با مردم حرف نزديم

اساسا بررسي مسائل امنيتي و انتظامي در اولويت كاري كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس قرار دارد و اين كميسيون بنابر وظايف ذاتي و قانوني خود، هرگونه تجمع اعتراضي و ايجاد ناامني در اقصا نقاط كشور را با نظرداشت ميزان اهميت آن مدنظر قرار داده و بررسي مي‌كند. در اين ميان درحالي‌كه بعضي انگيزه و علل اصلي ناآرامي‌هاي اخير را مسائل معيشتي و اقتصادي عنوان مي‌كنند، به نظر مي‌رسد برخي مسائل سياسي نيز در اين خصوص حائز اهميت بوده است. به هر حال فضاي كلي حاكم بر كشور بر مشكلات و مطالبات اقتصادي تاكيد دارد اما طبيعتا هنگامي كه اين مطالبه‌گري‌ها به سطح اعتراضات اجتماعي مي‌رسد، مسائل و مطالبات سياسي نيز مطرح مي‌شوند. در اين ميان بايد توجه داشته باشيم كه حتي اگر انگيزه سياسي منجر به اعتراض بخشي از جامعه شده باشد، اقدامي خلاف قانون صورت نگرفته و قانون اساسي مطالبه‌گري سياسي از سوي شهروندان را به رسميت شناخته است. هرچند آنچه حائز اهميت است، اين است كه اين رفتار اجتماعي ضابطه‌مند و قانوني باشد تا احيانا‌ اين اعتراضات مخل امنيت كشور نباشد؛ هرچند تلاقي و تقاطع انگيزه‌هاي مختلف در اعتراضات عمومي و مدني مي‌تواند منجر به انحراف اعتراض اكثريت شده و خواست اكثريت به‌سمت مطالبه اقليتي كوچك منحرف شود. نكته ديگر اين است كه اگر محور همه امور قانون اساسي باشد، از طرفي بايد حق اعتراض شهروندان به رسميت شناخته شود و از ديگر سو اعتراض‌كنندگان نيز بايد امنيت كشور و ديگر شهروندان را رعايت كرده و مانع از ايجاد ناامني شوند. همزمان درحالي كه در برخي از اين تجمعات، شعارهايي در حمايت از حكومت پهلوي شنيده شد، به نظر مي‌رسد علت اصلي آن عدم اطلاع‌رساني دقيق و عدم انتقال تجربه سياسي به نسل جديد باشد. آنچه مسلم است در طول 40 سال گذشته تجربه سياسي به نسل‌هاي جديد، نه به صورت تجربي و نه به‌شكل نوين منتقل نشده و امروز شاهد نوعي خلأ تجربي در ميان نسل‌هاي جديد پس از انقلاب هستيم و اين گروه از جامعه كه نسل جوان را تشكيل مي‌دهند...
اولا نمي‌دانند فضاي حاكم بر كشور در دوران پيش از انقلاب چگونه بوده، درثاني نمي‌دانند در دوران انقلاب چه فرآيندهايي طي شده و انقلاب اسلامي چگونه به پيروزي رسيده و ثالثا نمي‌دانند فضاي حاكم بر كشور در دوران پس از پيروزي انقلاب به‌چه نحو طي شده است؛ لذا قاعدتا يكي از علل بيان چنين شعارهايي كه البته به‌صورت پراكنده به گوش مي‌رسد، همين عدم انتقال تجربه سياسي به نسل‌هاي جديد بوده و اينكه با مردم حرف نزديم!
در اين ميان به نظر مي‌رسد خلأ مهم يا مقصر اصلي بروز اين وضعيت عدم فعاليت احزاب به‌صورت حرفه‌اي است. البته آزادي احزاب وجود دارد اما اگر احزاب به معناي واقعي كلمه به شكوفايي مي‌رسيدند، امروز شاهد اين اتفاق نبوديم. علاوه بر اين، نقش دستگاه‌هاي تبليغاتي و فرهنگي نيز در انتقال تجربه سياسي به نسل‌هاي جديد غيرقابل انكار است. امروز دستگاه‌هاي مختلف فرهنگي كشور و به‌خصوص صداوسيما وظيفه خطيري در اين خصوص برعهده دارند و در اين سال‌ها نيز موظف بودند در راستاي انتقال اين تجارب سياسي تلاش ‌كنند كه متاسفانه آن‌چنان كه بايد و شايد در انجام وظايف ذاتي و قانوني خود موفق نبوده و متاسفانه كوتاهي كرده‌اند.