گشت و گذاری در پایتخت سفالگری ایران

این روزها یا آن روزها
آفتاب تابستان هنوز وسط آسمان است. سفال‌ها را توی حیاط‌ها و روی پشت بام‌ها چیده‌اند تا خشک شوند. «می‌بینید جوان‌ها چقدر باسلیقه شده‌اند. زمان ما این‌طور نبود.» پیرمرد زیر سایه درخت توی کوچه نشسته، دستش را زیر چانه‌اش زده و از روزهای دور که او هم سفالگر بود می‌گوید: «به کارگاه‌ها سر می‌زنم و سفال‌ها را می‌بینم، با خودم می‌گویم این جوان چطور این کوزه دو متری را ساخته؟ ما توانش را نداشتیم. با پا چرخ‌ها را می‌چرخاندیم. نه برقی بود نه امکاناتی. اما این جوان‌ها که به دنیا آمدند آنقدر کارشان خوب بود که «للین» را هم جهانی کردند.» زن‌ها چطور؟ «نه. اینجا خانواده‌ها مذهبی هستند و زن‌ها روی چرخ نمی‌روند. نه ما گذاشته‌ایم کار کنند و یاد بگیرند، نه خودشان علاقه نشان داده‌اند.»
زکریا که 82 سال را از سر گذرانده، می‌گوید آن روزها خیلی‌ها در کارخانه سرامیک‌سازی کار می‌کردند: «جوان که بودم 30 سال در کارخانه سرامیک‌سازی کار کردم. خیلی‌ها کارشان همین بود. اما کارخانه تعطیل شد. خداراشکر، این بچه‌ها به دنیا آمدند، همه رفتند سراغ سفال. کارشان هم حرف ندارد. اگر زمان ما کارگاه‌ها 200 تا بود حالا بیشتر از 700تاست.» چرا اسم اینجا لالجین است؟ «راستش من هم نمیدانم عده‌ای می‌گویند خیلی قدیم‌ترها اینجا لاله‌زار بود و اسمش را گذاشته‌اند لالجین. بعضی‌ها هم می‌گویند می‌خواستند بگویند ما چینی نیستیم و لاچینیم و بعدها شده لالجین. هرچه هست ما للین صدایش می‌کنیم.»
خاک از کجا می‌آید‌


زکریا می‌گوید قدیم‌ها کسی بود که کارش مثل مقنی بود. می‌رفت روستای اطراف «للین»، زمین را می‌کند و خاک رس را بار الاغ می‌کرد و به کارگاه‌ها می‌آورد‌ اما نوه‌اش توضیح می‌دهد که حالا وضع فرق کرده و دیگر از مقنیِ خاک و الاغش خبری نیست: «روستایی هست در هشت کیلومتری لالجین به نام دستجرد. خاک آنجا را می‌برند به یک کارخانه بزرگ که کارش تولید گل است. بعد به ما می‌فروشند کیلویی 8 تومان. البته ما تناژ بالا می‌خریم برای مصرف چندماه‌مان.»
احتکار مواد اولیه و فروش چندبرابری به سفالگران
فرهاد 20 سالش است و مثل پدر و پدربزرگش سفالگری را برای کارش انتخاب کرده. می‌گوید سفالگری را دوست دارد اما چند وقتی است کار آن‌طور که باید پیش نمی‌رود: «5 سال است در کارگاه کار می‌کنم. دوست داشتم مسوولان کمی به ما توجه می‌کردند. ما این همه زحمت می‌کشیم اما انگار برایشان مهم نیست. هر روز مواد اولیه کارمان گران‌تر می‌شود و ما دیگر نمی‌دانیم فردا قیمت موادی که می‌خریم چقدر است.» او توضیح می‌دهد که افرادی هستند که لعاب‌ها را از کارخانه‌ها می‌خرند، احتکار می‌کنند و با چند برابر قیمت به آنها می‌فروشند: «‌ما در داخل کشور چیزی به نام لعاب تولیدی نداریم. هرچه مواد اولیه هست (به جز خاک)، خارجی و وارداتی است. یعنی لعاب‌های ما مثل سرب و قلع حتی اگر معدن‌شان هم در داخل باشد، اما دستگاه‌ها و روند کارشان به خارج و واردات مواد وابسته است. بازار داخلی و مردم هم مقصرند. افرادی هستند که از این شرایط سوءاستفاده می‌کنند. فردی داخل کارخانه لعاب می‌رود و تولید چندماه را می‌خرد و احتکار می‌کند. درنهایت با چندبرابر قیمت به ما می‌فروشد.»
کار اضافی برای جبران گرانی مواد اولیه
شهرام اسلامی با برادرش در کارگاه سابق پدرشان کار می‌کنند. خدا را شکر می‌کند که با وجود اوضاع بد اقتصادی سفال لالجین هنوز هم می‌فروشد، هرچند کمتر به نسبت قبل. شهرام می‌گوید بعد از جهانی شدن لالجین فروش بیشتر شد اما تحریم‌های آمریکا وضع را عوض کرد و مجبور است برای جبران گرانی‌های چند ساعت بیشتر کار کند و از دستمزدش بزند: «قیمت لعاب تقریبا 4 برابر شده. قیمتش به دلار وابسته است و به همین خاطر خیلی گران شده. هرقدر که مواد اولیه گران شود، این ما هستیم که ضرر می‌کنیم نه فروشنده‌ها و بقیه. من اگر جنس را گران کنم دیگر کسی با این وضعیت اقتصادی خرید نمی‌کند. طرف با خودش فکر می‌کند نان بخرم بهتر از ظرف است. پس من مجبورم در روز چند ساعت اضافه کار کنم و از دستمزد خودم بزنم تا فروشم متوقف نشود.» از وضعیت بیمه‌اش هم گلایه می‌کند. پسرش که هنوز بیمه نشده و خودش هم می‌پرسد چرا با کسی که پشت میز زیر باد کولر کارش را انجام می‌دهد کارش یکسان است؟ «مشکل بیمه داریم. علاوه براینکه برخی بیمه نشده‌اند، یکی به من بگوید من با کسی که پشت میز نشسته بیمه‌ام یکسان است؟ من که با این همه مشکل و کوره و رطوبت و کار سخت سروکار دارم باید 30 سال کار کنم تا بازنشسته شوم یک کارمند هم همین قدر؟»
سفالگران جوان
یک سینی کاسه سفالی را توی حیاط کارگاه، زیر آفتاب پهن می‌کند. لباس‌های کارگاه به تنش زار می‌زند. آنقدر لاغر و کوچک است که به زحمت سنش به 13 سال برسد. «مدرسه می‌روم. الان تعطیلات تابستانم است و دوست دارم کار کنم.» امیرحسین چند سال است که تابستان‌ها سفالگری می‌کند و کارش را هم دوست دارد: «پنج سال است سه ماه تابستان را سفالگری می‌کنم. کار پدرم این نبود اما من سفال را دوست دارم.» درست چه می‌شود؟ «رشته تحصیلی‌ام انسانی است. اگر خدای ناکرده در تحصیل موفق نشدم، سفالگر می‌شوم.»
داخل کارگاهی که کار می‌کند بقیه هم همسن و سال امیرحسین‌اند. محمد 15 و علی 18 سالش است. علی دانشجوی رشته معماری است و برای خرج تحصیلش سفالگری می‌کند: «در دانشگاه همدان معماری می‌خوانم‌. سفالگری هم می‌کنم تا کمک خرجم شود. رشته تحصیلی‌ام را دوست دارم و دلم می‌خواهد در آینده معمار شوم اما سفالگری را هم رها نمی‌کنم. در کنار‌ معماری، سفال را هم ادامه می‌دهم.»
صاحب کارگاه گوشه‌ای پشت چرخش نشسته و بیخ گوشش صدای رادیو بلند است. «بچه‌های من این کار را ادامه ندادند. دخترم رفت دانشگاه و قرار است درسش را بخواند. اما من کار پدرم را ادامه دادم. 30 سالی می‌شود کار می‌کنم و اینجا قبلا کارگاه او بود. خیلی کارم را دوست دارم. این کار با پوست و خونم عجین شده. به من آرامش می‌دهد. 12 ساعت کار می‌کنم، به رادیو گوش می‌دهم و لذت می‌برم. از خستگی هم خبری نیست.»
می‌گوید تاحالا قلک گلی دیده‌اید؟ می‌دانید چطور یک قلک می‌سازند؟ همین‌طور که توضیح می‌دهد چرخش هم به کار است و در چشم به هم زدنی قلکی سفالی توی دستش می‌چرخد. «من از خودم تعریف نمی‌کنم اما همکارانم خیلی خلاق‌اند. مزد خلاقیت‌شان چیست؟ هیچ. حمایتی از ما نمی‌کنند.» چرا کارهایتان رنگ و لعاب ندارد؟ «من از پس هزینه‌های لعاب برنمی‌آیم. روزبه‌روز قیمت‌ها عوض می‌شود. کبالت و قلع هر دفعه یک چیز است. ترجیح می‌دهم سفال خام بفروشم. در لالجین بعضی‌ها کارشان تنها لعاب‌زنی است.»
سرب در لعاب‌های آبی و فیروزه‌ای وجود دارد
رحمان پشت ماشین گل زنی ایستاده و گل‌ها را برای کار برادرش آماده می‌کند. او سرب را جزوی از کار سفالگری می‌داند و می‌گوید اینکه کسی بگوید توی ظرف‌های مصرفی لعاب نمی‌ریزند دروغ است: «‌هر لعابی مواد خودش را دارد. در رنگ‌های سبز سرب استفاده نمی‌شود. اما در رنگ‌های فیروزه‌ای و آبی سرب و قلع استفاده می‌شود.» او درصد استفاده از سرب را با حجم لعاب مرتبط می‌داند: «‌مثلا برای هر صد کیلو 10 درصد.» یعنی برای سفال‌های مصرفی اگر رنگ‌شان آبی و فیروزه‌ای باشد سرب را استفاده می‌کنید؟ «بله وجود دارد.»
صادرات سفال‌ها در «بلوار»
رحمان می‌گوید سرب آن‌قدرها هم مهم نیست و در حرارت بالا ضرر ندارد. فکر می‌کند فروش‌شان هم بد نیست و حتی وضع جدید باعث شده صادرات‌شان هم بالا ‌رود: «‌فروش بد نیست. سفال لالجین چیزی است که هرقدر هم وضع اقتصاد و بازار خراب شود فروش خودش را دارد. البته الان که مردم زیر بار فشار اقتصادی هستند، فروش‌مان یک مقدار کاهش داشته اما صادرات‌مان بالا رفته. به خصوص به کشورهای همسایه. علتش هم این است که پول‌مان بی‌ارزش شده.» در لالجین هرکس بخواهد جنسش را صادر کند باید برود به «بلوار». رحمان هم‌جنس‌هایش را به آدم‌های بلوار می‌دهد. «ما کارگاه داریم، اجناس‌مان را به بلوار می‌بریم. آنجا کسانی هستند که سرمایه دارند و اجناس را بسته‌بندی و صادر می‌کنند. هر جنسی هم بسته‌بندی خودش را دارد. کارگاه‌ها توان بسته‌بندی ندارند. هم به لحاظ توانایی و هم قیمتی. در نتیجه این بخش را به بلوار سپرده‌ایم. بعضی ظرف‌ها را به صورت فله‌ای می‌فرستند. البته بسته‌بندی برای بعضی‌ها آنقدر‌ها هم مهم نیست. فقط همین که اجناس نشکنند. جنس‌های تزیینی برای جاهای باکلاس و خاص را بسته‌بندی می‌کنند اما بقیه بسته‌بندی خاصی نمی‌خواهند.»
گل‌های دایره‌ای را روی هم می‌چیند و می‌گوید با همه مشکلات و دردسرهای جدید از درآمدش راضی است: «اگر به شهرک صنعتی بروید آنجا تعداد کارگرهای هر کارگاه زیاد است و شاید درآمد ماهانه‌شان به 80 میلیون هم برسد‌ اما ما که کارگاه سنتی هستیم، برداشت‌مان ماهی 10 میلیون تومان است که سهم حقوق من یک میلیون و 500 هزار تومان است. 25 میلیون درآمد کل‌مان است که 15 میلیونش برای وسایل و مواد اولیه هزینه می‌شود که با این گرانی‌ها این پول بیشتر هم شده.»
در ظروف مصرفی چیزی به نام «سرب» نداریم
چند سالی است استفاده سرب در سفال‌های لالجین باعث دردسر فروشندگان شده. کار به جایی کشیده که اروپایی‌ها سفال‌های لالجین را نمی‌خرند و چند باری هم شایعه شد ورود سفال‌های لالجینی به اروپا ممنوع شده. محمدرضا قادری، رییس اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری لالجین اما شایعه استفاده از سرب در لعاب ظروف مصرفی لالجین را رد می‌کند و به «جهان صنعت» می‌گوید پس از جهانی شدن دیگر از سرب استفاده نشد: «پیش‌تر سفالگران لالجین برای لعاب از سرب استفاده می‌کردند، اما چند سالی می‌شود، که سرب از ظروف مصرفی حذف شده. البته نه کامل، یک درصد استانداردی استفاده می‌شود، چیزی حدود 8 درصد‌ اما در ظروف تزیینی سرب با درصد بالا استفاده می‌شود آن هم به این دلیل که استفاده‌اش متفاوت است.»
او معتقد است رکودی که اقتصاد کشور را به چالش کشانده در لالجین احساس نشده: «در کل کشور رکودی وجود دارد که در لالجین کمتر احساس شده، علتش هم این است که روی کیفیت سفال‌مان کار کرده‌ایم. طراحی، تنوع، زیبایی و لعاب سفال ما با سال گذشته متفاوت است. اینها باعث شده که ما در لالجین کمتر با رکود مواجه شویم در لالجین، نه این نباشد اما اینجا کمتر است.»
البته این وضع در صادرات فرق می‌کند: «شک نکنید رکود کشور در صادرات ما تاثیر گذاشته، اینکه تا آخر سال چقدر تاثیرگذار باشد را نمی‌دانم اما ما پنج سال است صادر‌کننده نمونه کشوری در صنایع دستی هستیم. آقای بشیری از لالجین سال‌هاست صادرکننده نمونه کشور است و پیش از او هم کسی دیگر از لالجین بود.»
سفال چینی در لالجین وجود ندارد
او فروش اجناس چینی در لالجین را در حد شایعه می‌داند و می‌گوید اگر هم بوده مربوط به قبل از جهانی شدن است و حتما هم سرامیک بوده نه سفال: «ما چیزی به نام سفال چینی در ایران نداریم. اگر هم هست سرامیک است. پیش از جهانی شدن وارد‌کنندگان سرامیک وارد می‌کردند. در لالجین هم وجود داشت، اما پس از آن واردکنندگان سعی می‌کنند این کار را ادامه ندهند. با شرایط امروز هم وارد کردن جنس چینی خیلی بیشتر از قبل است و دیگر برایشان صرفه اقتصادی هم ندارد. تصور فروش اجناس چینی در لالجین اشتباه است. خواهش می‌کنم به همه بگویید چیزی به نام صنایع دستی چینی در لالجین وجود ندارد.»
90 درصد کارگاه‌ها بیمه شده‌اند
قادری بسته‌بندی را یکی از مشکلات لالجین می‌داند و توضیح می‌دهد: «در لالجین مشکل بسته‌بندی داریم. دولت و سازمان میراث فرهنگی به شدت از شرکت‌های فعال در زمینه بسته‌بندی حمایت می‌کند، اما متاسفانه خریداران جنس‌ها را با بسته‌بندی نمی‌خواهند، چون قیمت تمام شده با بسته‌بندی بالا می‌رود. نه تنها خریدار داخلی بلکه خارجی هم نمی‌خواهد مثل عراق. کشورهای اروپایی اما از ما بسته‌بندی می‌خواهند و صادرات‌شان با کارتن است. در داخل هم هر کس بسته‌بندی بخواهد برایش ارسال می‌شود. سفال ظرف شکننده‌ای است و فله‌ای‌ها هم تک‌تک بسته‌بندی می‌شود تا آسیبی نبیند. برخی از کارها مثل گلدان‌های گل روی پالت به هلند می‌فرستند. هلندی‌ها بیشتر خواهان گلدان‌های لالجین هستند.»
او می‌گوید مشکل بیمه هنرمندان حل شده و اگر کسی بیمه نشده به زودی بیمه می‌شود: «تقریبا 90درصد کارگاه‌ها بیمه دارند. در دولت یک بحث بیمه‌ای برای هنرمندان ما وجود داشت که با رایزنی‌های سازمان میراث فرهنگی انجام داد در همین هفته گذشته حل شد. به صورت بیمه تامین اجتماعی روستایی از امروز ابلاغ شد. مشکل تقریبا حل شده است.»
اگر لعاب وارد نشود، لالجینی‌ها تولید می‌کنند
قادری درباره چندین برابر شدن قیمت لعاب و مشکل سفال گران هم «خلاقیت» را چاره کار می‌داند: «با بالا رفتن ارز ما با مشکل مواجه شده‌ایم اما آن‌طور نیست که بگوییم ما نمی‌توانیم کار کنیم. نه اگر مواد وارد نشود مردم لالجین خلاق‌اند و می‌توانند مثل سال‌های پیش خودشان لعاب تولید می‌کنند. بعضی از اجناس ما وارداتی است اما مردم اینجا به سفال وابسته هستند این‌طور نیست که دست از کار بکشند».
صادرات 15 میلیون دلاری سفال لالجین
اگر‌چه در دو سال گذشته وضعیت ورود گردشگران خارجی به کشورمان به مشکل خورده و صادرات صنایع‌دستی‌مان هم با بالارفتن ارز وضعیت خوبی را تجربه نمی‌کند اما امین محبی، شهردار لالجین می‌گوید صادرات آنها هنوز هم خوب است و خارجی‌ها سفال لالجین را خوب می‌خرند: فروش سفال‌های لالجین و به خصوص صادرات آن شرایط خوبی دارد. براساس آمار گمرک سال 96 صادرات ما چیزی حدود 15 میلیون دلار بوده و سه ماهه نخست امسال 3میلیون و 250هزار دلار بوده است.»
اشتغال 100 درصدی در لالجین، سهم زنان؟ هیچ
او می‌گوید هلندی‌ها گلدان‌های لالجین را بیشتر می‌خرند و عراقی‌ها بیشتر از بقیه کشورها خریدار همه نوع سفال لالجین هستند: «سفال ما به کشورهای اروپایی مثل هلند، اسپانیا، آلمان و کشورهای همسایه مثل عراق و افغانستان صادر می‌شود. تحریم‌های آمریکا روی صادرات‌مان تاثیر گذاشته اما باعث توقف آن نشده. اما اینجا تنها بحث صادرات نیست، لالجین تنها شهری است که اشتغال 100 درصدی داریم. حتی از جاهای دیگر هم بیش از چهار هزار نفر برای کار به این شهر می‌آیند.» او که در فروشگاهی در لالجین ایستاده می‌گوید لالجین هزار کارگاره فعال دارد و در شهرک صنعتی هم چیزی حدود 267 کارگاه فعال است. تعداد بانوان سفالگر در لالجین چقدر است؟ شهردار می‌گوید آماری ندارد اما فروشنده میان حرفش می‌دود و می‌گوید ما خانم شاغل و سفالگر نداریم. بانوان ما در خانه می‌مانند و خانمی می‌کنند. اگر هم تعدادی هستند از بیرون می‌آیند و کار نقاشی روی سفال‌ها را انجام می‌دهند.شهردار درباره اجناس چینی هم می‌گوید هست اما کم: «اجناس چینی در اینجا شاید در حد صفر باشد.» نزدیک به صفر؟ یعنی هنوز هم وجود دارد. «خیلی کم مثلا اگر به ده فروشگاه سر بزنید شاید به یک عدد خیلی کمی برسید.» او همدان 2018 را بمبی خبری می‌داند که می‌تواند در جذب گردشگر به همدان کمک کند «از ابتدای امسال و نوروز ورودی گردشگران ما سه برابر بیشتر شده است.»
جنس چینی سم است
ناصر خلیلی‌فر، متصدی کارگاه و فروشگاه اسم اجناس چینی که می‌آید صدایش بالا می‌رود: «لالجین نیازی به جنس چینی ندارد، اینجا همه چیز برای تولید دارد.
جنس چینی برای ما سم است.» او می‌گوید 35 سال است سفالگری می‌کند و در این چندسال فروش هیچ وقت متوقف نشده اما کم چرا. «درحال حاضر مسافرانی که به لالجین می‌آیند خرید می‌کنند اما تفاوتش با سال‌های گذشته در این است که پیشتر یک خانواده ده نفره داخل فروشگاه می‌شدند 20 تکه سفال می‌خریدند اما حالا 4 تکه می‌خرند. توان خرید مردم ضعیف شده و مثل قبل نیستند.»
*«للین» در گویش محلی به معنی لالجین است.