جهانبخش محبی نیا بزرگان علیه پستونشینی و شیخ پروری

واکنش بهنگام و قابل وصف آقایان مکارم شیرازی و نوری همدانی و جمعی از شخصیت‌های حقیقی و حقوقی در محکومیت رفتار خارج از عرف و اخلاق‌شکن در تجمع اخیر مدرسه فیضیه امید است سرآغاز جنبش معنوی و حرکتی نهادینه باشد که جامعه دینی ایران را از گزند آشوب‌های برگرفته از افراط، خودسری و رادیکالیسم تا حدی صیانت نهاید.
جامعه‌ای که مدت زمان زیادی است درگیر خشونت و افراط در حوزه عمومی، مباحث اجتماعی و متن قدرت است و بخش اعظمی از ناملایمات روحی و روانی‌، نزاع و مناقش‌ه‌های وسیع و عقب‌ماندگی علمی اقتصادی و فرهنگی به حفره‌های تولید خشونت برمی‌گرد‌د. پیچیدگی موضوع در آن است که تولید ناسازگاری‌های مفرط در قالب فرقه گرایی‌‌، پستونشینی و شیخ پروری محقق می‌شود و در بدنه جامعه رسوب پیدا می کند‌. البته آموزه‌های غیر رسمی خارج از مدارس‌، دانشگاه‌ها و حوزه‌ها بر این امر عارض می‌شود و مبانی فکری غلط خارج از دین به نام وظیفه انسانی و شرعی آموزش داده می‌شود و رفتارهای فاشیستی و خودسر به نمایش در می‌آید‌.
تحلیل عقلی و شناخت دقیق ریشه خود‌سری‌ها هر چند بغرنج می‌نماید اما الزامی است و بر این مبنا نخبگان و دانشجویان علوم سیاسی در کشور مسئولیت بس سنگینی دارند و ضرورت دارد درمان آسیب‌های سیاسی و اجتماعی موصوف را در دستور کار قرار دهند.
در نگاهی گذرا خشونت غیر قانونی و فراقانونی در دایره ای از عکس العمل ها، کنش واکنش ها و فعل و انفعالات فرهنگی‌، سیاسی و مذهبی قوت پیدا می‌کند و راه می‌افتد‌.
متاسفانه بخشی از خشونت به شکل سازمان یافته سوغاتی مهاجمین و اشغالگرانی بوده است که در این ملک تا توانسته‌اند آن را تقویت کرده‌اند‌. شبح جنایت اشغالگران در طول تاریخ به روح جمعی ما سایه افکنده است و سنگینی می‌کند . در مناطق زیادی از وطن هنوز ناله جمعی زنان، کودکان و پیرمردان که فجیح ترین شکل با شمشیر کینه و غصب قلع و قمع شده اند به گوش می‌آید. شهرها عزادار همواره قتل‌هایی است که جراحت آن تا صدها سال ترمیم نخواهد یافت و آزار دهنده باقی خواهد ماند. برای مقابله با وحشیگری متجاوزین ما نیاز به حماسه داشتیم، باید آرش، رستم، بابک و ابومسلم را در قالب واقعیت یا اسطوره باور می‌کردیم و به مدد حضور آنها قوت پیدا کردیم‌. به بهانه عدم توفیق کمونیست‌ها ده‌ها سال ما را از نعمت جمهوری و دموکراسی محروم کردند و کتک خورمان عادت دادند و برای خشونت آشیانه های‌زیاد ساختند. نیاکان ما برف، باران و طوفان حوادث را پذیرفتند تا خشونت در آشیانه باقی بماند به شرط اینکه به بزرگی‌، توانمندی و ماندگاری برسیم اما اشکال در این جا است ما در حماسه‌های‌مان غرق شدیم و جامعه را در خشونت متوقف ساختیم استمرار ناملایمات ضخیم و زمخت بودن طناب ستم، هیچگاه ما را از رستم زمانه بی نیاز نکرد و به همین خاطر در سینما، سیاست‌، ورزش فرهنگ و حتی مداحی بدون قهرمان زندگی راحتی نداریم و کابوس ها ما را آزار می دهد و این قهرمان کاذب و اسطوره های ماسه ای در کاروان حریت و آزادگی نفوذ کردند و برای حفظ سلسله و نسب تا توانسته اند با خلق وحشت و از طریق تازیانه حرف زدند. انقلاب اسلامی ایران در شرایطی پیروزیش را جشن گرفت که جامعه را از قید و بند اسطوره نجات دهد تا واقعیت های حیات را درک کنیم انسانهای وارسته چون طالقانی، مطهری‌، شریعتی ، بازرگان‌، بهشتی و نخبگان زیاد در تیین زندگی فارغ از کدورت، کینه و خشونت دغدغه های بزرگی داشتند. آنها همواره از فرو رفتن در اوهام و جهنمی شدن و کاشت نهال خصومت در جلگه حیات ترانه ها سرودند. شاید با وجود عیب و ایرادی که بر بخشی از چهار چوب فکری آن وارد است آنان تلاشهای مضاعف و ارزنده ای داشتند اما خودشان فدای تعصب شدند و نتوانستند ایده های تعالی بخش را بدون آفت به بار بنشانند. جای نگرانی دارد که پوسته تعصب پرخاشگری و انجماد فکری در جامعه دینی ضخیم تر می شود تا روزهای مبادا را به سلطه فرا خواند. متهم کردن نظام و غلتاندن آن به فضایی که اهل خصم بر آن آرزوها دارند به هیچ وجه در محدوده اخلاق‌، انصاف و ادب نمی‌گنجد. جامعه‌ای که مدعی است بر مبنای قرآن‌، اخلاق‌، سنت نبوی و آموزه‌های ائمه اطهار اداره می‌شود شایسته نیست با بانگی گیج شود که عاقبت خدمتگزاری فرو رفتن در استخر های کذایی است.جانبداری از تراوش ذهنی موصوف ، سوق دادن جامعه به فاصله نگرفتن از سطح و درک سیاسی است که فاجعه حمام فین را آراست و القاء آموزه ای ناسازگار با روح انقلاب و جمهوری اسلامی است که قدرت هنوز برای بقاء به خون حکیمان، عارفان و خادمان تشنه است در صورتی که هرگز چنین نیست‌.