افرادي که جايگاه خودشان و نظام را نديدند

غلامعلي دهقان
از هنگامي‌که محمود احمدي نژاد با وجود تاکيد رهبر معظم انقلاب مبني بر خودداري از حضور در انتخابات، وارد ستاد انتخابات شد و به عنوان نامزد رياست جمهوري ثبت نام کرد، اظهار نظرهاي گوناگوني مطرح شد. يکي از آقايان اعلام کردند که احمدي نژاد مانند داعشي‌ها، کمربند انتحاري به خود بسته است.
يکي ديگر از دوستان او را به يلتسين، رييس جمهور اسبق روسيه تشبيه کرد. يکي ديگر از آقايان ولايت مداري احمدي نژاد را هدف قرار داد و ديگري نيز نوشت پايان احمدي نژاد. اما حرف چيز ديگري است. رفتار احمدي نژاد به سادگي قابل فهم است و آنقدرها هم که مي‌گويند، آدم پيچيده اي نيست. احمدي نژاد آنچه انجام مي‌دهد، جنبه شخصي دارد و بلوف سياسي است. او فردي است که بنابر ادعاي بسياري‌ها شيزوفرني دارد و بايد از طريق روانشناسي سياسي مورد تحليل قرار گيرد و اگر امروز چنين رفتارهايي انجام مي‌دهد، به دليل توانمندي‌هايش نيست، بلکه اصولگراياني مقصر هستند که او را باد کردند و کار به اين جا رسيد.
در همين رابطه لازم است به اين سوال پاسخ بدهيم که به راستي جايگاه و پايگاه احمدي نژاد کجاست؟ آيا اصلاح طلب است که در بين اصلاح طلبان جايي ندارد. آيا اصولگراست که نه تنها خودش منکر اصولگرايي است که اصولگرايان نيز منتقد وي هستند و لاريجاني‌ها به عنوان اصولگرايان شناخته شده، بارها با او به چالش کشيده‌اند. اعتقاد به اعتدال دارد که با دولت اعتدال نيز همخواني ندارد و با اعتدال نيز سرشاخ مي‌شود. آيا در بين انقلابيون ارزشي پايگاه دارد که از سوي آنها نيز بارها مورد انتقاد قرار گرفته است. خلاصه اينکه پايگاه احمدي نژاد را نمي‌توان با هيچيک از تشکلها و گروهها تعريف کرد.اما نکته مهم در خصوص ثبت نام انتخاباتي اين است که مقام معظم رهبري به صراحت اعلام کردند که احمدي نژاد نامزد نشود، او هم در نامه اي رسمي‌اعلام مي‌کند که اطاعت خواهد کرد. اما وقتي احمدي نژاد به ستاد انتخابات مي‌آيد و ثبت نام مي‌کند، يعني به سيم آخر زده و مي‌خواهد پلهاي پشت سرش را نيز خراب کند. به نظر مي‌رسد که احمدي نژاد همچون گذشته که تحت تاثير اطرافيانش بود، بازهم تحت تاثير قرار گرفته، جوگير شده و در اقدامي‌احساسي، در انتخابات رياست جمهوري ثبت نام کرده است.


البته نبايد فراموش کنيم که آداب سياست ورزي را تمرين نکرده‌ايم و ظرفيتها، خط قرمزها و فضاهاي سياسي را ندانسته و نشناخته‌ايم و همين امر، کار به دست بسياري از افراد داد. نتيجه آن شد که عده اي دچار توهم شدند و نه تنها جايگاه خودشان را نديدند، بلکه کليت نظام و خطوط قرمز را هم نديدند که احمدي نژاد نيز از اين دست افراد بوده است.
هنگامي‌که احمدي نژاد رييس جمهور شد، يک سابقه فرمانداري، يک سابقه دو ساله استانداري و دوسال هم شهرداري تهران بود. او هرگز فعاليت سياسي نداشته و سياست را نمي‌شناسد. آيا غير از اين بود که نيروهاي ارزشي و اصولگرا احمدي نژاد را روي کار آوردند و از نردبان اصولگرايان بالا رفت، اما وقتي به بالاي بام رسيد، نردبان را انداخت و خوبي‌ها را فراموش کرد و ساختار قدرت را هم ناديده گرفت. احمدي نژاد در تمام مدتي که رييس جمهور بود، براي کليت نظام هزينه درست کرد و کشور را تا پرتگاه جنگ پيش برد. بي شک گذشته احمدي نژاد بايد آيينه عبرت براي سياست ورزان باشد و به ياد بياورند که نبايد پايشان را از گليم درازتر کنند.
امروز با رفتارهاي احمدي نژاد نگراني از اين بابت است که با کمال تاسف تاريخ دايم تکرار مي‌شود و هرگز از تاريخ عبرت نگرفته‌ايم. بنابر اين زنگ خطر تکرار تاريخ بار ديگر به صدا درآمده است.نکته ديگر اين است که بدترين آفت سياسي، تملق و چاپلوسي است. وقتي احمدي نژاد در همان ابتداي رياست جمهوري و پس از سفر به‌امريکا و سخنراني در سازمان ملل،‌ به ديدار آيت الله جوادي آملي مي‌رود و آنچنان از‌هاله نوري سخن مي‌گويد که هنگام سخنراني دورش را گرفته بود و پس از انتقادهاي آيت الله جوادي آملي،‌ چنين اظهاراتي را تکذيب کرد، از همان موقع مشخص مي‌شود که موجودي قابل تامل است. فردي که به سادگي حرفي را مي‌زند و بعد هم منکر مي‌شود. اما گمان نکنيم که از اين قبيل موارد نداشته‌ايم. سابقه انقلاب نشان مي‌دهد که چنين شخصيتهايي را داشته‌ايم. برجسته‌ترين نمونه افرادي که با تملق برخي اطرافيان، ازخود بي خود و منحرف شدند، سازمان منافقين بود که گمان مي‌کردند توان از بين بردن نظام و تغيير آن را دارند و ديديم و ديدند که خيالي باطل بوده است. رجوي گمان مي‌کرد با چند ترور مي‌تواند نظام را از بين ببرد اما نه تنها خودش نابود شد، بلکه عده بسياري از جمله حاميانش نيز که چنين تفکري داشتند، از بين رفتند. نمونه ديگر ابوالحسن بني صدر بود. بني صدر با امام خميني(ره) به ايران آمد و اولين رييس جمهور ايران شد. اما ديديم که يک باره جوگير شد و ادبيات و رفتارهايي را به کار برد که نتيجه اش فرار کردن با لباس مبدل از ايران بود. اين قبيل افراد هزينه نظام را بالا مي‌برند و خودشان نيز به نابودي کشيده مي‌شوند. هرچند احمدي نژاد در بسياري از موارد با اين قبيل افراد قابل مقايسه نيست.