خون آلوده در رگ‌هاي هنرهاي‌تجسمي

باربدگلشیری در بخشی از نامه خود به شبهه ناک بودن درآمدگالری محسن اشاره کرده است که این را می توان تعمیم داد به بسیاری از گالری‌ها
با داغ شدن بازار حراج ها و سودهای كلانی كه مشخص نيست ازكدام شاهراه به جيب عده ای تزريق می شود،افرادی كه حتی كوچك‌ترين آشنايی و ذره ای سليقه و نگاه هنری ندارند به مجموعه داری وگالری داری روی می‌آورند
یک نگارخانه تنها یک بنگاه اقتصادی نیست؛ اشتباه ترین کار این است که به عنوان یک مدیر، فقط آن را یک بنگاه اقتصادی بدانیم؛ گالری یک بنگاه اقتصادی فرهنگی است
در این شرایط که در فضای هنرهای تجسمی نام‌هایی برده می شود،بهتر است رسانه‌ها ماجرا را رها نکرده واز گالری دارها بخواهند مسائل مالی خود را به طور شفاف بیان کنند


یکی از مهم ترین اخبار فرهنگی و هنری هفته قبل را باید نامه باربد گلشیری به احسان رسول‌اف، مدیر گالری «محسن» دانست؛ نامه‌ای که در آن بی پرده از مسائلی سخن گفته که به نظر می رسد پیش از این کسی توان گفتن آن‌ها را نداشت. مشخص نبودن روابط، عدم اعلام سازوكار و آمار مالی و افراد پاسخگو، در ذهن بسياری علامت سوالی بزرگ به نام «بازارِ شبهه‌ناک هنرهای تجسمی» ايجاد كرده است. نامه اخیر باربد گلشیری، شامل مسائلی بود که شاید تاکنون از آن ها سخن به میان نیامده بود؛ این نامه در واقع بخش زیادی از حاضران در عرصه هنرهای تجسمی را درگیر مساله ای به نام عدم شفافیت در پس پرده قراردادهای هنرهای تجسمی و همین طور موضوع استفاده ابزاری از هنرِ هنرمندان جوان و درآمدهای شبهه‌ناک برخی از گالری های مشهور می کند. این روند اگرچه در حوزه هنرهای تجسمی مساله تازه ای نیست، اما شاید اولین بار بوده که به طور علنی از آن سخن به میان آمده است. در حوزه سينما، تئاتر و موسيقی می توان از طريق گيشه،تا حدودی درآمد را به دست آورد اما در حيطه هنرهای تجسمی جز حراج «تهران» كه هشت سالی از راه اندازی آن می گذرد و ارقام حاصل از فروش آثار را اعلام می كند (که در آمار ارائه شده آن هم شبهاتی وجود دارد) هيچ آماری از ساز و كار و گردش مالی حوزه تجسمی به صورت شفاف وجود ندارد. گنگ‌بودن اين آمار و ارقام، علاوه بر ایجاد سردرگمی، باعث شده تعداد گالری ها روزبه روز افزایش پیدا کند.دراين شرايط دور ازانتظار نيست كه سخن از ورود پول های غیرشفاف در این حوزه افزایش یابداما متاسفانه بنا به دلایل مختلف،تاکنون کسی نتوانسته به طورمشخص از شخص یا اشخاصی نام ببرد که سال هاست به عنوان مافیا ازآنان سخن گفته می شود.
حال و هوای مسموم هنرهای تجسمی
«كوسه شكم پر؛ ناقابل دوازده ميليون دلار»، نام كتابی از«دن تامپسون» است كه به موازات داستان اصلی، دربخش هايی تغييرمسير داده و به پشت پرده فروش آثار هنری در دنيا می پردازدو بی ربط به حال وهوای اين روزهای حوزه هنرهای تجسمی در ايران نيست؛حوزه ای كه پشتوانه مالی و گردش اقتصادی آن هيچ گاه شفاف نبوده است.يك طرف مدعی‌الامورهاوادعاهاي‌شان هستند كه باوجود ريشه ای و گاه غم انگيز بودن آنچه ادعا می كنند،تنها به دليل نداشتن مدركی كه بتوان به آن استناد كرد،چند صباحی در دهان ها می‌چرخد،در فضای مجازی دست به دست می شود،چندين موافق و مخالف پيدا می كند و درنهايت كنار گذاشته می‌شود و درطرف ديگر، انكار كنندگان و ميانجی گران حضور دارند كه برای به هم نخوردن اوضاع و درگیر نشدن خودشان سعی در تلطيف فضا داشته و به هر ريسمانی چنگ می زنند كه به قول معروف، نه سيخ را بسوزانند، نه كباب. اما در ميان بازار داغ اين شايعات و پچ پچ های اخير پخش شده، چند كلمه بسیار در گردش است؛ فساد،پولشويی، فرار مالياتی، حراج، گالری، بانك و ...كه شبيه به تكه های يك پازل كنار هم چيده شده و به شنيده ها يا به زعم عده ای شايعه هايی كه حول محور هنرهای تجسمی در گردش است، خط و ربط می دهد؛محوری كه تاكنون به واسطه نداشتن تبليغات به صورت گسترده، آنچنان كه بايد حرفی از آن در ميان نبود تا اينكه يك نامه، دوباره آن را نقل محافل كرد.
سرمایه داران غیر متخصص به هنرهای تجسمی ورود پیدا کرده‌اند
باربدگلشیری در بخشی از نامه خود به شبهه‌ناک بودن درآمدگالری محسن اشاره کرده است که این را می توان تعمیم داد به بسیاری از گالری‌ها.گلشیری در این بخش بیان کرده است:« در این سال‌ها در چند نشست ازنشست‌های گالری شما شرکت کرده‌ام. نمایشگاهی انفرادی نیزبرای شما سرپرستی کرده‌ام. در یکی از کتابچه‌هاي‌تان نیز با یکی از هنرمندان‌تان گفت‌وگو کرده‌ام.بابت نمایشگاهی که سرپرستی کردم و بابت آن گفت‌وگو، پولی دریافت نکردم. بخشی ازماوقع را درگفت‌وگویی باتندیس شرح داده‌ام وتکرار نمی‌کنم. نمی‌دانم کارمندتان به عرض‌تان رسانده‌ است یا نه اما در آخرین همکاری‌مان گفتم که پول شما شبهه‌ناک است ودستمزدی طلب نخواهم کرد.همکاری نیزکه خیرم را می‌خواست به من نامه داد که با شما همکاری نکنم که پاسخ دادم بی چشمداشت همکاری می‌کنم اماهفت سال پیش، یعنی در سال 1390، بابت دو نشست ازنشست‌های گالری محسن مانند دیگر مهمانان دو50 ‌هزار تومان از شما دریافت کردم. با این نامه آن پول رابا احتساب نرخ تورم رسمی بانک مرکزی به شما برمی‌گردانم که سرجمع می‌شود 271 ‌هزار تومان. لطفا رسید دریافت پول را به نشانی ایمیل من بفرستید.گفتم که پول‌تان برایم شبهه‌ناک بود. برنیاشوبید.به امری که نشود حکم به خطا و صوابش داد، شبهه‌ناک می‌گویند و شما اگر پاسخ خبرنگاری را که از سر آگاهی‌رسانی یا برطرف کردن همان شبهه سراغ‌تان آمده بود می‌دادید من و امثال من از شبهه‌ناک بودن اموال تان نمی‌گفتیم. من هم اشتباه کرده‌ام، زیرا اگر اندکی مغز اقتصادی داشتم باید همان هفت سال پیش می‌فهیدم که در فضای حرفه‌ای پولی که بابتش رسید نمی‌گیرند بادآورده است، گیرم 50 ‌هزار تومان باشد. اگر نیز از اموال‌تان و اقمارتان (دست کم آن‌ها که روزنامه‌نگاران تلاش کرده‌اند تحقیق کنند و پیدا کنند) خبر داشتم هرگز نمایشگاهی برای گالری شما سرپرستی نمی‌کردم. از هنرمندی که به منش من اطمینان کرد و کارش را به من سپرد تا سرپرستی کنم رسما پوزش طلب می‌کنم. به هر رو خوشحالم که بابت آن نمایشگاه یک ریال از شما نگرفتم و البته شرمنده‌ کسانی هستم که به کار و روش من اطمینان داشتندوبااین همکاری کوچک با نهاد غیرمدنی شما از من دل‌سرد شدند، می‌گویم «غیر مدنی» زیرا مدنیت با شفافیت حقیقی می‌شود و این یا آن نهاد مدنی را اهلش اداره می‌کند نه خانش یا آقایش یا آقازاده‌اش. چرا گالری شما و اصلا تمام گالری‌های دیگر مانند شرکت‌ها و نهادهای سالم صورت شفاف منابع درآمدی و دخل و خرج سالانه‌تان را منتشر نمی‌کنید؟»
در سال های گذشته، بيشترمجموعه داران حاضردرهنرهای تجسمی،خود نیزازهنرمندان اين حيطه و گالري دارهای اصيل بودندكه به واسطه سال ها فعاليت وآشنايی با هنرمندان،پيشينه وروابط،فعاليت‌شان مشخص وهمچنين تعداد آن‌ها از انگشتان يك دست كمتر بودكه از ميان آن‌ها می‌توان به «ژازه تباتبایی» اشاره كرد كه گالری هنرجدید رابنانهادوبعد ازگالری سيحون،قديمی‌ترين گالری فعال تهران محسوب می شد.امروزاما با داغ شدن بازار حراج ها و سودهای كلانی كه مشخص نيست ازكدام شاهراه به جيب عده‌ای تزريق می شود،افرادی كه حتی كوچك‌ترين آشنايی و ذره ای سليقه و نگاه هنری ندارند به مجموعه داری وگالری داری روی می‌آورند؛به اميد رسيدن به نان و نوايی كه خيلی ها به آن رسيدند.
گالری محسن در صدر خبرها
نامه باربد گلشیری براي باردیگر نام احسان رسول‌اف و گالری محسن را سر زبان ها انداخت.او طی اين سال ها سراغ حمايت از پروژه هايی رفته كه كمتر كسی ميل به حمايت از آن ها را دارد. پروژه های مثل پرفورمنس آرت،ويديو آرت و مانند اين ها چون درحيطه دادوستد مالی جايگاه چندانی ندارند،درآن‌ها بازگشت سرمايه آنچنان كه بايد مطرح نبوده و طرفداران زيادی در حوزه سرمايه گذاری و حمايت ندارند.اوهمچنين حامی مالي فيلم های سينمايی چون «سمفونی تولد»، «ناپديد»، «بمب،يك عاشقانه ساده» وهمچنين متولی گروه های موسيقی مثل «پال»،«بمرانی»،«داماهی»،«كاربن» و ... بوده است.اوهمچنين نيم‌نگاهی به فستيوال‌های موسيقي داشته و تا کنون حامی مالی چندين دوره جشنواره موسيقی نواحی «آينه دار» بوده است.همچنين همكاری با مجله «بخارا» در برپايی بزرگداشت های انديشمندان، مالكيت نشر «هنوز» و كافه داری را نيز بايد به فهرست بلند بالای فعاليت ها او اضافه كرد اما چه اتفاقی رخ می دهد که ناگهان نامه سرگشاده باربد گلشیری چنان حاشیه هايی برمی انگیزد که حتی موجب صف آرایی برخی از همکاران سابقش در مقابل وی می شود. هرچند که مخاطب این نامه احسان رسول اف بود، تقریبا در این میان هیچ واکنشی نشان نداد و به تماس های روزنامه« قانون» برای گفت و گو نیز جوابي نداد اما به نظر می رسد طيف مخالفان و موافقان این نامه، به آرایش تازه ای نه در هنر اما در صنعت هنرهای تجسمی منجر شود.موضوع نامه اگر چه به طورمشخص گالری محسن بود اما مساله این است که بحث های بسیاری در میان اهالی هنرهای تجسمی پدید آورد و یکی از اصلی ترین بحث ها این بود که بخش های زیادی از مکتوبات نامه گلشیری را می توان به بسیاری از گالری های و گالری دارهای دیگر نست داد. هرچند در این میان تلاش کردیم با رسول اف یا حتی مدیر یا روابط عمومی گالری محسن گفت و گو کنیم، ناکام مانديم امادرادامه با دو گالری دار و همچنین مدیر مسئول نشریه «پیش نگاه» در خصوص فضای آلوده حاکم برهنرهای تجسمی به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می خوانید.
به جامعه ای بی اخلاق بدل شدیم
فرشید پارسی‌کیا (مدیر گالری دنا) در گفت‌وگو با «قانون» به مسائل و مشکلاتی که طی دو سال اخیر در اقتصاد هنر به وجود آمده اشاره می‌کند و معتقد است بسیاری از مجموعه ها، آثار هنرمندان 50 سال به پایین را خریداری نمی کنند و یکی از مشکلات این حوزه در دو سال اخیر است. او با اشاره به سایر مشکلات بیان می کند: به دلیل وضعیتی که در اقتصاد هنر به وجود آمده است، گالری ها نمی توانند روی پای خودشان بایستند؛ با این وجود ما گالری های قدیمی ای داریم که توانستند بدنه هنرهای تجسمی را نگه دارند اما در سال های اخیر و به خصوص در دو سال گذشته، حجم گالری ها چند برابر شده است. این گالری‌دار در پاسخ به این سوال که تا چه اندازه به فضای پولشویی و مافیای هنرهای تجسمی در ایران معتقد است می گوید: بسیاری از این مسائل، پچ‌پچ هایی است در فضای تجسمی که در اتاق های دربسته مطرح می شود و صحت و سقم آن ها به درستی مشخص نیست. حرف هایی هست که می گویند اقتصاد فضای تجسمی شفاف نیست و حتی ممکن است گالری داری برای برخی افراد یک سرپوش باشد اما من نمی توانم این را به صراحت بگویم اما درهمه جای دنیا، فضای هنرهای تجسمی تا حدی مسموم است؛ نمونه های خارجی آن را زیاد دیدم. تصورم بر این است که ما به یک جامعه صد در صد بی اخلاق بدل شده ایم. پارسی کیا با اشاره به اینکه بسیاری از گالری ها، یوغی برگردن هنرمند، به خصوص هنرمندان جوان می گذارند، بیان می کند: در این 10 سال اخیر، حجم فارغ التحصیل های هنرهای تجسمی را چند برابر کردیم و دانشگاه های زیادی به وجود آمده اند که بدون کنکور، دانشجو می پذیرند. آیا جامعه ما به چنین حجمی از آرتیست نیاز دارد؟ این ماجرا مانند این است که یک قیف داشته باشیم با دهانه 50 سانتیمتر و خروجی پنج میلیمتر. می‌توان این‌طور گفت که از هر 50 هزار نفر یک نفر بیرون می آید. گالری دارها شرایط سختی را برای هنرمند در نظر می گیرند و حتی برای نمایش آثار، از هنرمند پول دریافت می کنند چرا که اقتصاد هنر دچار مشکل است و آثار هم فروش خوبی ندارند. ما در این سال ها یک دوره اوج داشتیم که من اسمش را می گذارم حباب، وقتی این حباب ترکید ما با فروش نرفتن آثار روبه رو شدیم و به همین دلیل یک سری گالری ها تصمیم گرفتند برای بقای خود، از آرتیست های جوان پول دریافت کنند تا بتوانند گالری را سرپا نگاه دارند و در مقابل از آرتیست های قدیمی پولی نگیرند. من به پول گرفتن اعتقادی ندارم اما نمی توانم بگویم کار آن‌ها، در این وضعیت نابسامان اقتصادی اشتباه است اما مساله اصلی این بوده که چرا هنرمندان جوان به این وضعیت تن می دهند و حاضر می شوند برای ارائه آثار خود به گالری ها پول پرداخت کنند؟ همان اندازه که نوک پیکان را سمت گالری دارها گرفته ایم، باید آرتیست ها را در نظر بگیریم چرا که آن ها نیز در ایجاد چنین فضایی نقش دارند. او ادامه می دهد:هنرمندان تجسمی اکثرا بی پول هستند و با کمترین پول خودشان را به چیزی که اعتقاد ندارند، می فروشند. هنرمند در ابتدا در مقابل این مسائل مقاومت می کند اما چند ماه می گذرد و پول خرید غذا ندارد و سعی می کند با اتوبوس رفت و آمد کند که بتواند تا آخر ماه زندگی کند، اینجاست که دیگر هنرمند مجبور می شود به اینگونه مسائل تن دهد چرا که اقتصاد حرف اول را می زند. اینجا بحث قدرت و بقا مطرح می‌شود. این همان فضایی است که در رسانه هم و جود دارد؛ برخی از خبرنگاران حاضر می‌شوند با دریافت 50 هزار تومان خبر کذب منتشر کنند؛ این یعنی خانه از پای بست ویران است. پارسی کیا در رابطه با کمبود نگاه هنری در گالری‌دارها اظهار می کند: یک نگارخانه تنها یک بنگاه اقتصادی نیست؛ اشتباه ترین کار این است که به عنوان یک مدیر، فقط آن را یک بنگاه اقتصادی بدانیم؛ گالری یک بنگاه اقتصادی فرهنگی بوده و کالایی که روی دیوار می رود یک کالای هنری است. من این بحث را در وزارت ارشاد هم مطرح کردم که چرا به افراد غیر متخصص، مجوز گالری داده می‌شود؟ مگر می شود مجوز گالری بگیریم در حالی که به مسائل هنرهای تجسمی واقف نباشیم؟ متاسفانه بسیاری از صاحبان گالری ها به دنبال لاکچری بودن وارد این شغل شده اند و نه تحصیلاتی در این حوزه دارند و نه به طور تجربی با آن آشنا هستند. بدنه هنرهای تجسمی باید دغدغه مند باشد. شما به عنوان گالری دار باید مجنون این رشته باشید تا بتوانید خودتان را حفظ کند. کوتاه قدی امروز اجازه فوق العاده بودن را نمی‌دهند.
تاجران هنر جسور شده اند
مژگان قدوسی، مديرمسئول و صاحب امتياز ماهنامه «پيش نگاه» در گفت‌وگو با روزنامه« قانون» به عواملی اشاره می كند كه در محيط هنرهای تجسمی باعث تضعيف و به انحراف كشيده شدن مسير تعالی هنر شده است. از جمله موارد اشاره شده او، معيارها و ضوابط غلط و بروكراسی اعطا مجوزهای مختلف من جمله گالری داری و نشر و غيره بوده كه گاهی بدون توجه به پيشينه و فعاليت ها و حتی اهداف متقاضی و صرفا داشتن شرايط آيين نامه ای به متقاضيان داده شده كه شايد گاهی اوقات حتی همين ضوابط كهنه و قديمی نيز در پای روابط قربانی شده باشد كه نتيجه آن دادن فرصت به اشخاصی با خصوصيات و رفتار تجاری محض در اين حيطه است كه به علت نگرش صرفا تجاری و اقتصادی، در شرايط بحرانی مانند شرايط حال حاضر انتظار دلسوزی برای هنرهای تجسمی از ايشان امری غير‌قابل تصور است.
قدوسی بیان می کند: متاسفانه جامعه هنرهای تجسمی نيز در بسياری از موارد به علت تنگناهای مالی و حرفه ای بودن مردان اقتصاد، رويه ای منفعل دربرابر اين‌گونه تجارت پيشگان در پيش می گيرند و اين جسارت را به تاجران هنر می دهند كه با قبضه كردن نشريات و انتشارات و ساير كانال‌های ارتباطی، تمام رهروان مستقل رابه حاشيه برانند و متاسفانه بايد بگويم كه تمام اين فعاليت ها هم ظاهرا قانونی و با مجوزهای اخذ شده است. مديرمسئول پيش نگاه اضافه می کند:درتمام اين سال ها با هزينه شخصی و بدون كمك دولتی و تنها با ياری گالری داران دلسوز و هنرمندان مستقل توانسته ام اين مسير راطی كنم و البته انكار نمی كنم كه در شرايط سخت، تقاضای كمك از متوليان هنر هم داشته ام كه متاسفانه پاسخی روشن دريافت نکردم و آخرين بار با اين پاسخ مواجه شده ام كه بخش خصوصی بايد روی پای خودش بايستد و منتظر حمايت‌های دولتی نباشد! حال اين سوال هم مطرح است كه آيا خصوصی و خصوصي تر هم داريم ؟
این هنرمند درپایان اضافه می کند:آيا رقابت دربخش خصوصی با آنانكه ورودشان به حيطه هنرهای تجسمی از زاويه تجارت محض است و با استفاده از توليد محتوای گزاف و زرد و قبضه كردن حوزه نشر، چاپ و تجارت كاغذ و غيره قصد دارند نقش راهبرِ هنرهای تجسمی را داشته باشند؛ امكان‌پذير است يا خير !؟
منشأ اقتصادی برخی گالری ها مشخص نیست
رزيتا شرف جهان، مدير گالری«طراحان آزاد»دررابطه با بحران گالری داری و غلبه بُعد تجاری بر هنر به «قانون»می گويد: گالری داری درمفهومی كه طی 10 ،15 سال اخیر، در سطح جهانی به خود گرفته به اين صورت است كه اكثر اوقات، مساله فروش آثار و چرخه اقتصادی، بر جريان كار و هنر غلبه دارد، اين حيطه هيچ گاه مورد نظر مجموعه ما نبوده است. نزديك به چند دهه است كه اين كار را آغاز كرده ام. در ابتدا ما حتی مكانی نداشتيم تا هنرمان را ارائه دهيم يا در کنار یکدیگر جمع شويم، آثار هم را ببيينم و درباره آن‌ها با هم بحث كنيم. آن زمان يا مجوز داده نمی شد و يا به صورت محدود به عده ای خاص تعلق می گرفت؛ نه صنفی برای حمايت از هنربود ونه انجمنی كه ما را گرد هم آورد. فكر می كنم اوايل دهه 80 بود كه انجمن‌های مربوط به هنر و هنرمندان راه اندازی شد و هم مجوز های كارهای هنری داده شد. در همان دوران كارهای ما نيز رسميت پيدا كرد. می خواهم بگويم با تمام سختی ها حتی با آنكه درآمدی مشخص نبود ما كار می كرديم صرفا برای عرضه هنر، امروز اما شرايط تغيير كرده، غلبه تجارتِ هنر بر ماهيتِ هنر در اكثر گالری ها محسوس است. شرف جهان در پاسخ به اين سوال كه گالری های مستقل در جريان حمايت مافيا از برخی گالری های بزرگ چگونه می توانند به فعاليت خود ادامه دهند می‌گويد: گالری ها با اهداف مختلفی شکل می گیرند. بعضی گالری های متمول، از همان ابتدا با اهداف سودآوریِ اقتصادی، آغاز به کار کردند؛ یعنی تا زمانی که از نظر مالی تامین باشند این کار را دنبال کرده و همزمان خود را درگیر بیزنس های دیگری نیز می‌کنند؛ شبیه شرکتی تجاری که حال به جای کالا، آثار هنری خريد و فروش می كنند. در اين ميان، پول‌های زیادی، تاکید می کنم خیلی زیاد در جریان است و همان‌طور که باربد گلشیری اشاره کرد، منشأ اقتصادی‌اش شفاف نیست. منتها در قبال این موضوعات که می تواند جنبه اتهام به خود بگیرد معمولا سکوت می شود.گاهی محافل خصوصی در رابطه با آن حرف می زنند اما در محافل اجتماعی و جایگاه گسترده تر کسی ریسک نمی‌کند که آن را واکاوی کند و در نهایت به نتیجه ای برسد. بنابراین بر این ابهامات دايما افزوده می شود و متاسفانه قانونی هم وجود ندارد که آن‌ها را مجبور به شفاف سازی کند ما هم وقتی سندی برای اثبات نداریم مجبوریم به شواهد و گفته ها مراجعه کنیم. اودرادامه اضافه می کند: در اين ميان گالری ای به نام «هفت ثمر» می شناسیم که بیش از 20 سال است در همان مکان اولیه و با همان مساحت، فعالیت می کند و شکل کاری اش هم از ابتدا مشخص بوده است؛ نه چیزی اضافه کرده است و نه چیزی کم. گالری دیگري به نام «اعتماد» می شناسيم که با یک سرمایه خوب وارد کار شده و در جایگاه خود هم موفق است، اکثر هنرمندان هم چون می دانند خرید و فروش خوبی در آن انجام می‌شود به آن مراجعه می کردند و می کنند؛ گالری ای كه زمان و بودجه صرف می کند تا بهترین آرتیست ها را جذب و آثارشان را نمایش دهد و با فروش خوب و بازگشت سرمایه هم روبه رو است. این نشان دهنده شم تجاری مدیر آن است و نمی توان گفت چون پول خوبی در می آورد یعنی پولشویی انجام داده است. اما در مورد گالری های دیگر، آن چه از نظر باربد گلشیری شبهه ناک است از نظر 99 درصد افرادی که در این حیطه کار می‌کنند هم شبهه‌ناک است و حداقل برای شخصی مثل من که چندین دهه فعالیت کردم، معادلات جور در نمی آید كه گالری داری مثل ما و ديگر گالری داران، آثار هنری را به صورت تجربی در یک گالری بگذارد منتها آنقدر بازگشت سرمایه داشته باشد که بتواند گالری دوم و سوم را هم بازگشایی و در ادامه رستوران و کافه هم افتتاح کند! اما چون سندی نیست نمی‌توان آن را رسانه ای کرد چون تا اثبات نشود نتیجه ای ندارد. آن‌هایی هم که به روی مبارک خود نمی آورند، یا منافع خود را در خطر می بینند یا واهمه ای دارند. مدير گالری شرف جهان در ارتباط با استثمار هنرمندان تازه كار توسط گالری داران بزرگ می‌گويد: این اتفاقی است که در طول تاریخ و در تمام نقاط جهان در همه شاخه های هنری اتفاق افتاده است. هنرمندی به لحاظ اقتصادی زود پیشرفت می کند و جلو می رود که رام باشد؛ هنرمندی باشد که به گالری‌دارش بله بگوید اما هنرمندی نامش در تاریخ هنر می ماند که به این طعمه‌های کوچک پاسخ مثبت ندهد. انسان هایی که بدون توقع اقتصادی فقط به فکر ارائه هنرشان باشند، کم و همان تعداد انگشت‌شماری هستند که امروز نام‌شان در تاریخ هنر باقی مانده است. اما اگر این گناه گالری دار است به همان اندازه گناه آرتیست هم هست که برای فروش بیشتر از کارهايش، نظر گالری دار را در اثر هنری خودش اعمال می کند و از ایده خود کوتاه می آيد. جامعه‌ای هم كه فرق يك شاهكار اصل را با يك اثر سطحی كه سليقه‌های مختلف در آن دخيل شده است تشخيص نمی دهد و يك اثر تك لايه ای را می پسندد، مقصر است. پس اين ايراد را نمی توان تنها به گالری‌داران گرفت. البته من می دانم اكثرا به كدام گالری ها اشاره می‌كنند؛ تا حدودی درست هم هست اما اين يك بيمار كلی است. مدیر گالری طراحان آزاد با اشاره به نامه باربد گلشيری اظهار می کند:اين نامه بسيار شجاعانه نگاشته شده است؛ اين گونه حرف ها چند سالی بود كه در محافل خصوصی‌تر حيطه تجسمی گفته می شد اما چون سند و مدركی وجود نداشت يا برای بيان برخی از حقايق بايد بهای سنگينی پرداخته می شد، هيچ كس به آن نمی پرداخت. حال من نمی دانم كار به كجا رسيده و چه فشاری به ايشان آمده است كه چنين نامه ای نوشته اند و بسياری از مسائل را علنی كرده اند. نمی دانم چه نتايجی هم خواهد داشت اما می توان گفت اين نامه دست كم دری را باز كرده كه حداقل در رابطه با اين مسائل حرف زده شود.همين جوابی كه محسن ثقفی به نامه باربد گلشيری داد؛ اينكه تعدادی ازخبرنگاران به تكاپو افتادند و در رابطه با اين مساله كنكاش می كنند از ثمرات مثبت همين نامه است.ای كاش بقيه هم اين جرات را داشتند كه به صراحت از اين موضوع پشتيبانی كنند. اين مسائل تنها درباره اين گالری مشخص كه اسمش در اين نامه آمده صدق نمی كند و خيلی از گالری داران درگير اين نوع پول ها هستند.
سرآغازی برای شفافیت مالی
شاید پس از سالیان سال و قدرت گرفتن روزافزون مافیا در فضای هنرهای تجسمی که این را حوزه را به شدت آلوده کرده است وقت آن رسیده باشد که به نگاهی جدی به درآمدهای مبهم و فضای شبهه‌ناکی که ایجاد شده است، داشته باشیم.
نامه جنجال برانگیز باربد گلشیری به احسان رسول اف، شاید بتواند سرآغاز باز شدن دهان‌های بسته ای باشد که حرف های زیادی برای گفتن دارند. سال هاست از مافیا و پولشویی در هنرهای تجسمی صحبت می شود اما شاید این اولین بار باشد که افرادی به خودشان جرات داده اند و از یک شخص و یک گالری نام برده اند؛ امیدواریم این سرآغازی برای شفاف سازی مالی گالری ها و جلوگیری از ورود اشخاصی باشد که بدون داشتن نگاه هنری وارد این عرصه شده و هنر را به عنوان یک تجارت برای خود تعریف کرده اند و تنها به فکر درآمدزایی از آن هستند. سیدعباس صالحی(وزیر فرهنگ و ارشاد) طبق سخنانی که در ابتدای وزارت خود داشت، در پی شفاف سازی ساز و کار معاونت های خود است و در این مدت چند چشمه از وزیر دیدیم که امیدوارمان کرد.
با رویکرد تازه وزارت فرهنگ، امید می رود فکری به حال فضای مسموم و مه‌گرفته هنرهای تجسمی شود که تنها به پرتر‌شدن جیب برخی از دلالان آثار هنری و استثمار هنرمندان و بستن راه خلاقیت آن ها می انجامد. در این شرایط که در فضای هنرهای تجسمی نام‌هایی برده می شود،بهتر است رسانه‌ها ماجرا را رها نکرده واز گالری دارها بخواهند مسائل مالی خود را به طور شفاف بیان کنند؛همان طور که در صحبت هایی که با گالری داران داشتیم بسیاری از آنان راضی به انجام این کار بوده اند تا سره از ناسره بازشناخته شود.