واکاوی روان شناسانه فخرفروشی در پی انتشار عکس هایی عجیب از یک عروسی

کافی است گوشی خود را بردارید، به اینستاگرام یا دیگر شبکه های اجتماعی رجوع کنید تا با بالا و پایین کردن مطالب، به صفحات شخصی یا تصاویر افرادی برسید که خودنمایی گاه جنون آمیزی را در حوزه هایی همچون مسکن، سفرهای تفریحی، لباس ها، تجملات آرایشی و جواهرات، هزینه های مجالس عروسی و ... به راه انداخته اند. «فخرفروشی» عنوانی است که برای این پدیده استفاده می کنیم. قبل از شروع بهتر است این را بگوییم که در این مطلب قصد قضاوت کردن یا زیرپاگذاشتن انتخاب های افراد یا طبقه اجتماعی یا خرده فرهنگی را نداریم؛ قصد ما صرفا بررسی و تحلیل روان شناختی پدیده ای به نام فخرفروشی است. عکس های منتشر شده از شام عجیب و غریب یک مراسم عروسی هم بهانه ما برای پرداختن به این موضوع است.
 
  ویژگی های فخرنفروش ها
تاکنون بسیار شنیده ایم شهردار فلان شهر، فلان دانشمند، فلان سرمایه دار با ظاهری ساده و آراسته در خیابان قدم می زند یا از سرویس حمل و نقل عمومی استفاده می کند یا مثل دیگر افراد عادی در کنار مردم به زندگی خود می پردازد و در مراسمی که به عنوان میزبان حضور دارد، اصلا رنگ و بوی تلاش برای دیده شدن وجود ندارد. اگر شما یک روز چنین افرادی را ملاقات کنید، احتمال این که رفتار خودمحورانه و خودشیفته انگارانه ای را مبنی بر این که خیلی پولدار یا خیلی از شما ارجح ترند، از خود به نمایش بگذارد، بسیار کم است زیرا این افراد از درون به غنای شخصیتی رسیده اند و اصطلاحا ظرف وجودی شان لبریز است. مگر این که از تاثیر تصویرشان بر ذهن دیگران نامطمئن باشند. در ایدئولوژی شغلی یا شخصی چنین افرادی، سادگی و به دور از زرق و برق بودن، اساس حرفه ای بودن است. اکنون بهتر است به برخی جلوه های فخر فروشی بپردازیم.
  بروز جلوه های فخر فروشی از بدن تا اشیا
فخر فروشی پدیده ای نوظهور نیست بلکه از قدیم وجود داشته است! همه ما در کتاب های داستان یا خاطرات مان، قصه ها و حکایت هایی را از پادشاهان و تاجران با ثروت های سر به فلک کشیده آن ها به یاد داریم. امروزه به دلیل قدرت ارتباطات و سرعت رسانه های دیجیتال در انتقال خبرها، بیش از هر زمانی شاهد جلوه های فخر فروشی در اطراف خود هستیم. جلوه های فخر فروشی از بدن شروع و به اشیا ختم می شود. پیکرهای تراشیده و قلمی، استفاده از پوشش های مارک دار خارجی، استفاده از خودروها و اکسسوری های لوکس و برند، استفاده از واژگان خارجی در محاورات، عکس گرفتن با افراد به اصطلاح سلبریتی و ... شاید بهترین ابزار برای هرچه بهتر دیده شدن باشد.


  دلایل تمایل به فخرفروشی
بعضی انسان ها از هر فرصتی برای نشان دادن خودشان به صورت غیر اصولی و حتی غیر اخلاقی استفاده می کنند. فارغ از این که فخر فروشی برای هر طبقه اجتماعی شکل و قالب خاص خود را دارد، می توان گفت، این پدیده در دسترس ترین ابزار برای نشان دادن خود توسط بعضی افراد است و این رفتار دلایلی دارد که عبارتند از:
1-به دست آوردن احساس احترام و ارزشمندی: از جمله نیازهای روانی-اجتماعی هر شخص، نیاز به دیده شدن، کسب احترام و در نهایت احساس ارزشمند بودن است.
 احساس ارزشمند بودن چه موقتی باشد چه پایدار، خود دلیلی محکم برای ادامه زندگی است. روش های افراد برای پاسخ دادن به این نیاز مهم متفاوت است. برخی افراد با تلاش در حرفه خود یا امروزه با تحصیلات خود به این نیاز پاسخ می دهند و برخی دیگر که بنا به هر دلیلی در این دو مقوله نمی گنجند با تکیه بر دارایی های مادی (از هر جنس و از هر نوع) به آن پاسخ می دهند.
2- برطرف کردن نا امنی ایجاد شده در دوران کودکی: با کمی نگاه تحلیلی می توان این پدیده را در چارچوب روان شناسی دوران رشدی-تحولی افراد بررسی کرد. تعامل محیط با افراد و والدین با فرزندان، می تواند تاثیر بسیار پررنگی بر هویت روانی افراد داشته باشد. افرادی که در دوران کودکی خود بازخوردهای مثبتی از محیط شان دریافت نکرده اند، نیازهایشان نادیده گرفته و احساسات شان سرکوب شده یا حتی بیش از حد مورد توجه قرار گرفته اند، در بزرگ سالی این حق را به خود می دهند که نا امنی و نارضایتی روانی ایجاد شده ناشی از دوران کودکی را با فخر فروشی جبران کنند.
3- نداشتن توانایی مدیریت اضطراب مرگ: حال عینک روان شناسی تحلیلی را کنار می گذاریم و عینک روان شناسی وجودی را برچشم می زنیم و به بررسی ابعاد فخر فروشی می پردازیم. مرگ بخشی از زندگی ما انسان هاست که دیر یا زود با آن روبه رو خواهیم شد اما ابهامی که درباره مرگ و زندگی پس از مرگ در وجود افراد هست، ترسی آزاردهنده را ایجاد می کند که از آن به نام ترس از مرگ نام می بریم. ترس از مرگ را در متون علمی «تاناتو» فوبیا می شناسیم. اضطراب مرگ به طور طبیعی در وجود تمام کسانی که فکر مرگ و مردن را غیرقابل قبول می پندارند، ظهور می کند. میل به جاودان بودن نقطه مقابل پدیده مرگ است. از دم دست ترین شیوه های راضی کردن خود برای جاودانه بودن(من برتر) فخر فروشی است. فخر فروشی می تواند انسانی که مرگ را غیر قابل قبول می داند، آرام کند و باعث شود با این اضطراب راحت تر کنار بیاید. احتمالا این افراد از درون احساس تنهایی را بیش از هرشخصی تجربه می کنند.
  حرف آخر؛ فخر فروشی بد است یا خوب؟
احتمالا با خواندن این متن، یک سوال برای شما پیش می آید: «آقای روان شناس، آیا به عنوان جمع بندی می توانید بگویید که فخرفروشی در همه حالات و همیشه بد است یا گاهی برای پاسخ به یک نیاز، نه تنها بد که خوب هم هست؟!» اگر این چنین است، پیشنهاد می کنم برای رسیدن به یک جمع بندی منصفانه و به دور از سوگیری، ادامه مطلب را از دست ندهید.
فخر فروشی پدیده ای صفر و یکی نیست که در شخصی باشد و در شخصی دیگر نباشد بلکه یک طیف است و در افراد مختلف سطوح آن متفاوت است. اگر بپذیریم این پدیده اساسا در پاسخ به احساس ارزشمندی و رضایتمندی شکل می گیرد، یا باعث ایجاد انرژی مثبت، تقویت روحیه جمعی، افزایش انگیزه و اعتلای نگرش اجتماعی ایجاد می شود، حرفی نیست! ای بسا خوب هم باشد اما زمانی که این پدیده از حالت های مزبور به حالاتی ناهوشیارانه تبدیل و آهسته آهسته باعث ایجاد شکاف فکری و به راه افتادن خرده فرهنگ های ناهنجار در جامعه شود، آن جاست که برای هر جامعه ای یک تهدید جدی محسوب می شود و در صورتی که مدیریت مناسبی از جانب خانواده ها و جامعه صورت نگیرد می تواند معضلات فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی فراوانی را در اجتماع رقم بزند.