«ابتکار» از نحوه برخورد خانواده‌ها با داوطلبان کنکور همزمان با اعلام نتایج گزارش می‌دهد

بیم وامید های مرزی به نام کنکور
پویان خوشحال
نتایج کنکور سراسری روز گذشته اعلام شد. عده‌ای کارنامه‌های خود را در دست چپ و عده‌ای کارنامه‌های خود را در دست راست گرفتند تا برای ثبت نام راهی دانشگاه‌های سراسر کشور شوند. تعداد صندلی‌ها نسبت به تعداد داوطلبان می‌چربد؛ در اینجا فقط مسئله این است که فرد چقدر در تلاش برای پذیرش در رشته‌ مورد علاقه‌اش کرده است. عده‌ای رشته‌ پذیرفته شده را دوست دارند و در همهمه تایید و تشویق خانواده به دانشگاه می‌‌روند. عده‌ای نیز که نتوانسته‌اند در رشته مورد علاقه خود پذیرفته شوند یا روزانه بودن دانشگاه را به رشته ترجیح می‌دهند یا راهی دانشگاه آزاد می‌شوند در رشته مورد علاقه‌شان! در این بین افرادی نیز می‌گویند یک سال دیگر پشت کنکور می‌مانم تا در رشته‌ای که مورد علاقه‌ام است قبول شوم. در میان این حالت مختلف باید دید برخورد خانواده‌ها و به‌خصوص والدین با داوطلبان در زمان اعلام نتایج چگونه ‌است.
کنکور را در ایران غولی میان دو دوره ارزشمند نوجوانی و جوانی می‌دانند. نتیجه 12 سال تحصیل در مدارس کشور در کمتر از 5 ساعت رقم می‌خورد و بسیاری از والدین آینده فرزندان‌شان را در شکست دادن همین غول می‌دانند. آن‌ها موفقیت در کنکور را به معنای تامین آینده و شکست در کنکور را به بی‌استعداد بودن فرزند خود ارتباط می‌دهند! هرچند این تئوری بیشتر دهه هفتاد و هشتاد مطرح بود. با گذر زمان و افزایش ظرفیت‌های دانشگاه و همچنین کاهش تعداد داوطلبان شرایط کمی برعکس شد. والدین بیشتر فرزند خود را به سمت رشته‌های کاربردی سوق دادند؛ رشته‌هایی که فرزندشان علاوه بر علاقه‌مند بودن به آن بتوانند مسیر آینده خود را تعیین کنند. هرچند هنوز کنکور همان کنکور است و استرس‌ها و چالش‌ها جای خود را دارند و از هر دوره به دوره بعد منتقل شده است.


خاطره دختری‌ 34 ساله که در رشته هنر به زودی دوره کارشناس ارشد خود را به پایان می‌رساند، در گفت‌وگو با «ابتکار» از چالش‌ها کنکور کارشناس خود می‌گوید. او که در سه کنکور 83 تا 85 شرکت کرده است، می‌گوید: «سه سال شرکت کنکور در آن زمان موضوع عجیبی نبود. فشار زیادی روی من بود؛ هم از طرف خانواده و هم خود آزمون و این‌که حتی قبول شدن در دانشگاه آزاد به مراتب سخت تر از قبول شدن در دانشگاه سراسری حال حاضر بود. بچه‌های دهه شصتی به خوبی این موضوع را لمس کردن و می‌فهمند که من چی میگم.»
خاطره ادامه می‌دهد: «کنکور اول را سال 83 دادم؛ قبول نشدم. هیچ گزینه‌ دیگه‌ای پیش‌روم نبود. باید می‌نشستم یک سال دیگه می‌خوندم. وقتی کنکور قبول نشی نگاه خانواده بهت تغییر می‌کنه! فکر می‌کنند تو خنگی؛ حالا فرض کنید که کنکوری‌های توی فامیل دانشگاه قبول می‌شدند. دیگه واویلا بود. نگاه‌ها فرق داشت، سرکوفت می‌زدند و مثل یک مجرم به آدم نگاه می‌کردند. با همه اون نگاه‌ها نشستم و یک سال دیگه برای کنکور خوندم.»
او می‌گوید: «سال دوم تلاش‌هایم بیشتر شد. بالاخره هم نتیجه داد. دانشگاه آزاد تهران، رشته فیزیک! همه خوشحال بودند، جز خودم! من اصلا به فیزیک علاقه نداشتم، هنوزم ندارم با وجود اینکه روی مدرک کارشناسیم خورده فیزیک!»
خاطره ادامه می‌دهد: «علاقه خیلی مهمه. در این چند سال که شرایط کنکور هم تغییر کرده، هر کسی که اومد و از من خواست بهش مشاوره بدم، تاکید کردم که اول ببین خودت چه رشته‌ای علاقه داری. هنوزم همین حرف رو می‌زنم و برای کنکور ارشد هم خودم رفتم دنبال علاقم و خیلی هم از انتخابی که کردم خوشحالم. پدر و مادرها شرایط موقتی جامعه رو می‌بینند. اگر مهندسی روی بورس باشه، به فرزند فشار می‌آرند که مهندسی بخون، اگر پزشکی باشه می‌گن، پزشکی! اما آن چیزی که مهمه علاقه داوطلب هستش و البته موازی با اون وضعیت کار در جامعه؛ به هر‌حال کنکور در ایران مسیری است برای آینده.» وی ادامه می‌دهد: «سال دوم به دانشگاه رفتم. فیزیک رشته مورد علاقه من نبود. برای همین یک بار دیگر تصمیم گرفتم که در کنکور شرکت کنم. از دانشگاه مرخصی گرفتم و دوباره خواندم و این بار صنایع قبول شدم. چون در استان دیگه‌ای قبول شدم‌ نتونستم که برم. این شد که فیزیک رو ادامه دادم و بعد از آن پس از چند سال در رشته مورد علاقم یعنی هنر قبول شدم و ارشد گرفتم.» شرایط کنکور برای خاطره به گفته‌ خودش خیلی سخت بود. او از لحظات قبولی خود در دانشگاه و نگاه ‌های خانواده و اطرافیان با لحنی غمگین حرف می‌زد؛ آن هم پس از گذشت بیش از 14 سال! کنکور همچنان در زندگی ما مهم است. دانش‌آموزان برای ورود به دوره کنکور استرس‌های فراوانی را متحمل می‌شوند و این شرایط تنها یک سال پیش از کنکور نیست! 4 ساعت روز کنکور و سپس استرس و اضطراب تا اعلام نتایج اولیه و بعد از آن تکاپو برای انتخاب رشته و اینجا پایان کار نیست؛ اعلام نتایج خود آخرین ضربه کنکور است. کارنامه در دست راست یا چپ!؟
برخورد خانواده‌ها با فرزندان در این بین بسیار حائز اهمیت است. دیگر زمان آن گذشته که مانند خانواده خاطره با کنکور مواجه شویم و از طرفی نباید آن‌قدر فرزندمان را نسبت به کنکور بی‌میل کنیم که اصلا برایش اهمیت نداشته باشد چرا که هنوز کنکور، کنکور است؛ همان غول همیشگی.
عموماً مشاوران تحصیلی و روانشناسان بر این باورند که در روزهای پیش از اعلام نتایج نباید به داوطلبان امیدهای واهی داد چرا که کنکور به ‌هیچ وجه قابل پیش‌بینی نیست. پس از اعلام نتایج اما شرایط برای داوطلبی که پذیرفته نشده است، پیچیده‌تر می‌شود. خانواده‌ها باید سعی کنند در گفت‌وگوهای روزانه به موضوع کنکور نپردازند. این در حالی است که بسیاری از والدین پس از اعلام نتایج انتظار دارند فرزندشان بلافاصله برای سال بعد کنکور اقدام کند. فرزندان در این دوران یعنی پس از عدم پذیرش در دانشگاه، در گفت‌وگوهای خود ممکن است به دنبال این موضوع باشند که با صحبت راجع به کنکور از استرس و فشار روانی خود بکاهند، موضوعی که اطرافیان باید به آن دقت کنند و گوشی شنوا برای آن‌ها باشند، نه یک قضاوت کننده!
نباید شخصی که در کنکور شکست خود است را شماتت کرد. او به اندازه کافی خود را در یک فرآیند پیچیده کشوری متهم می‌داند، یادآوری این موضوع به او هیچ دردی را درمان نمی‌کند. والدین بعضاً فرزند خود را با فرزندان دیگران قیاس می‌کنند، اتفاقی که مشابه آن برای «خاطره» گزارش ما افتاد! نباید فراموش کنیم که این قیاس موجب تحقیر او می‌شود. بسیاری در کنکور قبول و در دانشگاه پذیرفته شدند و بسیاری نیز نتوانستند وارد دانشگاه شوند، در طول تاریخ چندین و چند ساله کنکور اتفاقات بسیاری رخ داده است و کنکور هیچ ‌کس را نکشته است! آیا بهتر نیست به جای موفقیت فرزند خود به دنبال خوشبختی او باشیم؟