابیم. شرایط نفسگیری بود و نمی‌شود آن لحظات را توصیف کرد. یکسره به سوی جایگاه تیراندازی می‌شد و صدای وحشت زنان را می‌شنیدیم. در لحظات اول کاری از دست کسی برنمی‌آمد. چند دقیقه بعد تروریست‌ها وقتی دیدند موفق به عملی کردن نقشه‌شان نشدند، به‌سوی سربازان و مردم شلیک کردند و 26 انسان بی‌گناه را به شهادت رساندند و 60 تن دیگر را هم زخمی کردند و در نهایت از سوی نیروهای نظامی و امنیتی کشته شدند.
تروریست‌ها که جزو گروه الاحوازیه بودند با لباس خاکی و پلنگی، خود را در پوشش نیروهای نظامی پنهان کرده بودند و با نامردی تمام ده‌ها تن از هموطنان لر و عرب زبان را به خاک و خون کشیدند».
صحنه‌های این حادثه تروریستی شاید برای کسانی که این صحنه‌ها را ثبت کرده‌اند به مراتب سخت‌تر و دردناک‌تر باشد. چند ساعت بعد از این حادثه عکس‌هایی منتشر شد از فداکاری نیروهای نظامی، آدم‌های وحشتزده‌ای که روی زمین و جوی آب زمینگیر شده‌اند، آن‌هایی که در خون خود غلتیده بودند و ...


یکی از عکس‌ها نشان می‌دهد زنی جوان روی زمین دراز کشیده و در حال عکاسی از ماجرای صبح خونین میدان رژه‌روندگان است. او عکس‌هایی را ثبت کرده که به گفته خودش تلخ‌ترین تصاویری است که تاکنون شات زده است. فاطمه رحیمان، عکاس 27 ساله اهوازی که به‌تازگی در یکی از خبرگزاری‌ها مشغول به کار شده است درباره این حادثه به ما می گوید:«وقتی رژه شروع شد من کمی با جایگاه فاصله گرفتم تا عکس نمای باز بگیرم. آن‌قدری فاصله گرفتم که به‌نزدیکی‌های گروه مارش رسیدم. در حالی که شات می‌زدم یک‌دفعه صدای تیراندازی آمد و لحظاتی بعد گفتند که روی زمین بخوابید. نظامی و غیرنظامی روی زمین خوابیدند و همین‌طور به‌سوی حاضران تیراندازی می‌شد.
یکی از نیروهای پلیس آمد و به من گفت که روی زمین دراز بکشم. من مانتو و چادر سیاه پوشیده بودم و به گفته مامور پلیس در تیررس تروریست‌ها بودم. در حالی که روی زمین درازکش بودم، همين‌طور از تیراندازی، زخمی‌ها و فداکاری سربازان که سعی داشتند جان مردم را نجات بدهند، عکاسی می‌کردم. این چند دقیقه خیلی برای‌مان سخت گذشت و باور کنید خیلی سخت بود ثبت صحنه‌هایی که دل آدم را خون می‌کرد. من شاهد ضجه زنان و مادرانی بودم که کشته شدن فرزندان‌شان را مي‌ديدند. آدم‌های بی‌گناه روی زمین افتاده و در حال جان دادن بودند و این صحنه‌ها غیرقابل تصور هستند.
به غیر از من چند عکاس دیگر هم بودند که به منطقه تیراندازی نزدیک شدند و جان خود را به خطر انداختند. وظیفه ما این بود که صحنه‌ها را ثبت کنیم و امیدوارم که موفق شده باشیم».
علی براتی يكي از نيروهاي نظامي كه در جريان تيراندازي افراد مسلح از ناحیه دست چپ تیر خورده و شرايط مساعدي براي مصاحبه دارد به ما مي‌گوید:«من از یگان خودمان برای پوشش تصویری مراسم هفته دفاع مقدس به میدان رژه نیروهای نظامی اعزام شده بودم. گروهان سوم هنوز از مقابل جایگاه عبور نکرده بود که تیراندازی شروع شد. همان ابتدا مجروح شدم ولی سعی کردم با همان حال زنان و کودکانی راکه از ترس و وحشت فریاد می‌زدند از منطقه تیراندازی خارج کنم. صحنه‌های تلخی را دیدم که بیشتر شبیه به كابوس بودند تا حقیقت. پیش خودم می‌گفتم ای کاش همه این چیزهایی که می‌بینم خواب باشد».
وی در ادامه افزود:«وقتی هر چهار تروریست کشته شدند، دوباره به میدان برگشتم و با صحنه غیرقابل باوری روبه‌رو شدم. سربازان و نیروهای کادر و چند تن از مردم از جمله یک کودک غرق در خون بودند. رفتیم بالای سرشان برای نجات ولی متاسفانه کار از کار گذشته بود. خدا لعنت کند کسانی که به این راحتی به‌سوی مردم بی‌گناه شلیک می‌کنند. اما باید بگویم دشمنان ایران کور خوانده‌اند که بتوانند با چنین کارهایی امنیت این کشور را به خطر بیندازند. ما ایستاده‌ایم تا از مرد‌مان دفاع کنیم حتی اگر در این راه به شهادت برسیم».
یکی دیگر از مصدومان، پاسداری است که نمی‌خواهد نامش در این گزارش برده شود. وي در گفت‌وگو با ما بيان می‌کند:« در پایگاه بسیج پنج حوزه شهری حضور داشتم که با صدای تیراندازی سریع خودم را به محل حادثه رساندم. بعد از اینکه رسیدم، متوجه شدم که دو نفر بدون هدف در حال تیراندازی به سمت مردم و جایگاه هستند. با توجه به اینکه مسلح نبودم برای کمک به مجروحان و مردم وحشت‌زده وارد میدان شدم و پس از چند دقیقه احساس سوزش شدیدی در ران پایم کردم. چند متر بعد از شدت درد زمینگیر شدم و آنجا بود كه فهمیدم زخمی شده‌ام».
یکی از مجروحان دیگر که مردی ۳۰ و چند ساله به نام مهدی است، در حالی‌که از شدت خونریزی رنگ و رویی بر رخسار ندارد، بلند فریاد می‌زند:«وقتی از روی این تخت بلند بشم، سراغ این نامردها می‌روم. زورشان به زن و بچه می‌رسد. یک بچه چهار ساله چه گناهی کرده که به‌سوی او تیراندازی می‌کنید. خدا لعنت‌تون کنه. هر جا باشید گیرتون میارم و انتقام اون بچه رو ازتون می‌گیرم.
مادر سرباز فرید عالی را بیرون بیمارستان رازی می‌بینیم که در حال صحبت کردن با موبایلش است. پس از پایان مکالمه‌اش جویای حال پسرش می‌شویم. او که بسیار نگران به نظر می‌رسد، درباره اين حادثه و وضعیت پسرش می‌گوید:«پسرم در مراسم رژه حضور داشت و ما هم از خانه با پخش مستقیم از شبکه‌استانی در حال تماشای مراسم بودیم که متوجه تيراندازي افراد تروريست شديم. وحشت كرديم و نگران حال پسرم شدیم. چادرم را سر کردم و به اتفاق پدرش به سمت میدان رژه رفتیم. همه جا و نزدیکی منطقه تیراندازی شلوغ بود و نیروهای نظامی اجازه نزدیک شدن نمی‌دادند. از ما شماره تلفن گرفته و گفتند بروید تا با شما تماس بگیریم. یکی دو ساعت دیگر زنگ زدند و گفتند بیاییم بیمارستان رازی. وقتی رسیدم گفتند پسرم تیر خورده و حالا هم او را اتاق عمل برده‌اند. پسرم دو گلوله خورده یکی زیر قلبش و دیگری هم در پایش. حال و روز خوبی نداریم. برای پسرم و بقیه مجروحان دعا کنید».
کمال نظری، سرباز 20 ساله باغملکی که از ناحیه کتف راست مجروح شده است، حادثه تروریستی را این‌گونه برای ما بازگو می‌کند:« از جلوی جایگاه رژه رفتیم و به پشت جایگاه رسیدیم که دوباره روی باند رژه برگردیم که به‌سوی جایگاه مسئولان و ما شلیک شد. یکی از تروریست‌ها خیلی به من نزدیک بود و شلیک‌های او مرا زخمی کرد. دو تیر به کتفم خورد و روی زمین افتادم. آن‌هایی که روی زمین دراز کشیده بودند در امان نبودند و تروریست‌ها به‌سوی آن‌ها هم تیراندازی می‌کردند و چند نفر از سربازان جلوی چشمانم به شهادت رسیدند».
اما در این بین حتی خبرنگاران هم در امان نبودند و یکی از خبرنگاران صداوسیمای اهواز به نام مهدی موگهی از واحد سیار نیز در این حادثه به شدت مجروح شد. وی شرایط میدان رژه را برای‌مان تشریح می‌کند.
«شرایط بسیار وحشتناکی بود و چند نفر از شهدا را خودمان جابه‌جا کردیم و در این حادثه و تیراندازی‌ها مجروح شدم. وقتی آنجا بودم از شدت ناراحتی اشک‌هایم جاری می‌شد و نمی‌توانستم آن صحنه‌ها را تحمل کنم. کسانی که این‌قدر بی وجود هستند و به مردم عادی تیراندازی می‌کنند، آخر نامردی و بی مروتی را به نمایش گذاشته و به مردم حمله مي‌كنند».
مهران ویسی شیخ رباط سرباز وظیفه 26 ساله اهوازی که در رژه حضور داشت، درباره این حادثه گفت:« من مقابل جایگاه مشغول موزیک نواختن برای رژه سربازان بودم که یک باره صدای تیراندازی به گوش رسید؛ اصلاتروریست‌ها را ندیدم. روی زمین افتاده بودم و بلبشویی به پا شده بود که حد نداشت. چند نفری ناخواسته پای‌شان را روی قفسه سینه‌ام گذاشتند و رفتند. چند دقیقه بعد چند نفری آمدند و مرا به‌سوی آمبولانس بردند».
مجروحان را به بیمارستان‌های آپادانا ،کرمی، رازی و امیرکبیر برده‌اند. بیمارستان‌ها با گذشت یک روز از این حادثه همچنان شلوغند. به کسی هم اجازه ملاقات یا مصاحبه با مجروحان را نمی‌دهند. می‌گویند ستاد کل نیروهای مسلح همه مجوزهای مصاحبه را لغو کرده است و تنها کسانی كه می‌توانند به بخش مجروحان وارد شوند، نیروهای امنیتی و خانواده‌های مجروحان هستند.