عيب و هنر دولت

لازم است به عنوان سردبير روزنامه توضيحاتي خدمت‌تان عرض كنم. اتفاقاتي كه اين اواخر در مجلس افتاد و قصه استيضاح آقاي كرباسيان و نطق پرشور آقاي حضرتي، بعد از آن هم تيترها و گزارش‌هاي روزنامه، بعضي از همراهان «اعتماد» را به اين گمان انداخت كه نكند «اينها» خبرهاي پشت‌پرده‌اي دارند و مي‌خواهند هر چه زودتر حساب‌شان را از دولت جدا كنند و تا وقت باقي است با تغيير موضع، سرنوشت‌شان را عوض كنند. چند نفري كه با من و روزنامه و‌ آقاي حضرتي آشناتر بودند، زنگ زدند، پيغام فرستادند و تلگرام كردند كه «آيا كشتيبان را سياستي ديگر افتاده و قرار است اختلاف و افتراقي در جبهه اصلاح‌طلبان رخ دهد؟ آيا حالا كه دولت از شش جهت در تنگنا افتاده،‌ قانون بقا حكم مي‌كند شما هم پشت حسن روحاني را خالي كنيد و تنهايش بگذاريد...» يك بار، چند ماه جلوتر در همين « اعتماد» شعر مرحوم شهريار را مختصري دستكاري كردم و نوشتم «دوستانش بي‌وفا و دشمنانش بي‌امان/ با كدامين سر كند، مشكل دو تا دارد حسن». آيا حالا «ما» هم به بي‌وفاها و بي‌امان‌ها پيوسته‌ايم؟
صراحتا عرض كنم كه ما جزو پشيمان‌ها نيستيم و ذره‌اي از كار بزرگي كه در انتخابات نود و دو و نود شش انجام داديم احساس ندامت نمي‌كنيم. 10 بار ديگر هم كه فيلم را به عقب برگردانيد ما با شور و حال و البته با تحليل درست از شرايط، وارد كارزار انتخاباتي مي‌شويم و به حسن روحاني راي مي‌دهيم. بعد از انتخابات هم حمايت از رييس‌جمهور را جدي‌ترين وظيفه خود مي‌دانيم بلكه خود را مكلف به طرفداري از گفتمان اعتدال و دولت اعتدال مي‌بينيم. بعيد است در بين روزنامه‌ها - بلكه در بين رسانه‌ها - روزنامه و رسانه‌اي پيدا كنيد كه به اندازه «اعتماد» از دولت تدبير و اميد دفاع كرده باشد. سر اين دفاع منتي نداريم كه به گردن كسي بيندازيم. ما نه رابطه مالي و كاري با دولت داشته‌ايم و نه از آنها متوقع قدرداني بوده‌ايم. بلكه به لحاظ سياسي احساس تكليف كرده‌ايم كه در اين موقعيت خطير دولت را تنها نگذاريم، هنوز هم نبايد دولت را تنها بگذاريم. اما لازم است طرفداري و حمايت سياسي را بازتعريف كنيم تا در اين بين سوءتفاهمي پيش نيايد. اولا ما «رسانه‌ايم» و اقتضائات رسانه حكم مي‌كند از ارتفاعي بالاتر، بالاتر از «له و عليه»‌هاي متداول به اخبار و قضايا نگاه كنيم. همچنين تحليل‌هايي كه از اوضاع و احوال مملكت و جهان ارائه مي‌دهيم، زماني قابل اعتنا خواهند بود كه به غرض‌هاي عاطفي و هيجاني آلوده نباشند. چون غرض آمد هنر پوشيده شد/ صد حجاب از دل به سوي ديده شد. مخالفان قسم خورده دولت معمولا در تحليل‌هاي‌شان مغرضند و هر خبر و اتفاقي را بهانه مي‌كنند براي اثبات مدعاي اوليه خود: «ناكارآمدي دولت» مثال بارزش برجام است كه مخالفان دولت رسما از به هم خوردن آن شادمانند و بدعهدي امريكا سرحال‌شان آورده و زبان‌شان را براي ملامت و شماتت دولت دراز كرده. از اين طرف هم نبايد غرض طرفداري جلوي چشم‌مان را بگيرد و نگذارد كه عيب‌ها و نقطه ضعف‌ها را ببينيم. لازم است اين امر بديهي را نيز يادآور شوم كه طرفداري سياسي را نبايد از روي طرفداري تيم‌هاي ورزشي شبيه‌سازي كنيم. طرفداري‌هاي مرسوم ورزشي فرصت تحليل و واقع‌بيني را از شما مي‌گيرند و نمي‌گذارند بر موقعيت تيم محبوب‌تان واقف شويد. گاهي در بحث‌هاي شفاهي و كتبي ديده‌ام كه اين طرفي‌ها و آن طرفي‌ها شبيه به پرسپوليسي‌‌ها و استقلالي‌ها رفتار مي‌كنند و در دعواهاي جناحي فرصت خودآگاهي و وقوف را بر آنچه هستيم از خود و ديگري مي‌گيرند. ما ظاهرا در دنياي مدرن نفس مي‌كشيم و به اقتضائات مدرن گردن مي‌نهيم، اما اگر خوب در افعال و اقوال‌مان متمركز شويم، مي‌بينيم كه عادت‌هاي كهنه و مناسبات سنتي دست از سرمان برنداشته‌اند. خصوصا مفاهيم عرفاني / صوفيانه هنوز سايه سنگين خود را از سرمان كم نكرده‌اند و سياست را به حال خود رها نكرده‌اند. آن رابطه مريد و مرادي و آن وفاداري صوفيانه به عالم سياست هم سرايت كرده و گاهي بي‌آنكه بدانيم از سمپات‌هاي چپ و راست، همان پيوندهاي ارادتمندانه صوفيانه را مراد مي‌كنيم. روزگاري در اين مملكت نعمتي‌ها و حيدري‌ها با هم دعوا داشتند و عليه هم صف‌آرايي مي‌كردند.
نعمتي‌ها مريدان شاه نعمت‌الله ولي بودند و حيدري‌ها مريدان حيدر قطب‌الدين؛ (هم او كه به جهت مقبره‌اش يكي از مناطق خراسان را تربت‌حيدريه ناميده‌اند.) اين دعواي صوفيانه حيدري و نعمتي قرن‌هاست كه تمام شده و دوره‌اش سرآمده، اما عادت‌ها و نسبت‌هايش هنوز ادامه دارند و در دعواهاي چپ و راست يا اصلاح‌طلبي و اصولگرايي يا هر دايكوتومي ديگري خود را نشان مي‌دهند. بر مردم عادي كه نيازمند طرفداري از عمرو يا زيدند نمي‌توان خرده گرفت اما بر رسانه و اهالي رسانه و بر تحليلگران سياسي بايد خرده بگيريم كه چرا دنيا و مسائل دنيا را از ارتفاعي بالاتر نمي‌بينند؟
براي اينكه از اصل بحثم دور نشوم از مقدمات ديگري كه كماكان دست و پاي‌مان را بسته‌اند صرف‌نظر مي‌كنم اما اين صرف‌نظر به آن معني نيست كه مهم نيستند. اتفاقا مهمند و اگر بخواهيم بر وضعيت امروزي خود آگاهي يابيم، چاره‌اي نداريم جز اينكه در رفتارها و گفتارها و نسبت‌هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي خود بيش از پيش تامل كنيم. از جمله اينكه در ادبيات عامه مشهور است «لطف مكرر وظيفه مسلم» به حساب مي‌آيد. ممكن است اين گزاره در رفت و آمدهاي خانوادگي و مناسبات شغلي صدق كند اما آيا در مناسبات سياسي هم مي‌توان آن را صادق دانست؟ آيا اگر يك جريان سياسي پنج سال از دولت حمايت كند از اين پس بايد از او چنين توقعي داشت و آن را وظيفه مسلمش دانست؟ سياست يك بحث مدرن است و اقتضائات خودش را دارد. در اين مناسبات حتما بايد جايگاه دين و اخلاق و تاريخ و جغرافيا محترم شمرده شود اما هيچ كدام از اينها را نبايد خرج مناسبات سياسي كرد. ما به هر معنايي كه در ذهن مراد كنيم در موقعيت حساس كنوني قرار گرفته‌ايم. بعضي‌ها به شوخي گفته‌اند كه امروز در كنوني‌ترين وضعيت ممكن قرار گرفته‌ايم. از يك طرف اوضاع بين‌‌المللي، شكل جديدي به خود گرفته‌ است، از طرف ديگر بسياري از مشكلات داخلي كه به هر دليلي طي اين چهار دهه، بعضي‌هاي‌شان طي يك قرن اخير، به تعويق انداخته‌ بوديم، امروز عود كرده‌اند و سر از زندگي ما بيرون آورده‌اند و به هيچ روي نمي‌شود نديده‌شان گرفت. از اين جهت دولت روحاني بلكه شخص روحاني بدشانسي هم آورده است. يعني به محض اينكه نوبت به او رسيد محيط زيست هم سر ناسازگاري گذاشت و در صدر فهرست مشكلات نشست، ديوانه‌اي مثل ترامپ هم سركار آمد و اوضاع نفت هم به هم ريخت... اما بدترين بدشانسي روحاني پيشرفت عجيب و غريب تكنولوژي‌هاي ارتباطاتي بود. شايد اگر دولت‌هاي قبل هم با پديده‌ گوشي هوشمند و نفوذ باورنكردني ماهواره روبه‌رو مي‌شدند به همين اندازه، بلكه بيشتر به مشقت مي‌افتادند. حكمراني بر مردم دهه شصت كار سختي نبود. آن مردم هم وفادار بودند، هم آرمانخواه و هم قانع. چه بسا قناعت‌شان به اين جهت بود كه از دنيا خبر نداشتند. بحث انقلاب و جنگ هم بود. ما داغ بوديم و حتي در خواب و خيال هم به فكر تمناهاي عجيب و غريب امروزي‌مان نمي‌افتاديم. امروز اما دولت علاوه بر هزاران گرفتاري كه دارد گرفتاري شهروندان فوق‌مدرن را هم دارد. ما بارها نوشته‌ايم و گفته‌ايم كه تيم رسانه‌اي دولت ضعيف است و نمي‌تواند، بلكه زورش نمي‌رسد تا از تلاش و توفيق دولت خدمتگزار گزارش بدهد. منظور اين نيست كه تيم رسانه‌اي زحمت نمي‌كشد و تلاش نمي‌كند و سستي و تنبلي پيشه مي‌كند؛ چه بسا تا حدودي اينها هم باشند، اما نكته اصلي اينجاست كه اين تيم اقتضائات دنياي امروز و توقعات مخاطب امروز را نمي‌شناسد و راه اقناع شهروندان را نمي‌داند. اما از بد حادثه هر چقدر اين دوستان نمي‌دانند و نمي‌شناسند و نمي‌توانند، رقباي‌شان بي‌پروا مي‌تازند و كار خود را پيش مي‌برند و پيام خود را- كه اتفاقا پيام خطرناكي است- مخابره مي‌كنند. كافي است به همين كنوانسيون خزر و قصه صيد چيني‌ها در درياي عمان نگاه كنيد تا ببينيد تيم رسانه‌اي دولت تا چه اندازه عقب نشسته و ميدان را تمام و كمال به حريف واگذاشته. يك مثال ديگر بزنم. زمان اصلاحات، دولت به لحاظ تبليغاتي و رسانه‌اي كاري كرده بود تا هزينه درافتادن با دولت و هزينه استيضاح وزرا را بالا ببرد. يادتان هست استيضاح مهاجراني چه هزينه سنگيني روي دست اصولگرايان گذاشت؟ به لحاظ افكار عمومي، اصلاح‌طلبان كاري كردند كه بعد از گذشت بيست سال هنوز هم از استيضاح وزير ارشاد بهره مي‌برند. اما در دولت تدبير و اميد نه ‌تنها دوستان نتوانستند افكار عمومي را با خود همراه كنند بلكه حتي نتوانستند ياران و نزديكان خود را نسبت به توانايي كابينه قانع سازند. در واقع طي اين بيست سال دنيا عوض شده، شهروندان عوض شده‌اند، مناسبات سياسي عوض شد، اما تيم رسانه‌اي دولت عوض كه نشده هيچ، از جايي كه بوده صد پله عقب‌تر نشسته. به قول معروف جاده پيچيد اما اينها نپيچيدند. اين عقب‌نشيني مختص تيم رسانه‌اي هم نيست. دولت ضعف‌هاي ديگري هم دارد كه به نظر مي‌رسد وقعي به آنها نمي‌نهد. به خصوص در امر اقتصاد. تجربه اين يك سال اخير نشان داد كه دولت قدرت و قوت سابقش را از دست داده و چندان تحركي از خود نشان نمي‌دهد. البته قضاياي اقتصادي پيچيده‌اند و انصاف نيست همه كاسه‌ كوزه‌ها را سر دولت يا سر يكي دو وزير بشكنيم. حتما دست‌هاي داخلي و خارجي در كار بوده‌اند تا اوضاع را به اين روز و حال بيندازند. كسي از دولت انتظار تكليف مالايطاق ندارد. كسي توقع معجزه هم ندارد. اما همه گفتيم و تصريح كرديم كه دولت بايد اين پيام مهم را به مردم مخابره كند كه سخت كار مي‌كند، حواسش به همه‌جا هست و جلوي «اقدام عليه ايران» ايستاده است. حتي يادتان باشد فوتبال جام جهاني را مثال زديم كه مردم قدردانند و با اين كه نتيجه نگرفته‌ايم و باخته‌ايم، اما از تلاش فوتباليست‌ها راضي‌اند. گفتيم و نوشتيم كه دولت بايد اين تلاش و زحمت را نشان دهد تا جايگاهش نزد افكار عمومي ترميم شود. اما آيا شد؟ آيا دولت توانست گوشه‌اي از زحمت و تلاش بي‌وقفه‌اش را نشان دهد؟ نشان كه نداد هيچ، طوري رفتار كرد كه حتي دوستانش نيز به ترديد افتادند و خواهان تجديدنظر در رويكرد سياسي، اقتصادي دولت شدند. از آن طرف توپخانه دشمنان دولت- چه در داخل و چه در خارج- بيست و چهار ساعته دارد كار مي‌كند، از اين طرف دعوا سر اين است كه في‌المثل حق با معاون اول است يا مسوول دفتر. تازه اين دعوا، دعواي قابل تاملي است و تا حدودي جدي، كافي است وارد جزييات ديگر شويد تا بفهميد دوستان ما در دولت هنوز در يك حال و هواي ديگرند و موقعيت خطير كنوني را ملتفت نشده‌اند. حالا ما به عنوان دوست و طرفدار دولت چه بايد بكنيم؟ به عنوان رسانه‌اي كه مي‌خواهد جانب حق را بگيرد و در جاي خوب بايستد چه بايد بگوييم و چه بكنيم؟ آيا اگر ضعف‌ها و كاستي‌هاي دولت منتخب‌مان را لاپوشاني كنيم كار درستي كرده‌ايم يا نه، بياييم و مشفقانه نقد كنيم و نظر بدهيم؟ دوستي و طرفداري در لاپوشاني است يا در بازگويي عيب و ايرادها؟ قرن‌ها قبل شيخ سعدي گفته بود: «از صحبت دوستي برنجم/ كاخلاق بدم حسن نمايد/ عيبم هنر و كمال بيند/ خارم گل و ياسمن نمايد/ كو دشمن شوخ چشم ناپاك/ تا عيب مرا به من نمايد...» واقعا آيا بايد صبر كنيم تا دشمن شوخ‌چشم ناپاك، داخل پرانتز ترامپ، بيايد و عيب‌هاي ما را گوشزدمان كند؟ آيا بهتر نيست، خودمان جلوتر، از باب شفقت و معاضدت عيب يكديگر را بگوييم و در اصلاح امور بكوشيم؟ مگر نه اينكه معني اصلي اصلاح‌طلبي تلاش براي اصلاح امور است؟ نگران نشويد؛ در جبهه اصلاح‌طلبي شكافي نيفتاده و دعواي زودهنگام انتخابات هم پيش نيامده. نه، موضوع چندان هم پيچيده نيست. ما دولتي انتخاب كرده‌ايم كه دل‌مان نمي‌آيد صاحب تجربه شكست شود. ما دولتي را برگزيده‌ايم كه نمي‌خواهيم نامش با وضعيت بد معيشتي مردم گره بخورد. مهم‌تر از آن ما نمي‌خواهيم به جهت خطاي محاسباتي يك يا چند نفر از اعضاي تيم اقتصادي، مخالفان تدبير و اميد، طعن‌مان بزنند و بي‌توفيقي‌مان را توي سرمان بكوبند و به ريشمان بخندند. دولت محبوب و منتخب ما نه‌تنها بايد در عرصه اقتصاد روش و منشش را عوض كند بلكه از نان شب واجب‌تر است تا رويكرد رسانه‌‌اي‌اش را عوض كند. آمدنيوز و بي‌بي‌سي و وي‌او‌اي و كوفت و زهرمار و ده‌ها رسانه ديگر دارند كليت دولت، بلكه نظام را تخريب مي‌كنند، آن وقت دوستان ما در تيم رسانه‌اي دولت سرگرم اين بحث بي‌اهميتند كه آيا مثلا پنكه كذايي زير تريبون مجلس بوده يا نبوده. عربستان و امريكا و اسرائيل متحد شده‌اند و رسما جنگي رسانه‌اي را عليه ايران راه انداخته‌اند آن‌وقت تيم رسانه‌اي دولت دارد با شك و ترديد به استيضاح‌هاي مجلس نگاه مي‌كند تا ببيند آيا مي‌تواند از انگيزه‌ برخي نماينده‌هاي اصلاح‌طلب سردربياورد يا نه. آيا اين خود به اين معنا نيست كه دوستان تاخير فاز دارند و از آنچه در جامعه مي‌گذرد بي‌خبرند...


دلم پر است و يك سينه سخن دارم، اما بيش از اين سرتان را درد نمي‌آورم. فقط يك كلام ختم كلام؛ ما همچنان طرفدار دولتيم و حمايت از تدبير و اعتدال و اميد را وظيفه، بلكه تكليف خود مي‌دانيم اما همين دوستي و طرفداري اقتضا مي‌كنند بلكه حكم مي‌كنند تا به وظيفه ديني، اخلاقي، سياسي و ملي‌مان عمل كنيم و از باب امر به معروف و نهي از منكر، دولت را نقد كنيم و ضرورت تغيير را در روش و منش به او تذكر دهيم.