علیرضا صدقی اخلاق در قربانگاه سیاست

مدت‌ها است که از کوی و برزن تا جلسات مدیران و مسئولان و از فضای مجازی تا رسانه‌های رسمی و معتبر، همه‌وهمه آکنده از لحن و ادبیات و کرداری منفعت‌طلبانه، طلبکارانه و گاه سخیف و دروغ و درون‌تهی شده‌اند. اظهارنظرهایی چنان عجیب و دور از واقعیت و حقیقت که مجال پاسخ‌گویی و موضع‌گیری را هم سلب می‌کند. استفاده از روش‌های پوپولیستی، تمسک به دروغ‌های مضحک و کسالت‌بار و بی‌بهره ماندن از مکارم اخلاقی متاع پرخریدار این روزهای بازار سیاست در ایران است.
در این میان اما گاه برخی چنان به ترکتازی بر اسب مطامع و خواسته‌ها می‌نشینند و تصمیم دارند حقیقت را وارونه جلوه دهند که به ناچار متعرض اخلاق و اصول اولیه انسانی می‌شوند. درست را خطا و خطا را صحیح می‌شمارند و برای مخاطبان ناآشنا تعریفی تازه از مفاهیم ناب اخلاقی ارائه می‌دهند. در این مسیر هم تا می‌توانند و می‌شود از تعابیر، واژه‌ها و بن‌مایه‌های انسانی و اخلاقی سوءاستفاده می‌کنند. مفاهیمی نظیر «مقدس»، «ارزنده» و «فوق‌العاده» تنها بخشی از ادبیاتی است که این عده برای دستیابی به مقاصد سیاسی، حزبی و جناحی خود به آن‌ها متوسل می‌شوند. واژه‌هایی که هر یک به تنهایی معنایی سترگ را در دنیای اخلاقی ایرانی ـ اسلامی بازتاب داده و می‌دهند. موضوع بر سر چرایی چنین اقدام و کنشی نیست؛ که هر کس اندکی با شیوه عمل و رفتار آن‌ها آشنا باشد، خود حدیث مفصل می‌خواند از این مجمل.
مسئله بلایی است که فراگیر و همه‌گیر شدن این شیوه نزد ارباب قدرت بر سر مردم و جامعه خسته و ناتوان ایران می‌آورد. نزاع سیاسی نزد گروه‌های مختلف که هر کدام با انگیزه‌ها و انگاره‌های متفاوت پای در عرصه سیاست‌ورزی گذاشته‌اند، امر تازه و بدیعی نیست. نه فقط تازه نیست که قدمتی به درازای تاریخ دارد. سوءاستفاده از واژه‌ها و معانی نوبنیاد هم امر جدیدی نیست. اما قلب حقیقت و تغییر مبنایی باورها و ایمان مردمان، مسئله‌ای به شدت نکوهیده و غیرقابل بخشش است.
در یکی از این رویکردهای سخیف اخیرا مورخی که به تعبیر برخی صاحب‌نظران بیشتر «تاریخ‌ساز» است تا «تاریخ‌نگار»، در یک اقدام باورنکردنی شعار «ای آنکه مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت» از سوی برخی طلاب فیضیه را «مقدس‌ترین»، «ارزنده‌ترین» و «اخلاقی‌ترین» حرکت در «خیزش مرداد 97 فیضیه» عنوان کرده است. فارغ از بی‌اخلاقی مرسوم و همیشگی این به ظاهر مورخ، بی‌توجهی وی به اصلی‌ترین وجوه اخلاقی و انسانی در تبیین هر یک از مفاهیم مذکور ـ آن هم در کسوت یک طلبه ـ غیر قابل گذشت و چشم‌پوشی است. گرچه او پیشتر از این‌ها هم با طرح مسائل خلاف واقع تاریخی، همه را شگفت‌زده می‌کرد، اما این‌بار بن‌مایه‌های اخلاقی و انسانی مردم را نشانه رفته است.


دروغ‌پردازی و وارونگی واقعیت‌ها و حقایق که از یک دهه پیش و درست از زمان آغاز به کار دولت دهم به سکه رایج این جریان تبدیل شده بود، در این نوبت با تغییر ماهیت و ایجاد تصاویر مخدوش از اخلاق پا به عرصه عمومی گذاشته است. جالب آن‌که شعار مزبور از سوی زعمای حوزه‌های علمیه و مراجع تقلید محکوم شده و همگان واکنشی تند نسبت به آن داشتند. اما سیدحمید روحانی بنا دارد یک‌تنه به میدان آمده و علیه تمام ارکان اساسی و تاریخی مدارس علمیه بتازد. ای کاش آقای مورخ! قدری در انتخاب کلمات دقت بیشتری می‌کرد و کمتر از واژگان دینی بهره می‌گرفت. اطلاق واژه «مقدس» به شعاری تروریستی که در خوش‌بینانه‌ترین تاویل، تهدید ضمنی رئیس‌جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود، هیچ مبنای شرعی، عرفی و اخلاقی ندارد. ایشان می‌توانست با تکیه بر مرام‌نامه‌ای غیردینی ـ که احیانا مدنظر وی بوده است ـ به تبیین شعار می‌پرداخت و از خاستگاه و نقطه عزیمت این شعار دفاع می‌کرد. اما او به دلایلی ـ که البته بخشی از آن‌ها واضح است ـ توان استدلال در دفاع از چارچوب‌های این شعار تروریستی را نداشته و تنها به فرافکنی و استعمال مفاهیم دینی بسنده کرده است.
وجود چنین رویکردی در سیدحمید روحانی و دیگر کنش‌گرانی از جنس او، بیش و پیش از آن‌که به حذف رقیب و دستیابی به قدرت بینجامد، جامعه را با چالش جدی بی‌هویتی اخلاقی مواجه می‌کند. چرا که با فراگیری این دست مفاهیم، جامعه ایران برای درک معانی بلندی چون «تقدس»، «ارزنده‌گی» و «اخلاق» دچار پریشانی و اعوجاج می‌شود. مردم به راحتی نمی‌توانند مبانی درست و دقیق مصادیق چنین مفاهیمی را دریابند و در تمیز دادن هر یک از آن‌ها با صفات سلبی اخلاق دچار سردرگمی می‌شوند.
به هر روی، تبیین خشونت در اسلام که سال‌ها است از سوی یکی از حوزویان نزدیک به قدرت دنبال می‌شود، در کنار مفهوم‌سازی‌های تازه پیاده‌نظام جریان اقتدار ـ نظیر سیدحمید روحانی ـ حکایت از تلاش اقتدارگرایان برای «اخلاق‌زدایی» از جامعه با هدف «دستیابی به قدرت» دارند.