خودآزاري رسانه‌اي!

چه اتفاقي در حال رخ دادن است؟ در حالي كه توجه مردم به افزايش قيمت‌ها يا احتمالا كمبود موقتي برخي از كالاها است، به يك‌باره خبر بريدن گوش يك كودك كار و نيز خودسوزي يك نفر در پارك‌شهر فضاي خبري و رسانه‌اي را به تصرف خود در مي‌آورد و به نوعي ذهنيت جامعه را به خود مشغول مي‌كند.
امروز در جلسه‌اي شركت كردم براي اظهارنظر نسبت به طرح پژوهشي پيشنهادي سواد رسانه‌اي. منظور از سواد رسانه‌اي به‌طور خلاصه و البته تقريبي اين است كه...
مهارت استفاده از رسانه را داشته باشيم و اينكه چگونه از رسانه‌ها استفاده كنيم كه دچار فريب‌خوردگي يا سوءبرداشت نشويم. در آنجا اقرار كردم كه با وجود بي‌اعتمادي خودم به مطالب فضاي مجازي و اينكه در پذيرش هر خبر يا مطلب نهايت احتياط را مي‌كنم، ولي باز هم بارها شده است كه تحت تأثير خبر يا مطلب ساختگي يا نيمه حقيقي قرار گرفته‌ام. همچنين معتقدم كه بسياري از مردم با وجود بي‌اعتمادي آنان به اين رسانه‌ها، با طيب خاطر اخبار و مطالب آن را مي‌پذيرند و حتي اگر هم متوجه شوند كه آنها درست نيست به گونه ديگري آن را تفسير و توجيه مي‌كنند. شايد به كار بردن اين تعبير قدري تند باشد، ولي واقعيت اين است كه ما دچار نوعي از مازوخيسم خبري و رسانه‌اي شده‌ايم. دچار نوعي خودآزاري خبري و خودويرانگري شده‌ايم. خودمان را در معرض انواع و اقسام اخبار راست و دروغ قرار مي‌دهيم كه فاقد هرگونه ارزيابي قبلي است. كافي است فيلمي را ببينيم كه كسي در حال سوختن است، ديگر كاري به علت و منطق و... كار او نداريم، بايد ناراحت و عصباني شويم و به اولين كسي كه اتهام متوجه اوست لعن و ناسزا بگوييم. حتما بايد به اينگونه رويدادها و مسائل حساس بود و ابراز همدردي كرد ولي اين امر متفاوت از آن است كه درباره خبر داوري يا پيشداوري نيز بنماييم. يا هنگامي كه مي‌شنويم گوش يك كودك كار بريده شده است، بلافاصله بدترين شكل ماجرا را تصور مي‌كنيم و به محكوم كردن هر كس كه دم دست‌مان باشد برمي‌آييم، در حالي كه اين رويداد مي‌تواند ساختگي يا با اهداف مادي و حتي سياسي رخ دهد. همچنان كه چنين بوده است. يا حداقل اينكه مشكوك است. هميشه فرصت داريم كه داوري كنيم، ولي اگر فوري داوري كرديم، خلاص شدن از اين داوري خيلي سخت است. چند سال پيش يك كارگر زباله‌جمع‌كن را چند مامور پيمانكاري شهرداري جلوي فرزند آن فرد او را كشتند. به‌طور قطع اتفاقي تأسف‌بار بود ولي آيا هيچ‌كس متوجه پايان ماجرا شد؟ آيا هيچ‌كدام از ما يا حتي شهرداري وقت مسووليت‌پذيري از خود نشان دادند كه چرا اين اتفاق رخ داده است؟ آن هم هنگامي كه موضوع قتل يك انسان در ميان بود، حالا چگونه است كه خودمان را به راحتي تسليم امواج رسانه‌اي مي‌كنيم، پيش از آنكه از كم و كيف ماجرا مطلع شويم؟ فردا هم فراموش كرده و دنبال سوژه ديگري خواهيم رفت. اين پديده نامبارك و مهمي است كه در جامعه ايران رخ داده است. ما به محاصره رسانه‌ها در آمده‌ايم. رسانه‌هايي كه فاقد مسووليت اجتماعي كافي هستند. رسانه‌هايي كه هر خبر درست و نادرستي را بازتاب مي‌دهند، بدون آنكه تعهدي نسبت به ابعاد مطلب منتشره داشته باشند. رسانه‌هايي كه هدف آنها فقط ديده شدن است. رفتار ما است كه چنين شلختگي خبري را دامن زده است. حتي كساني كه مي‌خواهند حرف و نظري را بگويند براي شنيده شدن حرف‌شان ترجيح مي‌دهند كه آن را با چند كلمه و جمله تند و ناسزا تركيب كنند تا شنيده شود. ما خودمان را به امواج خبري رسانه‌هايي داده‌ايم كه ما را به هر جايي مي‌برند جز به ساحل حقيقت و آرامش. بسياري از نيروهاي سياسي و رسانه‌اي و حتي اجتماعي در اين راه مسووليت دارند. آنان هيزم‌بيار اين آتش سوزان هستند. گمان مي‌كنند كه با استفاده از اين روش‌ها و با زدن فلان مسوول يا فلان شهردار مي‌توانند نان خود را در اين تنور بپزند. اين تنور آن‌قدر سوزان مي‌شود كه براي هيچ‌كس خير و خوشي نخواهد داشت. جامعه ايران براي دهه‌هاي متمادي و تاكنون از داشتن رسانه‌اي رسمي و مسوول و بي‌طرف و منصف محروم بوده است. اكنون با فضاي رسانه‌اي غير رسمي و غير مسوولي مواجه شده است كه در كنار نتايج سازنده آن، عوارض منفي مهمي نيز دارد. به ياد مرحوم مهندس بازرگان مي‌افتم كه در يك گفت‌وگوي تلويزيوني با آن زبان شيرين و ويژه خود گفت از خدا طلب باران كرديم، سيل آمد! حالا ما نيز طلب رسانه آزاد و مسووليت‌پذير كرديم، اكنون رسانه آزاد داريم ولي مسووليت‌پذيري خير. و با دست خودمان نعمت رسانه آزاد را به نقمت تبديل مي‌كنيم.
بنده متني نوشته‌ام و طي آن توضيح داده‌ام كه وضعيت فعلي رسانه‌هاي رسمي به ويژه صداوسيما، يك ظرفيت خطرناك براي امنيت ملي كشور ايجاد كرده است. اكنون بايد بگويم كه نه‌فقط براي امنيت ملي، بلكه امنيت اجتماعي و رواني ما را نيز در مخاطره جدي قرار داده است. تنها يك راه‌حل وجود دارد. آزادي واقعي در رسانه‌هاي رسمي مي‌تواند بخش مهمي از اين خطرات را از فضاي غيرمسوول رسانه‌اي بزدايد.