نگاهی به جایگاه شعر در زندگی روزمره مان در آستانه روز «شعر و ادب فارسی»

گروه ادب و هنر- رابطه هر ملتی با ادبیاتش ناگسستنی است. شعر گونه ای فراگیر از همین ادبیات است که به سبب همین ویژگی، پرکاربردتر از دیگر گونه هاست. قامت شعر فارسی بلند است و زندگی ایرانی ها از دیرباز در آمیخته با همین اشعار است به خصوص زمانی که پای احساسات در میان باشد. غرور ملی مان در اوج پیروزی به سرود ملی گره می خورد، همبستگی مان در دوران دفاع مقدس را شعر تقویت می کند، شعر، مادرِ غم های بزرگ مان مانند همین روزهای محرم است و غم مان را تسکین می دهد و ناآرامی و گریه های شبانه کودکی مان را لالایی که خود گونه ای از شعر است، آرام می کند. حتی شعرها به فراخور محتوای خود وارد گفت و گوهای روزانه مان می شود و گاهی برای بیان احساسات مان دست به دامن آن می شویم. به همین دلیل است که جایگاه شعر در ادبیات دست نیافتنی به نظر می رسد. هر چند روز سه شنبه بیست و هفتم شهریور، سالروز درگذشت محمد حسین شهریار یکی از بزرگ ترین شاعران معاصر شعر کلاسیک فارسی است و همزمان روز بزرگداشت شعر و ادب فارسی نامیده شده است اما به دلیل همزمانی با پرونده تاسوعای حسینی، یک روز زودتر به این موضوع پرداخته ایم و به بهانه روز شعر و ادب فارسی و به هزار و یک دلیل دیگر که چند نمونه اش را در بالاتر گفتیم، می خواهیم از جایگاه شعر و شعرهایی که وارد متن زندگی مان شده اند بگوییم.
 
مصرع هایی که ضرب المثل شدند
در نگاه اول، شاید ضرب المثل ها تنها عبارت های پندآموزی به نظر برسند. عبارت هایی که وارد گفت و گوهای روزانه مان شده اند و در موقعیت های مختلف از آن ها استفاده می کنیم. اما این فقط بخشی از یک نگاه گذرا به آن هاست. اگر نگاه دقیق تری به ضرب المثل ها داشته باشیم، متوجه خواهیم بود که بسیاری از ضرب المثل ها بخشی از یک شعر و مصرعی از یک بیت هستند. نگاه عبرت آمیز و کلام پند دهنده برخی مصرع های شعر فارسی باعث شده آن مصرع، دهان به دهان نقل شود و به شکل ضرب المثل درآید. شهریار خود یکی از شاعرانی است که اشعارش بازتاب زیادی بین مردم داشته و دارد. شعر او همانی است که مردم به دنبالش هستند و به دلیل همین شناخت شهریار از فرهنگ مردم، اشعار زیادی از او به ضرب المثل تبدیل شده است. « من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم» مصرع دوم «سیزده را همه عالم به در امروز از شهر» است. این ویژگی در شعر سعدی و خیام  نیز بسیار بارز است. به طور مثال «آواز دهل شنیدن از دور خوش است» تکمیل کننده «این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار» از خیام است که این بخش هم مجزا استفاده می شود. از دیگر مصرع ها می توان به «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل» اشاره کرد که مصرع دوم بیت «پای ما لنگ است و منزل بس دراز» از حافظ است.
وقتی بیت ها زبان حال مان می شوند


 در میان اشعار فارسی، بیت هایی وجود دارند که خود وارد فرهنگ گفت و گوی مردم و نماینده احساسات شان در قالب کلمات می شوند. شهریار می سراید «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا/ بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا» و موقعیتی را بیان می کند که شاعر دیگری آن را به «نوش دارو پس از مرگ سهراب» تعبیر کرده است. «امیدوار بود آدمی به خیر کسان/ مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان» از سعدی در اوج عصبانیت و طغیان ذهن آدمی و «یا مکن با پیلبانان دوستی/ یا بنا کن خانه ای در خورد فیل» از باب هشتم گلستان سعدی نیز بسیار استفاده می شود. «خشت اول گر نهد معمار کج/ تا ثریا می رود دیوار کج» زبان حال دیگری است که در تفسیری از شعر صائب تبریزی سروده شده وحال به عنوان یک مثال از اشتباه بودن مسیری از ابتدا ،بیان می شود. «چون که با کودک سر و کارت فتاد/ پس زبان کودکی باید گشاد» از مولانا نیز مثال های دیگری از این دست هستند.
ذوق شعری لازم است و کافی نه!
بیشتر قشرهای جامعه با ادبیات و به خصوص با شعر سر و کار دارند. قدیم ترها در مکتب خانه ها از شعر به عنوان یک ابزار آموزشی استفاده می شد و حال، شعر کارکردهای این چنینی خود را حفظ کرده است. ما با شعر زندگی می کنیم، به ساده ترین شکل و در دم دستی ترین اوضاع ممکن. در ترافیک با شعرهایی مواجه می شویم که بر پشت خودروها نقش بسته یا در اداره ای با تابلویی برخورد می کنیم که یک بیت شعر در آن خوشنویسی شده است. شاید به سبب همین در آمیختگی با شعر و شاعری است که دوست داریم همه جا شاعر باشیم و هر بار در شبکه های اجتماعی با شعرهایی نه در قامت شعر اما شبیه آن، مواجه می شویم. یا هر سال میزان قابل توجهی از کتاب شعر شعر اولی ها به دنیای ادبیات تزریق می شود. به هر حال شعر حلاوتی دارد که یک بار تجربه آن باعث می شود نتوان از آن پرهیز کرد اما نکته این جاست که آیا هر ذوق شعری می تواند به شعر بدل و مجموعه ای از آن در قالب یک کتاب شعر فارسی به شعردوست ها عرضه شود؟
هر ایرانی یک کتاب شعر
دو، سه سالی است فضای نشر شعر به مرحله‌ای رسیده است که برخی آن را نشانه بحران در وضعیت شعر امروز تلقی می‌کنند. این وضعیت در حالی روز به روز در حال گسترش است و نگرانی‌های زیادی را در فضای ادبیات به خصوص شعر به وجود آورده است که هر روز بر تعداد ناشرانی که با هزینه شاعران جوان به‌صورت فله‌ای کتاب چاپ می‌کنند، افزوده می‌شود؛ ناشرانی که چند سالی است به اسم ناشر تخصصی شعر، برخی مثل کارگاه‌های تولیدی صنعتی کالا یا لباس، از تولید و انتشار سالانه حدود 200 نسخه مجموعه شعر خبر می‌دهند!
از سوی دیگر، فضای کتاب‌خوانی در جامعه،‌ به ویژه در زمینه‌ کتاب‌های شعر آن‌قدر بی‌رمق است که فروش 1000 نسخه‌ای یک کتاب شعر در طول یک سال، یک اتفاق محسوب می‌شود! اما برخی شاعران و ناشران با استفاده از بی سروسامانی اوضاع با چاپ کتاب‌هایشان در تیراژ 200 تا حتی 50 نسخه‌ای، خود را به‌عنوان صاحبان آثار پرفروش جا زده‌اند که در درازمدت نتایج مخرب فراوانی برای ادبیات در پی دارد.