فقیر ندانم‌کاری و سوءمدیریت شده‌ایم

غلامرضا کیامهر- در اواخر عمر دولت دهم و یکی دو هفته‌ای مانده به شروع کار دولت یازدهم که اولین شوک بزرگ به بازار ارز با جهش 300 درصدی نرخ دلار و افزایش قیمت آن از 1200 تومان به بالاتر از 3500 تومان وارد شده بود، روزی به مناسبتی با دکتر سیف در دفتر کارش که در آن زمان مدیرعامل بانک کارآفرین بود، سرگرم گفت‌و‌گو بودم. چند روز پیش از آن دکتر سیف در یک کنفرانس خبری با خبرنگاران از جهش 300 درصدی نرخ دلار با نگاهی مثبت به آن از آن با عنوان باز شدن فنر ارزی که نتیجه چند سال ثابت نگه داشتن نرخ ارز بوده، یاد کرده و حتی گفته بود که با وجود آن جهش قیمتی، ارز هنوز به نرخ واقعی خود نرسیده است و من آن روز در دفتر کار دکتر سیف وقتی پرسیدم به نظر او چه زمانی متوجه می‌شویم که نرخ دلار واقعی شده در پاسخم گفت زمانی که یک گردشگر ایرانی در خارج از کشور قدرت خرید سوغاتی برای خانواده و دوستان خود را نداشته باشد، دلار قیمت واقعی خود را پیدا کرده است.
از دیدار آن روز من با دکتر سیف افزون بر پنج سال می‌گذرد؛ پنج سالی که دکتر سیف سکان ریاست‌ بانک مرکزی را در دست داشت و در آخرین ماه‌های دوران این سکانداری، با رسیدن نرخ دلار به بالاتر از 10 هزار تومان در بازار آزاد و جهش نرخ سایر ارزها به همین نسبت، خواست و پیشگویی آن روز دکتر سیف به واقعیت پیوسته و امروز کمتر گردشگر ایرانی است که با دلار 10، 11 هزار تومانی در سفر به خارج از کشور قدرت خرید چیزی به نام سوغاتی را داشته باشد.اما این نداشتن قدرت خرید تنها به گردشگر ایرانی در خارج از کشور محدود نمی‌شود. چه به دلیل ارز‌محور بودن شدید اقتصاد ما و تاثیرات ویرانگری که افزایش نجومی نرخ ارز از اواخر سال 96 تا به امروز بر افزایش شدید قیمت تولیدات داخلی و کالاهای وارداتی داشته، قدرت خرید اکثریت قریب به اتفاق طبقات متوسط به پایین جامعه به صورت چشمگیری کاهش پیدا کرده تا جایی که به دلیل گرانی‌های کمرشکن و بالا رفتن خط فقر و فلاکت، بسیاری از اقلام خوراکی ضروری همچون گوشت قرمز، مرغ، فرآورده‌های لبنی و حتی میوه از سبد غذایی بسیاری از خانوارهای ایرانی حذف شده است. این یعنی بروز یک سوءتغذیه خطرناک که سلامت بدنه جامعه را مورد تهدید قرار می‌دهد و آن را برای مبتلا شدن به انواع بیماری‌ها که به افزایش شدید هزینه‌های دارو و درمان در کشور منجر می‌شود، مستعد می‌سازد. همه این اتفاقات سوء حاصل سال‌ها سوء‌مدیریت‌ها و ندانم‌کاری‌ها در دولت‌های مختلف است چون در کشوری اتفاق افتاده که به طور بالقوه یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان محسوب می‌شود. ما ایرانی‌ها هم رتبه بالایی از بابت ذخایر نفت و گاز در جهان داریم، هم از نظر معادن فلزات همچون طلا و نقره و مس و آهن و آلومینیوم و دیگر کانی‌های ارزشمند مورد نیاز صنایع جزو برترین کشورهای جهان هستیم. از نظر نیروی انسانی متخصص و دارای تحصیلات عالی دانشگاهی هم هیچ‌یک از کشورهای غرب آسیا به پای ما نمی‌رسند. بر این همه باید به موقعیت ممتاز ژئوپلیتیک ایران از نظر داشتن طولانی‌ترین سواحل در خلیج‌فارس و دریای عمان و دسترسی به دریاهای آزاد را اضافه کرد؛ مزیتی که بسیاری از کشورهای غرب آسیا از آن محرومند و یکی از ثروت‌های بالقوه ما ایرانی‌ها به حساب می‌آید. به این ترتیب نه بر‌شمردن این ثروت‌های بالقوه رویازدگی است و نه بیان سقوط قدرت خرید و فقر به ناحقی که امروز بر اکثریتی از مردم ایران تحمیل شده نباید سیاه‌نمایی تلقی شود. اگر ایران مانند برخی کشورهای آسیایی یا آفریقایی کشور بالقوه فقیری از نظر نفت و گاز و دیگر منابع طبیعی و نیروی انسانی تحصیلکرده بود، کسی نمی‌توانست همه گناه فقر و ناداری و قدرت خرید پایین مردم را به پای دولت و مدیران اجرایی کشور بگذارد. ولی در کشور زرخیز ایران ما کاملا حق داریم که بگوییم بلایی که بر سر پول ملی ما آمده و آن را به یکی از بی‌ارزش‌ترین پول‌های ملی حتی در منطقه جغرافیایی خودمان تبدیل کرده، فقر فراگیر و کاهش شدید قدرت خرید مردم خصوصا در یکی دو سال اخیر، هیچ علتی جز ندانم‌کاری‌ها و سوء‌مدیریت‌ها و نبود نظام بازخواست از مدیران ناکارآمد نمی‌تواند داشته باشد. این یک بیماری ساختاری است که به جان جامعه امروز ایران افتاده است. با وجود این بیماری ساختاری نه تغییر رییس بانک مرکزی و نه استیضاح و برکناری وزرا و نه ارائه بسته‌های موهوم ارزی نمی‌تواند اعتبار را به پول ملی ما بازگرداند و چهره سیاه فقر و کاهش قدرت خرید را از جامعه ما پاک کند. بدنه تصمیم‌گیری، سیاستگذاری و برنامه‌ریزی و اجرایی در کشور ما از نظر ساختاری به یک خانه‌تکانی اساسی و رنسانس فکری و مدیریتی بنیادین نیاز دارد که تحقق آن بدون به صحنه آوردن استعدادهای به حاشیه رانده شده امکان‌پذیر نخواهد بود. برای همیشه هم نمی‌توان گناه نابسامانی‌های اقتصادی کشور را به گردن تحریم‌های آمریکا و سایر قدرت‌های خارجی معارض انداخت که زمان استفاده از این سلاح کهنه به سر آمده است. مردم ایران در مدت هشت سال جنگ تحمیلی به اندازه کافی فداکاری و صبر و مقاومت در برابر کمبودها و محرومیت‌ها را از خود نشان دادند. چنین ملتی به جای تحمل دوباره فقر و تنگدستی، شایسته برخورداری از یک زندگی توام با رفاه و آرامش و آسایش هستند. با ادامه سوء‌تدبیرها و سوء‌مدیریت‌ها این مردم را از این حق طبیعی و مسلم محروم نکنیم و به جای پذیرش کوتاهی‌هایی که در حق زندگی و معیشت مردم روا داشته‌ایم در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها دست به فلسفه‌بافی، دادن قول و وعده‌های تکراری و انجام نشدنی و بیان مشکلاتی که مردم خود آنها را می‌دانند ولی هیچ نقشی در به وجود آوردن آنها نداشته‌اند، نزنیم و اگر توان رفع مشکلات اقتصادی کشور را نداریم با شجاعت و شهامت به آن اعتراف کنیم و داوطلبانه جای خود را به افراد مخلص‌تر و تواناتر بسپاریم که به قول شاعر:
ز اظهار درد، درد مداوا نمی‌شود شیرین دهن به گفتن حلوا نمی‌شود
باز آ طبیب که با پا زمین زدن این بستری ز بستر خود پا نمی‌شود
Kiamehr_gh@yahoo.com