نوه پادشاه حبشه غلام سید الشهدا (ع)

همه ما از کودکی با شنیدن ماجرای کربلا بزرگ شده‌ایم. ذکر مصیبت‌های عاشورا در جان‌مان پیچیده و تک‌تک وقایع «روز واقعه» جلوی چشمان‌مان جان گرفته است. در این سلسله مطالب می‌خواهیم با کاروان کربلا همسفر شویم و با شخصیت‌های تاثیرگذار صحرای کربلا که کمتر می‌شناسیم‌شان یا حتی اصلا نام شان به گوش‌مان نخورده است، بیشتر آشنا شویم. «نصر» فرزند «ابی نیزر» است که او از کودکی به اسلام گرایش یافت، از این‌رو خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و مسلمان شد و تحت تعالیم رسول خدا(ص) قرار گرفت. وی از خدمت‌ گزاران و یاران امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به شمار می‌رفت. به نقلی، ابی‌نیزر فرزند نجاشی (پادشاهی که مسلمانان پس از هجرت به حبشه و نزد او پناه بردند) بود. امام علی(ع) او را نزد تاجری مکی یافت و او را خرید و آزادش کرد. او برای همیشه در مدینه اقامت گزید و در نخلستان امام علی(ع) و در خدمت او کشاورزی می‌کرد. نقل است که پس از مرگ نجاشی مردم حبشه به مدینه آمدند تا تنها بازمانده پادشاه شان یعنی ابی نیزر را برای پادشاهی به حبشه ببرند؛ اما او نپذیرفت و گفت: «یک ساعت در خدمت رسول خدا(ص) بودن برایم از یک عمر پادشاهی شما در حبشه برتر است.» پس از رحلت رسول خاتم(ص) او در خدمت حضرت زهرا(س) و فرزندانش قرار گرفت. ابی نیزر در ماجرای حفر چاه و قناتی که به نام او اختصاص یافت، یعنی «عین ابی‌نیزر» و «بغیبغه»، در خدمت علی(ع) بود و امام در متن آن وقف‌نامه از او نام برده‌اند. نصر که فرزند چنین آزادمردی بود، همچون پدرش از یاران امام علی(ع) و پس از آن از علاقه مندان اباعبدا... الحسین(ع) بود. او از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا حضرت حسین(ع) را همراهی کرد. نصر جنگجویی شجاع بود. این فرزند خلف «ابی نیزر» همان روحیه پدر را داشت و در پاسخ امام حسین(ع) هنگامی که او را اجازه بازگشت دادند و بیعت را چون بقیه یاران از او برداشتند، این گونه گفت: «نه، به خدا، هرگز و هرگز... اگر رفتنی بودیم به این جا نمی‌آمدیم.» شاید منظورش این بود که اگر عافیت طلب بودم آن زمان که پدرم را برای پادشاهی خواندند به حبشه بازگشته بودم. نصر یکی از 15 غلامی بود که در رکاب سیدالشهدا(ع) جنگید. او جزو سواره نظام لشکر امام(ع) محسوب می‌شد تا این که اسبش پی شد. پس پیاده به نبرد پرداخت تا این که در راه دفاع از مولای خویش شربت شهادت نوشید. منبع: ویکی فقه و تبیان