روزنامه ایران
1397/06/14
زنده میشوم
علی خدایی
نویسنده
با کتاب و فیلم و نمایش این شبهای تابستان اصفهان را به روز میرسانم. پیشتر که اصفهان با آب زایندهرود صفایی دیگر داشت پیادهروی در حاشیه زنده رود بخش جداییناپذیر شبانههایم بود. هرچند حالا هم بیگانه با پرسهگردی و پیادهروی شبانه نیستم. خاصه اینکه تازگی رفت و آمد ماشین در چهار باغ قدغن شده و این خیابان قدیمی و زیبای اصفهان پیادهراه شده و جشنوارهای از نمایش و تئاتر با حضور کودکان و نوجوانها در آن برپاست. هر شب گروههای مختلفی از بچهها نمایشهای کوتاهی را اجرا میکنند یا آنکه روبهروی دوربین برای مخاطبهایشان برنامه اجرا میکنند و برخی هم که صدایی دارند آواز میخوانند. پیادهراه اصفهان در خیابان چهارباغ، بیشباهت به خیابان سیتیر در تهران، سبزه میدان در رشت یا خیابان حافظیه نیست. زندگی شبانه و آرامی در جریان است، باوجود ناملایماتی که متأثر از وضعیت اقتصاد و معیشت و محیط زیست برای مردم اصفهان رقم خورده است. باهمینها زنده میشوم و روزگار میگذرانم مانند شمار زیادی از همشهریهایم و بیمهریهای زمانه را وقعی نمینهم و دل خوش میدارم به زیستن با مردم و هنر. خواندهها و دیدههایم کم و بیش خوب بوده است و همین مایه گرمی و دلگرمی است. این ایام سی و یکمین جشنواره بینالمللی کودک و نوجوان در اصفهان در حال برگزاری است و در دل این رویداد بزرگ سینمایی کودک و نوجوان جایزه مستقل زاون قوکاسیان هم نخستین دورهاش برگزار میشود؛ من و بسیاری از فعالان فرهنگی و هنری اصفهان از برگزاری جایزه ویژهای بهنام این هنرمند خوشحالیم خاصه اینکه هیچ رویداد سینمایی در اصفهان نبود که زاون قوکاسیان در آن حضور نداشته باشد. از من دعوت کردند در کنار تنی چند از دوستان اهل فرهنگ و هنر داوری جایزه ویژه زاون قوکاسیان را بر عهده داشته باشم و علاوه بر من دوستان فرزان معظم، غلامرضا مهیمن، غلامرضا آب آب، محمد طباطبایی، مجید زهتاب، امرالله احمدجو، سیاوش گلشیری، محمدعلی نجفی، اکبر خامین، اکبر مشکلانی، محسن مزدبران، اکبر دباغیان، علی مفضلی و عطیه سلطانی هم در این رقابت سینمایی عهدهدار داوری آثار هستند. در جایزه ویژه زاون قوکاسیان 12 فیلم را دیدم و بهدلیل ملاحظات داوری نمیخواهم نظرم را درباره فیلم خاصی شرح دهم اما درباره فضای کلی فیلمها میتوانم بگویم، آثار درخوری از سینماگرهای جوان به جایزه رسیده بود. عمدتاً به روایت زندگی طبقه متوسط شهری میپرداختند و چون خودم هم به این طبقه تعلق دارم این روایتها برایم قابل درک و فهم بود و آن روایتها را کم و بیش پسندیدم و از طرفی برخی آثار هم روایتهایی از زندگی روستایی به دست داده بودند؛ روستاهایی که گرفتار بحران خشکسالی و زیست محیطی بودند یا آنکه ساکنان آن بیکار بودند یا گسترش شهرنشینی به کلی شکل آن روستاها را تغییر داده بود یا عملاً بهدلیل مهاجرت و کوچ اجباری از سکنه خالی شده بودند و... همه این روایتها برایم تازگی داشت و نکتههای خوبی را از وضعیت عمومی روستاها و مناطق روستایی دریافتم. از دیدهها که بگذریم در فاصله فراغتها و داوریها آثار متعددی را هم خواندم از آن جمله کتابهایی با موضوع «نوشتن» و «درباره نوشتن» که نشر «اطراف» آنها را منتشر کرده است. کتاب «فقط روزهایی که مینویسم» نوشته آرتور کریستالف ترجمه احسان لطفی را تازگی خواندم کتابی است که رایتمند که من آن را در گونه «ناداستان» جا میدهم و کتاب «اگر به خودم برگردم؛ ده جستار درباره پرسه در شهر» اثر والریا لوئیزلی با ترجمه کیوان سررشته هم همینگونه است و این دو کتاب را خواندم خیلی پسندیدم و به نوعی از آن دست کارهایی هست که خودم هم به آنها میپردازم و در آخرین کتابم، «نزدیک داستان» منتشر شده در نشر چشمه همین مشی را دنبال کردم.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
رئیس مجلس خبرگان رهبری: مسئولان اشتباهات خود را بپذیرند
بازسازی اعتماد ملی رمز عبور از تنگناهای اقتصاد
زنده میشوم
دوست دارم قهرمان ملی باشم، نه بازنده مصلحتی
دستور پیگیری سه حادثه اجتماعی
روحانی: به قبل از ۵۷ برنمیگردیم
شرط ادامه برجام
80 هزار خودرو به مشتریان واقعی میرسد
معامله مسکن با دلار و سکه
نطقهای داغ در بهارستان
جنبش گردشگری
فخر شهریور، شهریار هنر بلوچستان و شهیر موسیقی ایران
راهی برای مصون ماندن از تحریم
روزنامهنگاری صلح طرح مشترک ایرنا و خبرگزاریهای بینالمللی