کمدین چهار فصل

محسن شهمیرزادی: «عمو اکبر» سینما و تلویزیون ایران، اگرچه مانند بسیاری از پا به سن گذاشته‌های هنر، متولد دهه 30 است اما فعالیت‌های هنری خود را پس از انقلاب و از سال 1360 آغاز کرد. هنرجوی مدرسه هنر و ادبیات صداوسیما کار خود را با مجموعه تلویزیونی «مثل‌آباد» به کارگردانی مسعود فروتن شروع کرد و بعد از بازی در 4 مجموعه تلویزیونی دیگر، در یکی از ماندگارترین آثار خود یعنی «باز مدرسم دیر شد» درخشید. در همان سال اکبر عبدی پا به دنیای سینما گذاشت و با فیلم «جنجال بزرگ» در سال 1363 نخستین‌ تجربه سینمایی خود را در نقش کمدی به ثبت رساند، البته این فیلم 6 سال بعد به نمایش گذاشته شد و در این فاصله او با فیلم‌هایی چون «مردی که موش شد» احمد بخشی، «اجاره‌نشین‌ها» داریوش مهرجویی و «گراندسینما» حسن هدایت روی پرده سینما آمد. در سال‌های پایانی دهه 60 فعالیت‌های اکبر عبدی در سینما به اوج خود رسیده بود. سال 1368 او با بازی در فیلم «مادر» و دیالوگ مشهورش در نقش غلامحسین؛ «مادر مرد از بس که جان ندارد...» مورد توجه و تحسین بسیاری از مخاطبان قرار گرفت. اکبر عبدی در سال‌های بعد تجربه موفق خود را در نقش‌های متفاوت تکرار و در آثاری چون «دزد عروسک‌ها» محمدرضا هنرمند، «ای ایران» ناصر تقوایی و «سفر جادویی» ابوالحسن داوودی ایفای نقش کرد. او در همین مدت، فعالیت‌های تلویزیونی خود را نیز متوقف نکرد و طی این 5 سال در بیش از 7 مجموعه تلویزیونی ایفای نقش کرد که در کنار 10 اثر سینمایی خود، تبدیل به یکی از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون ایران شده بود.
از امام علی تا دلشدگان
آغاز دهه 70 برای اکبر عبدی بسیار پررونق بود. او در تلویزیون با سریال «امام علی(ع)» داوود میرباقری به خانه‌های مردم رفت و «ناصرالدین شاه، آکتور سینما»، «دلشدگان»، «مدرسه پیرمردها»، «هنرپیشه»، «روز فرشته» و «آدم برفی» نیز تنها بخشی از آثار سینمایی برجسته او را در سال‌های آغازین دهه 70 تشکیل می‌دهد. در این میان، اگر چه عبدی همچنان پرکار ادامه می‌داد و بیش از 18 اثر تلویزیونی و 24 فیلم سینمایی در این دهه از او به چشم می‌خورد اما نیمه دوم دهه 70 برای او از رونق گذشته برخوردار نبود. طولی نمی‌کشد که عبدی با «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» نخستین ‌تجربه سینمایی خود در دهه 80 را به ثبت می‌رساند و در تلویزیون نیز با ایفای نقش «زیر آسمان شهر»، «معصومیت از دست رفته» و «جابربن حیان» بار دیگر مورد توجه مردم قرار می‌گیرد. عبدی در ادامه  با مجموعه‌های نمایشی «در چشم باد»، «سال‌های مشروطه» و «شوق پرواز» سکه‌اش رونق می‌گیرد و در کنار آن با حضور در «اخراجی‌ها» تبدیل به یکی از محبوب‌ترین کاراکترهای سینمایی در طول دهه 80 می‌شود. دهه 90 برای او که پا به سن گذاشته و از بیماری‌های مختلفی رنج می‌برد، باز هم سال‌های پراقبالی رقم زد و حضور در «خوابم می‌آد»، «معراجی‌ها»، «در مدت معلوم» و «رسوایی» دیگر تجربه‌های موفق و متفاوت او در این سال‌های دهه 90 بوده است.
مدادرنگی در میان سیاه و سفیدها
اکبر عبدی در همه 3 دهه فعالیت خود مورد توجه کارگردان‌های سینما و تلویزیون بوده است. کاراکتری که علاوه بر نمک و ملاحت ذاتی در بیان و چهره و تیپ هنری‌اش، همواره با چهره انعطاف‌پذیر و گریم درخور خود توانایی تبدیل به هر شخصیت کمدی و حتی غیرکمدی را داشته و توانایی اجرای او در این زمینه بارها به اثبات رسیده است. صرف تجربه دهه 90 او نشان می‌دهد که وی هم در نقش پیرزن، هم میانسال کم‌خرد، هم کودک و هم روحانی سالک و عارف توانسته است بخوبی از عهده نقش‌هایش برآید و باورپذیری و اقبال مخاطبان را به همراه داشته باشد؛ اتفاقی که در این سال‌های سینمای ایران کمتر به چشم می‌خورد. بازیگرانی که همواره در ژانر‌های مختلف سینمایی یک چهره و یک شخصیت از خود ایفا می‌کنند و در آثار مختلف سینمایی تکرار می‌شوند. کاراکترهای همواره عصبانی، روانی و آنارشیستی چون نوید محمدزاده، حامد بهداد و... که اگرچه مورد توجه جشنواره‌های سینمایی قرار دارند اما کمتر پیش می‌آید که توانایی ایفای نقشی متفاوت از خود را نشان داده باشند. اتفاقی که در آثار کمدی نیز به شکل دیگری در حال تکرار است و برای مثال رضا عطاران در این سال‌ها عموما ایفاگر شخصیت تیپیکال مردی بی‌خیال و سرخوش است که در آثار مختلف سینمایی تکرار می‌شود و به دلیل اقبال مخاطبان تبدیل به کالایی برای فروش گیشه شده است، در حالی که تنوعی در نقش‌ها و ویژگی‌های شخصیتی‌اش به چشم نمی‌خورد. حال آنکه تجربه نشان داده که همواره این کاراکترهای منحصر به فرد و متفاوت هستند که در ذهن مخاطبان ماندگار می‌شوند و لزوما فروش بالای یک اثر دلیلی برای ماندگار شدن شخصیت‌های آن در ذهن مخاطبان نیست؛ نکته‌ای که توجه به آن شاید بتواند روند افسارگسیخته فعلی تولید کمدی‌های مبتذل در سینمای ایران را کنترل کند.