حسن سلطانی: هر کس عاشق این حرفه نیست، لطفا نیاید!

«حسن سلطانی»، در زمره چهره‌ها و صداهای ماندگاری است که تا سال ها وقتی روی آنتن تلویزیون ظاهر می شد، مردم گوش به زنگ اخباری بودند که از زبان وی می شنیدند تا از ریز و درشت رویدادهای ایران و جهان آگاه شوند. روزگاری که فقط چند گوینده در یکی، دو شبکه محدود بار سنگین انتقال اخبار را برعهده داشتند و خبری از انفجار اطلاعات و جنجال های رسانه ای مرسوم این دوران نبود. دورانی که به گفته او، تلویزیون مرجع اول مخاطبان به شمار می آمد اما حالا اوضاع دست خوش تغییر بزرگی شده و شبکه های اجتماعی در اطلاع‌رسانی و چهره‌سازی راهی متفاوت می روند و همه اصول مرسوم را زیرپا گذاشته‌اند. با این اوصاف، سلطانی از استفاده ابزاری این رسانه و وعده سلبریتی شدن می گوید و آن را آفت امروز جامعه بر می شمارد. او معتقد است که باید درهای رسانه ملی به روی استعدادهای ذاتی هنری و رسانه ای باز باشد و هرکس عاشق این حرفه نیست، نباید به آن وارد شود تا دوباره شاهد ظهور افشارها، حیاتی ها، بابان ها و... باشیم. با این گوینده پیش کسوت خبر و مجری برنامه‎های معارفی سیما که برای اجرای یک برنامه به مشهد سفر کرده، درباره موضوعات مختلفی به گفت وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:
 
روایت دلداده‌ای از دیار بوعلی همدانی
سلطانی همان ابتدای گفت وگو با بیان این که، توفیق نداشته اهل خاک خراسان باشد، زادگاه خودش را این طور معرفی می کند: اهل شهر همدان هستم. شهری که به دارالمومنین، دارالولایه، شهر حکمت و حکما؛ ابن سینا، بابا طاهر، عین القضات، شهر فقاهت و اجتهاد و البته شهر دلدادگان و شیفتگان حضرت رضا(ع) مشهور است.وی وجود پرخیر و برکت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) را نعمتی برای این سرزمین می‌داند و خاطرنشان می کند: خدا نعمات فراوانی را به برخی از انسان‌ها اعطا کرده، که وجود مضجع منور حضرت ثامن الحجج(ع) برای ایرانیان، یکی از آن‌هاست و به برکت آن، صاحب نعمت ولایت شدیم.به اعتقاد این گوینده پیش کسوت رسانه ملی، ما دو وظیفه در قبال این امام معصوم داریم؛ اولا امام و مأموم باید ارتباط تنگاتنگی با هم داشته باشند و از طرفی، شکرگزار این نعمتی باشیم که خداوند متعال به ما مرحمت فرموده است. وی می افزاید: آن امام همام در زمان هجرت ، از شهادت و جایگاه مرقدشان نزد شیعیان در ایران خبر دادند و فرمودند که گرفتاری من را زیارت نمی کند، مگر گره از مشکلش باز شود، گنهکاری من را زیارت نمی کند، الا گناهانش آمرزیده شود و حاجتمندی من را زیارت نمی‌کند، مگر این که حوائجش برآورده شود. وقتی همه این نکات را کنار هم می‌گذاریم، می بینیم که اگر فرصت زیارت باشد و نرویم، آن وقت متضرر شده ایم.وی ادامه می دهد: خیلی اوقات وقتی قصد عزیمت به مشهد مقدس را دارم، با خودم نیت می کنم و می گویم: «یا علی بن موسی الرضا(ع)؛ دلم برای شما تنگ شده، می خواهم بیایم احوال شما را بپرسم، دلم باز شود و برگردم». مطمئنم از لحظه ای که نیت حرکت می کنم تا زمانی که بر می گردم، در مدار لطف حضرت هستم، بنابراین تا فرصتی پیش می آید، به پابوسی مرقد شریف شان می شتابم.
خطبه عقدی که امام خمینی(ره) جاری کرد
حرف را می کشانیم به گذشته و خاطرات دوران کاری او. برایمان خاطره ای متفاوت از ملاقات با حضرت امام (ره) در سال های آغازین پس از انقلاب تعریف می‌کند: دهه 60، دورانی که یک کشور بود و چهار گوینده، به عنوان یک جوان بیست و چند ساله و جویای نام، گوینده خبر شبکه ملی بودم و در آستانه ازدواج قرار داشتم. به واسطه یک رابط خبری در بیت امام(ره) پیگیر شدم تا ایشان خطبه عقد من و همسرم را جاری کنند. خواسته ای که به این سادگی ها امکان پذیر نبود و با اصرار و خواهش من، بالاخره در اسفند همان سال زمینه این اتفاق مبارک فراهم شد. در آن صبحی که وقت شرفیابی به محضر امام(ره) را به ما دادند، در فرصتی که منتظر بودیم تا ما را صدا بزنند، رو به خانمم گفتم که حضرت آقا معمولا وکیل خانم ها می شوند. پس وقتی ایشان خواستند وکیل شما بشوند، آن را به چند شرط مقید کن. اولا، قیامت شفاعت ما را کنند. دیگر آن که دعا کنند تا خداوند فرزندان صالح به ما عطا کند و بالاخره برای عاقبت به خیری ما دعا بفرمایند. با موافقت همسرم، به محضرشان رسیدیم اما احساس شوق اولین دیدار به همسرم مسلط شد، تا حضرت امام(ره)  از خانمم پرسید، می توانم وکیل تان باشم؟ در حالی که مثل ابر بهار اشک می ریخت، بلافاصله گفت: بله! من تا این اوضاع را دیدم، رو به همسرم گفتم، مگر بنا نبود که آن شروط را بیان کنید؟ که حضرت امام(ره) فرمودند: من حتما شما را دعا می کنم. بعد از جاری شدن خطبه عقد، ایشان خطاب به ما دو جمله کارساز را گفتند که برای هر زندگی لازم و ضروری است. رو به همسرم گفتند: «دخترم باهم مهربان باشید» و خطاب به من هم فرمودند: «پسرم در زندگی با هم بسازید». به برکت آن خطبه عقد، همسرم همان جا مهریه اش را به من بخشید.


مختصات رسانه های برنده و بازنده
سر رشته حرف را می بریم به سمت و سوی تخصص حرفه ای سلطانی در رسانه ملی. برای مان می گوید: گاهی مردم از من می‌پرسند، چرا ما نسل گویندگی شما را به اسم و رسم می شناسیم اما گویندگان جدیدتر را کمتر به یاد می سپاریم؟ جوابش ساده است: آن روزها منابع خبری محدود و ساعت پخش مشخصی داشتند و از طرفی اخبار هم با رویدادهای بزرگی مثل انقلاب، شرایط خاص کشور در آن دوران یا جنگ تحمیلی گره خورده بود پس مردم برای دریافت خبرها مشتاق تر بودند، از این رو بخش های خبری و گویندگان آن در مرکز توجه قرار داشتند، اما امروز هر یک از مخاطبان رسانه های ما در جیب شان یک گوشی هوشمند دارند که مجهز به چندین پایگاه خبری و اطلاع رسانی است و همه نوع ذائقه و نیاز خبری را تامین می کنند. خلاصه دیگر منبع و گوینده خبر چند نفر محدود نیستند و هر روز یک چهره جدید در این عرصه معرفی می شود.به گفته این کارشناس رسانه، اگر در عصر ارتباطات، متولیان رسانه ای ما درست مدیریت نکنند، برخی کاستی ها و کوتاهی ها در این حوزه تبدیل به بحران های اجتماعی و امنیتی خواهد شد که هزینه هایی را به حاکمیت تحمیل خواهد کرد. برای همگام شدن رسانه ملی با سرعت رویدادها و جلوگیری از موج سواری رسانه های معاند و فضاسازی های سوء آن ها، بازنگری در انتخاب مدیران ریسک پذیر و همچنین تجدیدنظر در حوزه اختیارات آن ها و البته بازتعریف مسئولیت های رسانه ای، امری ضروری است.سلطانی متذکر می‌شود: نگاه به حرفه رسانه و به ویژه گویندگی خبر در این دوره، نسبت به ایام گویندگی ما در اوج جوانی کاملا تغییر کرده است. روزگاری دیدن و شنیدن اخبار و تصاویر تولیدی خبرگزاری های مختلف خارجی، تنها از مجرای بخش های خبری رسمی سیما امکان پذیر بود ولی امروز در هر خانه ای با یک دیش روی پشت بام می توانند، یک مرکز مانیتورینگ راه بیندازند و بیش از 100 کانال خبری را دریافت و با اخبار داخلی مقایسه کنند. در واقع، در این اوضاع، بازار مکاره ای شکل می گیرد که سهم ما را از این ویترین بزرگ و بین المللی محدود می کند. ضمن آن که در بسیاری از اوقات در رسانه انفعالی عمل می کنیم یا بدون در نظر گرفتن فرهنگ یک کشور خارجی، سبک و سیاق موفق یک برنامه یا بخش خبری را کپی می کنیم. همه این شرایط در کنار هم کار را برای ما سخت تر می کند. با این همه، رسانه ای برنده و پیشرو است که نیاز مخاطبش را اعم از انتظارات، رده های مختلف سنی و... بشناسد؛ چرا که در غیر این صورت از عرصه رقابت جهانی رسانه ای جا خواهد ماند و به قول معروف، قافیه را خواهد باخت.
عقل، عشق و غیرت؛ ارکان 3 گانه کار رسانه ای
از سلطانی می پرسیم، اگر دست تان برای مدیریت یک رسانه باز بود، به چه اقداماتی دست می زدید که پاسخ جالب توجهی می دهد: «اولین کاری که می کردم، تابلویی سر در تلویزیون می زدم که هر کس عاشق این حرفه نیست، لطفا نیاید چون رسانه را باید عقل و عشق توام پیش ببرد و اگر از هر کدام از این دو عنصر اصلی کم بگذاریم، بخشی از کار و برون‌داد ما لنگ خواهد زد. همین طور توصیه می کردم، آن کسانی که زود از این حوزه کاری خسته می شوند و انتظارات شان متناسب با فعالیت در یک مرکز رسانه ای نیست، وارد این عرصه نشوند. به قول شاعر: هنر نمی خرد ایام و غیر از اینم نیست/ کجا روم به تجارت بدین کساد متاع».این مجری معارفی تلویزیون با تاکید بر این که کار هنر، کار دل و اندیشه است، می گوید: روزگاری خانه اول ما رسانه بود و بعد خانه و خانواده، اما به نظرم می رسد امروز فعالیت در رسانه برای بعضی از فعالان این حوزه ها به عنوان یک ابزار برای رسیدن به خواسته ها و امیال شان تبدیل شده است وگرنه رعایت ادب، حرمت و شأن رسانه، چیزی فراتر از این موضوعات است. انگار در عالم به اصطلاح سلبریتی شدنِ امروز یاد نداده اند که شأن مخاطب چیست؟ بنابراین تربیت کادر متخصص، یکی دیگر از آن کارهایی است که اگر رسانه دست من بود، به صورت جدی پیگیر آن می شدم، با این که در برهه ای به تربیت نسلی از نیروهای مستعد خبری همت گماشتم که مهدی خسروی، سودابه حسنی دخت و المیرا شریفی مقدم از جمله خروجی های آن دوره‌های حرفه ای هستند. همین طور به بخش تحقیق و پژوهشی در سازمان صدا و سیما قوت می دادم. اگر نگاه مان کلان‌تر بود، امروز باید چندین فواد بابان، محمدرضا حیاتی و مریم ریاضی می داشتیم.