بازگشت به پدرسالاری

میکائیل دیانی: این شب‌ها شبکه 2 سیما پرمخاطب‌ترین ساعت کنداکتور صداوسیما را به خود اختصاص داده است. سریال «پدر» که با یک ملودرام از جنس اسلامی آن آغاز شد، حالا در این شب‌ها که نیمه دوم سریال را می‌گذرانیم به داستان اصلی خود یعنی «نقش پدر برای حفظ خانواده» رسیده است؛ نقشی که «مهدی سلطانی سروستانی» آن را به بهترین نحو بازی می‌کند. او به دلیل فنوتیپ ظاهری، گرمی و گیرایی صدا و بازی درخشانش در این سال‌ها، پدرهای زیاد و متفاوتی را در سریال‌ها تجربه کرده است که نزدیک‌ترین آنها برای مخاطبان «هاشم دماوندی» در «شهرزاد» و «حاج علی تهرانی» در «پدر» است. این نوشته اگرچه به بهانه پخش سریال پدر و استقبال پرشمار مخاطبان از آن است اما در حقیقت به بررسی «نقش پدر در خانواده» و توجه دوباره به آن در نیمه پایانی دهه 90 شمسی خواهد پرداخت. جامعه ایرانی در گذشته بیشتر «پدرسالار» بود و نقش محوری پدران در اداره خانواده، بایدها و نبایدهای عملی و نظری، تصمیم‌گیری‌ها، تامین منابع و تخصیص آنها بی‌همتا بود. پدرسالاری، نوعی نظام اجتماعی و نظام دودمانی است که در آن پدر یا مسن‌ترین فرد ذکور طایفه، سرپرستی طایفه را بر عهده دارد که ریشه در تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران داشته و حتی ساختار سیاسی کشور نیز تا حدودی متاثر از آن بوده است. نخستین شاخصه خانواده در نظام سنتی ایران، نظام پدرسالاری بود. در این نظام، خانواده از گستردگی خاصی برخوردار بود. منظور از گستردگی، زندگی مجموعه‌ای از چندین نسل در یک مکان بود که پدر و مادر، والدین پدر و مادر و فرزندان متاهل و مجرد را شامل می‌شد. در این خانواده، پدر در راس هرم قدرت قرار داشت اما به مرور از چند دهه قبل تلاش برای تغییر ساختار اجتماعی دیده می‌شود. تلاشی برای کنار گذاشتن ساخت سنتی خانواده و کمرنگ کردن نقش‌ها در آن بویژه کوچک و بی‌اثر کردن نقش پدر در جامعه‌ای که همواره «پدرسالار» بوده است. سینما و تلویزیون هم حتی به این تغییرات کمک کرد. به عنوان مثال سریال مشهور «پدرسالار» که مهر ابطال بر دوران «پدرسالاری» زد، یک شکلی از ساختار خانه و خانواده سنتی را به نمایش می‌گذاشت؛ خانه‌ای بزرگ که دور تا دور آن فرزندان در اتاق‌های مختلف زندگی می‌کردند و همه بر سر سفره «اسدالله‌خان» که نقش پدر را داشت جمع می‌شدند؛ شخصیتی که عموما کنشی منفی، زورگو و غیرمنطقی از خود نشان می‌داد که بعضی از فرزندان تابع محض بودند، بعضی در رودربایستی با پدر سکوت می‌کردند و نسل‌های کوچک‌تر جسارت مقابله با نظر و عمل پدر را هر چند در مسائل ریز و پیش پاافتاده نشان می‌دادند. در دهه‌های اخیر و به بهانه‌ توسعه، جامعه ایرانی مسیر مدرنیزاسیون را طی کرده و می‌کند و در این مسیر مهم‌ترین محصول، ایجاد «فردگرایی» در جامعه است؛ فردگرایی‌ای که به انزوای افراد در خانواده و بی‌مرجعی جوانان و نوجوانان رسیده است. امروز مساله دهه هفتادی‌ها و دهه هشتادی‌ها جزو اساسی‌ترین مسائل پژوهشی دانشکده‌های علوم اجتماعی است، از این حیث که تفاوت‌های بسیاری با همسالان خود در دهه‌های پیشین دارند. امروز «انزوا»، «بی‌هویتی»، «تصمیمات به دور از عقلانیت و مشورت» و «بی‌تعلقی» را ویژگی‌های عمده افراد این نسل می‌دانند؛ نسلی که حتی حاضر نیست در قید و بند چارچوب‌های خانوادگی جدید باشد، چه رسد به تقید به خانواده سنتی! این تغییرات تا حدی است که دهه هشتادی‌ها را «فرزندان بازیگوش ایران!» می‌نامند. این درهم‌ریختگی که به‌صورت تشدید شده در نسل دهه هفتادی و دهه هشتادی وجود دارد و هیچ اثری از خانواده نمی‌گیرند البته در نسل‌های پایین‌تر نیز تاحدودی دیده می‌شود. فیلم «رگ خواب» که در لایه اول به نقد زندگی مدرن و تنهایی افراد می‌پردازد، در لایه دوم به همین مساله فرار جوانان از هدایت پدران و شکست آنها در تجربه‌های زندگی اشاره دارد. نقش پدر مینا- لیلا حاتمی - در این فیلم با وجود کوتاه بودن و اینکه در نهایت در 2 یا 3 صحنه کوتاه و با ذکر چند نریشن از سوی کاراکتر اصلی خلاصه شده است، در نتیجه‌گیری کلی اثر نقش بسزایی دارد، به شکلی که فیلم به مخاطب می‌گوید اگر مینا به توصیه پدر گوش داده بود و در کنار او و زیر سایه او بود، وضعیتش به مراتب بهتر می‌شد و مجبور به تحمل چندباره شکست در زندگی نبود. وضعیت جامعه ایران به گونه‌ای شده است که عمده تحلیل‌گران معتقدند ما در یک بحران ساختاری درباره خانواده قرار گرفته‌ایم که نقش‌ها در آن کمرنگ شده و نیاز به رجوع عاقلانه و منطقی به گذشته را ضروری می‌دانند. آنها که امروز تجربه جامعه فروپاشیده غرب را جلوی چشمان خود دارند و خانواده‌های تک والد که عمدتا مادر تنهاست و همچنین همباشی‌هایی که نه زن و نه مرد در آن تعهد و تقیدی به یکدیگر ندارند، به نخبگان جامعه ما فهمانده است که پیش از آنکه دیر شود باید کاری کرد. جامعه ایرانی امروز یک پدر به مثابه دیکتاتور در رأس خانواده را نمی‌خواهد اما بشدت طالب پدری است که نقش مرکزی، بزرگ‌تر و ملجأ تک‌تک اعضای خانواده را داشته باشد. ستونی که همه اعضای خانواده با شنیدن نامش آرامش بگیرند نه اینکه بترسند و دچار دلهره شوند؛ در مناسبات درون زندگی افراد باشد؛ مرجعی که مشکلات، مسائل و راهکارها در مشورت و نظرخواهی با او به سرانجام برسد. این نیازی است که جامعه بشدت تشنه آن است و سریال «پدر» در رسانه ملی فارغ از سطح و طبقه اجتماعی «حاج علی تهرانی» از جمله ظهور و بروزهای نیاز جامعه است که استقبال از آن، موید این نیاز است. جامعه بازگشتی به خویشتن خود دارد و در باطن تلاش دارد ساختارهای منطقی و عقلانی خانواده را دوباره در خود حاکم کند، اگر چه شتاب مدرنیزاسیون و فردگرایی در آن بالاست و آدمی در این جامعه همواره در دوگانه انتخاب بین خانواده سنتی ایرانی یا توجه به ویژگی‌های زیست در جامعه مدرن، قرار دارد.