خانه ای در شرف ویرانی

69 سال قبل نيما خانه خود را در محله تجریش، خیابان دزاشیب بنا نهاد، خانه‌اي كه خشت خشت آن هزاران خاطره از نيما به‌ يادگار دارند. خانه‌اي كه دل ميليون‌ها هنر دوست ايراني براي آن مي‌تپد اما متاسفانه وراث نيما بدون توجه به ارزش معنوي و تاريخي خانه، آن را فروختند.
مالك نيز كه از همان ابتدا روياي برج‌سازي در سر مي‌پروراند در انديشه تخريب خانه برآمد اما از آنجا كه دل دوستداران نيما تاب تخريب خانه را نداشتند، دست به‌كار شدند و پرونده ثبت ملي آن را به‌ جريان انداختند. سرانجام در سال 80 با پيگيري‌هاي فراوان دكتر سيمين دانشور، خانه نيما با شماره ۴۶۰۳ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد.
سال گذشته، ديوان عدالت اداري راي به خروج خانه از فهرست آثار ملي داد؛ مساله‌اي كه با واكنش‌هاي تندي از سوي مسئولان، كارشناسان و فعالان ميراث فرهنگي كشور مواجه شد. به گفته معاون سازمان ميراث فرهنگي،« در رای دیوان این‌گونه آمده است که هیچ‌گونه سندثبتي واجد ارزش قضایی در نسبت‌خانه مورد نظر، با نیما وجود ندارد و با توجه به آن، حکم خروج از ثبت صادر شده است. البته ما هنوز نمی‌دانیم که آیا دیوان عدالت اداری، پرونده ثبتي‌خانه را استعلام کرده است یا خیر. این مساله‌ مهمی است که باید مشخص شود و دیوان عدالت اداری باید به آن پاسخ دهد. همچنين دیوان عدالت اداری تنها به شرعیات تکیه کرده تا بندهای قانوني سازمان میراث فرهنگی». نكته قابل توجه اينجاست كه دادگاه چگونه اسناد غيرقابل انكار را ناديده گرفته و راي به خروج خانه از ثبت ملي داده است. البته شائبه‌هايي وجود دارد كه معاونت حقوقي سازمان ميراث فرهنگي ،صنايع دستي و گردشگري تمامي مدارك و مستندات را به دادگاه ارائه نكرده است. سرانجام اين اعتراض به‌جايي رسيد كه معاون ريیس‌جمهور به اين پرونده ورود كرده و خواستار ساماندهی و رسیدگی به وضعیت خانه نیما یوشیج شده است. در این میان، نامه‌نگاری‌ها و درخواست‌های دوستداران ادبیات، تاریخ و فرهنگ گاه و بیگاه برای نجات این خانه منتشر شد اما حرف و حدیث‌ها درست وقتی تمام شدند که میراث فرهنگی اصل ۷۹ را رو کرد تا دیوان عدالت اداری با استفاده از آن اصل قانونی، راه را بر خروج از ثبت این بنای تاریخی و ارزشمند ببندد.
جمله‌اي اين روزها در گوش همه دوستداران شعر و ادبيات ايران زمين مي‌پيچد، «امدادی ای رفیقان با من» اين صداي خانه نيماست كه طلب امداد براي رهايي از سوداگران اين شهر ر ا دارد» .باوجود ورود رييس سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري كشور به اين پرونده، همچنان خبرهاي بدي از خانه نيما به‌گوش مي‌رسد.


به گزارش ايسنا، فرهاد نظری ، مدیرکل دفتر ثبت آثار تاریخی اعلام کرد: «خانه نیما یوشیج‌ واجد ارزش ثبت شناخته شده اما فعلا هیچ شماره ثبتی به این بنای تاریخی تعلق نمی‌گیرد» . این صحبت به این دلیل مطرح شده بود چون با استفاده از قانون «۷۹» می‌توان واسطه‌ ماندن این خانه در فهرست آثار ملی شد و درخواست برای خروج از ثبت این خانه، به نتیجه نرسید. حتی در پیگیری‌های دوباره‌ اداره کل دفتر ثبت آثار تاریخی در همان زمان اعلام شد پرونده «خانه نیما یوشیج» بار دیگر تهیه شد و با برگزاری جلسه چهارشنبه، چهارم بهمن، کمیته ثبت آثار تاریخی  این بنا را واجد ارزش ثبت شناخت». و سکوت در خانه‌ نیما برقرار شد.
سکوت به مرور باعث فراموشی وضعیت خانه نیما شد. تا اینکه یک تماس بار دیگر آرامش خانه نیما را به هم زد. «چند وقت است درخانهی نیما نیمه باز مانده و هر کس بخواهد، به آن رفت و آمد می‌کند». راه را به سمت دزاشیب و خانه نیما کج می‌کنیم و به این فکر می‌کنیم که با این حرف‌ها شاید ایمان بیاوریم که کنار آمدن ناگهانی مالک یک راه حل ساده بوده برای برقراری سکوتی که راحت‌تر از دست خانه نجات پیدا کنند تا در سکوت خانه به یغما برود، آن‌هم وقتی درِ خانه از مدت‌ها قبل باز مانده و به گواه برخی همسایه‌ها مأمن معتادان در شب و استراحتگاه بی‌خانمان‌ها شده است. سراغ خانه می‌رویم، درکوچک خانه بین ماشین‌های پارک شده در کوچه‌ رهبری استتار شده است. در نگاه نخست به نظر می‌رسد این در هم مانند دیگر درهای قرار گرفته در این کوچه بسته است، قدری نزدیک‌تر می‌رویم. درخانه آن‌قدرها هم که به نظر می‌رسد محکم نیست، کافی است دست روی در بگذاریم تا باز شود.
هر قدر در را بازتر می‌کنیم، اندوه‌مان برای رسیدن به این واقعیت بیشتر می‌شود. حالا خانه، ستون‌های آبی، درهای قهوه‌ای و درخت‌های خانه مقابل چشمان‌مان است. خانه، همان خانه است، بیش از ۵۰ سال پیش که نیما روی پله‌های ورودی‌اش نشسته و با فرزند کوچکش غرق در خواندن مطلبی است. همان خانه است وقتی نیما با دو دوستش نشسته روی پله‌های خانه، لبخند رضایت به لب دارند. همان خانه که دست همسرش عالیه را گرفته و خشنودند از با هم بودن‌شان.
فقط با این تفاوت که امروز دیگر نه نیمایی در خانه است و نه یادش، که اگر بود وضعیت خانه این‌قدرها هم بد نبود. درخت‌ها خشکیده‌اند و حیاط خانه به زباله‌دانی همسایه‌ها تبدیل شده است. ازبین شاخه‌های خشکیده درختان خودمان را به ساختمان می‌رسانیم، درها و پنجره‌ها یک شیشه سالم به تن ندارند. چارچوب پنجره بزرگ اتاق را از جا کنده‌اند، حوض خانه انگار سال‌هاست رنگ آب به خود ندیده. سقف یکی از اتاق‌های رو به حیاط نیمه مخروبه شده و زیرزمین خانه پر شده از نخاله‌های خانه که دیگر نایی برای ایستادن ندارند. نه نشانی از آشپزخانه باقی مانده و نه سرویس‌های بهداشتی‌اش.
در همان زمان و وقتی که آن همه خبر، حرف و حدیث برای نجات خانه نیما مطرح شدند، جمعی از اهل قلم و هنر با امضای بیانیه‌ای خواستار حفظ خانه «نیما یوشیج» در تهران شدند. همچنین گروهی تلگرامی با نام «خانه‌ام ابری است» با هدف جلوگیری از تخریب خانه‌ نیما یوشیج در تهران راه‌اندازی شد و در این بین‌ علاوه بر هشدارهای شورای شهر تهران و برخی از مسئولان میراث‌فرهنگی، همگی بر لزوم حفظ این خانه تاکید کرده بودنداما مشخص نیست بعد از سکوتی که نصیب خانه شد، سرانجام این گروه‌های فعال برای حفظ خانه نیما چه شد که هیچ‌کدام در طول این مدت متوجه وضعیت این خانه نشدند. یا اصلا دستور معاون ريیس جمهور چه قدر پیگیری شد تا این بنای تاریخی حفظ شود؟ و حتی قول شهردار سه ماه پیش تهران به کجا رسید؟ حالا آن همه قول و قرار کجاست، وقتی درخانه نیما همیشه باز است، ... .»