سینمای اجتماعی را با یک تبهکار قاتل نمی‌توان زنده کرد!

سرویس فرهنگی جوان آنلاین: با گذشت قريب به دو ماه از قتل «لات بامرام تهران» خبرها حكايت از ساخت زندگي او توسط «محسن قرايي» دارند. رسانه‌ها مي‌گويند «قرايي» تصميم گرفته است تا جشنواره فجر امسال زندگي وحيد مرادي را با نقش آفريني «حامد بهداد» در فيلمی سينمايي با عنوان «سطح يك» بر پرده كشد.
وحيد مرادي، ملقب به عقاب تهران، تير ماه امسال پس از آنكه به جرم قتل رفيق خود در يك مهماني، حين فرار در نزديكي مرزهاي شمال غربي دستگير و راهي زنده شده بود، در زندان رجايي شهر كرج به قتل رسيد. مرادي علاوه بر قتل حسين گودرزي، قتل ديگري را نيز در كارنامه خود داشت كه رضايت ولي دم او را از چوبه اعدام فراري داد.
هر چند مرادي به گفته خودش هيچ گاه مزاحم ناموس مردم نشد اما پرونده او و كليپ‌هايي كه در صفحات 200هزارتايي اينستاگرام پخش شده است، نشان از زندگي پر جنايت اوست. در نتيجه آنچه بايستي در ساخت «سطح يك» مورد توجه قرار گيرد نحوه پرداخت به زندگي مرادي و بازخواني پرونده او است.
بازسازي زندگي اين شرور تهران اگر همراه با تحليل‌هاي روانشناختي و جامعه شناختي باشد و دلايل و علت‌هاي ظهور و بروز افرادي چون او را بررسي كند، مي‌تواند فيلمي قابل‌توجه باشد كه كندوكاو زندگي «مرادي» به شناسايي گلوگاه‌هاي آسيب‌هاي اجتماعي و حل آنها كمك مي‌كند. اما صرف روايتگري زندگي «وحيد» كه پيش از اين نيز بارها توسط خود او و صفحات حوادث نشريات بحث و بررسي گرديده، نمي‌تواند رسالت يك فيلمساز آن هم در حوزه اجتماعي باشد.


اين فيلم اگر نتواند چهره واقعي مرادي و ريشه‌هاي اجتماعي زندگي وي را روايت كند با بازي حامد بهداد كه عموماً از پس اينگونه نقش‌ها به خوبي بر مي‌آيد به سندي براي تبليغ و ماندگاري «مرادي» در جامعه ايران تبديل خواهد شد كه نه تنها موجب بهبود فرهنگ زخم خورده ايران نخواهد شد، بلكه چاقو را عميق‌تر بر پيكر صد چاك فرهنگ فرو خواهد كرد و «عقاب ايران» را به عنوان اسطوره‌‎اي پيش روي جوان ايراني كه اكنون به دليل مسائل معيشتي و اقتصادي خود را در رسيدن به آرمان‌ها و آرزوهاي ايده‌آلش ناموفق مي‌داند و دست به دامن سلبريتي‌ها يا چهره‌هايي چون مرادي براي ارتقای ظاهري و آرامش ذهني خود شده است، قرار خواهد داد. نگراني از عدم پرداخت صحيح به زندگي مرادي، جداي از پرونده موفق «محسن قرائي» در پرداخت به مسائل اجتماعي، با مرور سينماي اجتماعي سال‌هاي گذشته تشديد مي‌شود. در كارهاي اجتماعي سال‌هاي اخير هرچند وجود برخي آثار ارزشمند، همچون ابد و يك روز يا لاك قرمز، اميدواركننده است اما كليت آثار نشان‌دهنده آن است كه عمدتاً كارگردانان نتوانسته‌اند جايگاه خود را در بررسي آسيب‌هاي اجتماعي و كندوكاو ريشه‌ها يا ارائه راهكارها به خوبي پيدا كنند بدين طريق سينما در سال‌هاي گذشته كه مسائل اجتماعي افزايش داشته بيش از آنكه ياري رسان جامعه باشد با سياه‌نمايي و القای يأس و نااميدي نمك بر زخم پاشيده است.
پرويز جاهد، منتقد سينما، درباره‌ ضعف سينماي ايران در پرداخت به مسائل اجتماعي در ميزگرد روزنامه ايران مي‌گويد: «درك درستي از سينماي اجتماعي به مفهوم واقعي كلمه وجود ندارد. سينماي اجتماعي سينمايي است كه به ساختارهاي اجتماعي، به مسائل اصلي جامعه مثلاً رابطه بين نهادها و قدرت، رابطه بين فرد و سيستم اجتماعي، رابطه بين حكومت و مردم، رابطه بين قانون و شهروندان، به شكاف‌ها و تضادهاي طبقاتي، به ناهنجاري‌ها و نارسايي‌هاي اجتماعي، به فقر و بيكاري و خشونت توجه و آنها را ريشه‌يابي كند، نه اينكه الزاماً راه‌حل نشان بدهد بلكه ريشه‌يابي كند. با اين تعريف، ما سينماي اجتماعي واقعي خيلي كم داشته‌ايم. بر همين اساس نمي‌توان گفت كه ما فيلمساز اجتماعي داريم كه دردها و معضلات جامعه ما را به درستي مي‌شناسد و نشان مي‌دهد به شكاف‌ها و تضادهاي عميقي كه در جامعه هست توجه دارد، به مسائل كارگران و دهقانان و اقشار تهيدست جامعه توجه كرده و روي آنها زوم كرده باشد.»
با وجود همه آنچه ذكر شد، اميدوارم حال كه «محسن قرائي» تصميم بر آن گرفته است كه به جاي پرداختن به زندگي امثال شهيد حججي و هزاران اسطوره تاريخي و ديني به سراغ پرونده سختي چون زندگي «وحيد مرادي» كه هم شخص او و هم قتل و تشيیع جنازه او در شرايط كنوني پر اهميت و مهم است، برود، شاهد فيلمي ارزشمند در جشنواره فجر امسال باشيم كه در چله‌ انقلاب اسلامي به بهانه فيلم «سطح يك» به مهم‌ترين گلوگاه‌ها و ريشه‌هاي مسائل اجتماعي پرداخته شود. با گذشت قریب به دو ماه از قتل «لات بامرام تهران» خبرها حکایت از ساخت زندگی او توسط «محسن قرایی» دارند. رسانه‌ها می‌گویند «قرایی» تصمیم گرفته است تا جشنواره فجر امسال زندگی وحید مرادی را با نقش آفرینی «حامد بهداد» در فیلم سینمایی‌ای با عنوان «سطح یک» بر پرده کشد. وحید مرادی، ملقب به عقاب تهران، تیر ماه امسال پس از آنکه به جرم قتل رفیق خود در یک مهمانی، حین فرار در نزدیکی مرزهای شمال غربی دستگیر شده و راهی زنده گشته بود، در زندان رجایی شهر کرج به قتل رسید. مرادی علاوه بر قتل حسین گودرزی، قتل دیگری را نیز در کارنامه خود داشت که رضایت ولی دم او را از چوبه اعدام فراری داد. هر چند مرادی به گفته‌ی خودش هیچ گاه مزاحم ناموس مردم نشد اما پرونده او و کلیپ‌هایی که در صفحات 200هزارتایی اینستاگرام پخش شده است، نشان از زندگی پر جنایت اوست در نتیجه آنچه که بایستی در ساخت «سطح یک» مورد توجه قرار گیرد نحو پرداخت به زندگی مرادی و بازخوانی پرونده او است. بازسازی زندگی این شرور تهران اگر همراه با تحلیل‌های روانشناختی و جامعه شناختی باشد و دلایل و علت‌های ظهور و بروز افرادی چون او را بررسی کند می‌تواند فیلمی قابل توجه باشد که کندوکاو زندگی «مرادی» به شناسایی گلوگاه‌های آسیب‌های اجتماعی و حل آنان کمک می‌کند. اما صرف روایت گری زندگی «وحید» که پیش از این نیز بارها و بارها توسط خود او و صفحات حوادث نشریات بحث و بررسی گردیده، نمی‌تواند رسالت یک فیلم ساز آن هم در حوزه اجتماعی باشد. این فیلم اگر نتواند چهره واقعی مرادی و ریشه‌های اجتماعی زندگی وی را روایت کند با بازی حامد بهداد که عموما از پس اینگونه نقش‌ها به خوبی بر می‌آید به سندی برای تبلیغ و ماندگاری «مرادی» در جامعه ایران تبدیل خواهد شد که نه تنها موجب بهبود فرهنگ زخم خورده ایران نخواهد شد بلکه چاقو را عمیق‌تر بر پیکر صد چاک فرهنگ فرو خواهد کرد و «عقاب ایران» را به عنوان اسطوره‌‎ای پیش روی جوان ایرانی که اکنون به دلیل مسائل معیشتی و اقتصادی خود را در رسیدن به آرمان‌ها و آرزوهای ایده‌آلش ناموفق می‌داند و دست به دامن سلبریتی‌ها یا چهره‌هایی چون مرادی برای ارتقاء ظاهری و آرامش ذهنی خود شده است، قرار خواهد داد. نگرانی از عدم پرداخت صحیح به زندگی مرادی، جدای از پرونده موفق «محسن قرائی» در پرداخت به مسائل اجتماعی، با مرور سینمای اجتماعی سال‌های گذشته تشدید می‌شود. در کارهای اجتماعی سال‌های اخیز هرچند وجود برخی از آثار ارزشمند، همچون ابد و یک روز یا لاک قرمز، امیدوار کننده است اما کلیت آثار نشان دهنده آن است که عمدتا کارگردانان نتوانسته‌اند جایگاه خود را در بررسی آسیب‌های اجتماعی و کندوکاو ریشه‌ها یا ارائه راهکارها به خوبی پیدا کنند بدین طریق سینما در سال‌های گذشته که مسائل اجتماعی افزایش داشته بیش از آنکه یاری رسان جامعه باشد با سیاه نمایی و القاء یاس و ناامیدی نمک بر زخم پاشیده است. پرویز جاهد، منتقد سینما، درباره‌ی ضعف سینمای ایران در پرداخت به مسائل اجتماعی در میزگرد روزنامه ایران می‌گوید: «درک درستی از سینمای اجتماعی به مفهوم واقعی کلمه وجود ندارد. سینمای اجتماعی سینمایی است که به ساختارهای اجتماعی، به مسائل اصلی جامعه مثلاً رابطه بین نهادها و قدرت، رابطه بین فرد و سیستم اجتماعی، رابطه بین حکومت و مردم، رابطه بین قانون و شهروندان، به شکاف‌ها و تضادهای طبقاتی، به ناهنجاری‌ها و نارسایی‌های اجتماعی، به فقر و بیکاری و خشونت توجه کند و آنها را ریشه‌یابی کند؛ نه اینکه الزاماً راه حل نشان بدهد بلکه ریشه‌یابی کند ... با این تعریف، ما سینمای اجتماعی واقعی خیلی کم داشته‌ایم ... بر همین اساس نمی‌توان گفت که ما فیلمساز اجتماعی داریم که دردها و معضلات جامعه ما را به درستی می‌شناسد و نشان می‌دهد به شکاف‌ها و تضادهای عمیقی که در جامعه هست توجه دارد، به مسائل کارگران و دهقانان و اقشار تهیدست جامعه توجه کرده و روی آنها زوم کرده باشد.» با وجود همه آنچه که ذکر شد امیدوارم حال که «محسن قرائی» تصمیم بر آن گرفته است که به جای پرداختن به زندگی امثال شهید حججی‌ها و هزاران اسطوره تاریخی و دینی به سراغ پرونده سختی چون زندگی «وحید مرادی» که هم شخص او و هم قتل و تشیع جنازه او در شرایط کنونی پر اهمیت و مهم است، برود شاهد فیلمی ارزشمند در جشنواره فجر امسال باشیم که در چله‌ی انقلاب اسلامی به بهانه فیلم «سطح یک» به مهمترین گلوگاه‌ها و ریشه‌های مسائل اجتماعی پرداخته شود.