علیرضا صدقی مصلحت‌اندیشی یا محافظه‌کاری!

سرانجام انتظارها به پایان رسید و حسن روحانی رئیس دوازدهمین دولت جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ به پرسش‌های نمایندگان مجلس شورای اسلامی، روز گذشته روانه صحن سبز بهارستان شد. پیش از حضور روحانی در مجلس و پس از اعلام موضع او درخصوص بیان برخی حقایق در مجلس، گمانه‌زنی‌های فراوانی پیرامون چند و چون حضور او در مجلس انجام گرفت. برخی نگران تولد «سه‌شنبه سیاه» بودند و می‌ترسیدند که او برخوردی احمدی‌نژادی با ماجرا داشته باشد. گروهی هم در حمایت از روحانی خواستار تبیین صریح‌تر مواضع دولت تدبیر و امید از سوی رئیسش بودند.
اما روحانی روز گذشته یک‌بار دیگر همه را غافل‌گیر کرد و با روشی دور از ذهن تحلیل‌گران سیاسی، نمایندگان مجلس، فعالان اجتماعی و حتی عامه مردم را در بهت فرو برد. گرچه ممکن است پیش از برگزاری این جلسه به روحانی و نمایندگان مجلس توصیه‌ای مبنی بر عدم جنجال‌آفرینی شده باشد ـ نکته‌ای که رئیس‌جمهوری هم به آن اشاره کرد ـ اما فضای بی‌رمق، سخنان تکراری، خطابه کسل‌کننده و رویکرد بی‌تفاوت روحانی نسبت به مسائل، پرسش‌ها و انتظارات افکار عمومی، هیچ ارتباطی با توصیه به برخورد منطقی با موضوع نداشت.
به نظر می‌رسد روحانی فراموش کرده است که حالا در معرض نقدها و اخطارهایی جدی از سوی اردوگاه حامیانش نیز قرار دارد.
گویی رئیس دولت به خاطر ندارد که در سال 92 و بخصوص در سال 96 تا چه میزان از سبد رای آراء خاموش و خاکستری بهره گرفته است. تجربه نشان داده است که این سبد رای با هیچ جریان و گروه و جناح سیاسی عقد اخوت نبسته و هر زمان که احساس کند کاندیدای مورد حمایتش، از مسیر و چارچوب‌های پذیرفته‌شده در یک قرارداد نانوشته، عبور کرده است، به سادگی از کنار آن می‌گذرد و در نخستین واکنش، از صندوق‌های رای فاصله می‌گیرد.


با توجه به سبد آراء ثابت و وفادار جریان اصولگرا، در صورت بروز چنین وضعیتی نخستین ضربه را جریان‌های تحول‌خواه و اصلاح‌طلب متحمل می‌شوند. ضربه‌هایی که می‌تواند انگیزه بسیاری از فعالان سیاسی را دستخوش تغییرات اساسی کرده و زمینه را برای ایجاد «تک‌صدایی» در سپهر سیاسی ایران مهیا کند. به نظر می‌رسد طی دو سال گذشته روحانی بیش از هر رئیس دولت دیگری، این جریان را نحیف و کم‌توان کرده است. برخوردهای دوگانه و محافظه‌کارانه و گردش‌های گاه و بی‌گاه روحانی به راست، بخش قابل توجهی از نیروهای موثر اجتماعی را از او و دولتش جدا کرده است.
باید توجه شود که روحانی در شرایطی به مجلس رفت که افکار عمومی بیش از هر زمان دیگری امیدهایش را یکی پس از دیگری از دست می‌دهد و آرام‌آرام می‌رود تا از تمام جریان‌های تحول‌خواه درون نظام دست بشوید. مشکلات لجام‌گسیخته اقتصادی، برخوردهای قهرآمیز، استشمام ناکارآمدی در بخش‌هایی از بدنه دولت و ... همه و همه دست به دست هم داده‌اند تا شرایط را برای کشور بسیار پیچیده و نگران‌کننده سازند. در این وضعیت بود که روز گذشته روحانی فرصت مواجهه همدلانه با مردم را از دست داد و به ذکر کلیات و گلایه‌های لفاف‌پیچ شده بسنده کرد. گویا رئیس‌جمهوری هنوز باور ندارد که زمان چنین برخوردها و خطابه‌هایی گذشته است و شاید وقت چندانی برای او و دولتش باقی نمانده باشد.
روحانی باید در مجلس راه بازیابی اعتماد عمومی و ایجاد همدلی ملی را آن هم با بیان حقایق و حرکت در مسیر صراحت و صداقت می‌پیمود. مسیری که از ابتدای شکل‌گیری دولت دوازدهم حداقل در ظاهر مشاهده نشده و روحانی هر بار این انتظار و توقع را بی‌پاسخ گذاشته است. تردیدی نیست که ادامه این مسیر هیچ آینده روشنی برای روحانی و تیم همراهان و مشاوران او به همراه ندارد. پیشتر بارها از عملکرد تیم رسانه‌ای دولت گلایه شده بود و بخش قابل توجهی از جراید حامی دولت نسبت به این مسئله واکنش منفی نشان داده بودند. اما حالا همین موضوع در طرح مسائل از سوی شخص رئیس دولت هم مشاهده می‌شود. او نیز یکی پس از دیگری فرصت‌هایی از جنس حضور در مجلس یا گفت‌وگوی صریح و مستقیم با مردم یا برگزاری نشست با اصحاب رسانه را از دست می‌دهد و هر بار به تکرار مواضع گذشته متوسل می‌شود.
امروز بیش از هر زمان دیگری آشکار است که دوره استفاده از این شیوه نخ‌نما شده و ناکارآمد به پایان رسیده است و این برخوردها مردم را قانع و راضی نمی‌کند. شاید روز گذشته از معدود روزهایی بود که نمایندگان مجلس شورای اسلامی و لایه‌های مختلف افکار عمومی، تحلیل و برداشتی یکسان از حضور رئیس‌جمهوری در مجلس داشتند. آن‌ها هیچ کدام نه «قانع» شدند و نه «راضی» بودند. مشاوران روحانی باید برای این قانع نشدن‌ها و راضی نشدن‌ها هر چه سریع‌تر درمانی پیدا کنند.