جهانبخش محبی نیا رابطه دوگانه قدرت و ملت

اسناد تاریخی سرگذشت وحشتناک بعضی از ملت ها را در هر دوره زمانی به عنوان تحلیل ، نقطه عبرت و یا وقایع تاریخی سر زبانها انداخته است . هر چند در بیان علی یا همبستگی بین متغیرها و یا تعیین کنندگی رویدادها آنچنان شاهکاری از خود نشان نداده است و به همین سبب در فهم راز و رمز تحولات مثبت یا منفی باید همه شرایط را مورد مدافه قرار داد و این امر سهل نیست ، چرا که عوامل مداخله گر زیاد است .
با علم بر اینکه در هیچ برهه ای از زمان دولت یا ملتی قادر نبوده است بدون ارتباط با دیگر ممالک زندگی را پیش ببرد و انسان ناگزیر از تن دادن به زندگی اجتماعی و ارتباط با دیگران است ، بیشتر علل فرورفتن در مصائب را باید ناشی از سیاست گذاری خود انسان‌ها دانست‌. آنهایی که وقتی در زندان قدرت گرفتار می شوند ماهیت و مزاجشان تغییر پیدا می‌کند و خویشتن را خدای خلایق می دانند به مشورت نیازی ندارند .
مخالفان را برکنار می نهند و جالب است به نیابت از مخالفین نیز هم تصمیم می‌گیرند و به همین خاطر در طول تاریخ بحران کارند و راهبری آنها در طول زمان محدود به گذشته و حال نیست در هر دوره‌ای از تاریخ برای وجود چنین عناصری شواهد زیادی خودنمایی می‌کند.
بهار 1694 میلادی برای مردم فرانسه سال شومی بود . نابودی محصولات کشاورزی بعلت آب و هوای نامساعد منجر به خالی شدن انبارهای غله آن کشور شد.


احتکار بلافاصله در قالب سیاست گذاری غلط حاکمان شکل گرفت و قیمت کالاها و اجناس سرسام آور بالا گرفت . گرسنگی، قحطی ، هرج و مرج گروه گروه از مردم را به قتلگاه نیستی و نابودی فرو می برد .
لویی چهاردهم که در استبداد و خودکامگی سرآمد همه پادشاهان قبلی و بعد بود و خورشید شاه لقب گرفته بود در کاخ ورسای با معشوقه اش سرگرم بود . قحطی یکسال بعد بلای جان مردم استونی شد و بلافاصله فنلاند و اسکاتلند و جاهای دیگر را در برگرفت . میانگین تلفات جمعیت در کشورها به بیست درصد کل مردم می رسید .
در ایران تجربه قحطی بعد از سقوط صفویه، جنگ جهانی اول و تا حدی همزمان با جنگ جهانی دوم اوضاعی را بر مردم مسلط کرد که انسان قادر نیست آن شرایط را بر زبان آورد .
قحطی های دوران امپراطوران زرد در چین و سفیدها در سایر نقاط اروپا و جهان هم وضعیت مشابهی داشته است .
جالب است برای مدتهای مدیدی داستان قحطی ملتها در کتابها ، فیلم ها و سخنرانی‌ها به عنوان مطالب می رسد و شاه بیت متنها، داستانهای تراژدیک و گاهی رمانتیک هم می‌شود.
هم اینک روند موصوف بر خاورمیانه متمرکز است. بحران و جنگ داخلی سوریه بعد از خشکسالی های متوالی و نارضایتی ها در حاشیه دمشق شروع شد . عراق قربانی جاه طلبی های فردی شد که به هر شکلی باید عقده خودکم بینی خود را با حمله به ایران و کویت و یا هر جای دیگر که امکان داشت جبران می کرد.
بن مایه بحران یمن و بحرین هم به خطاهای استراتژیک انسانی بر می گردد. به دنبال انتخابات اخیر در پاکستان و موفقیت حزب عمران خان ، این کشور بارور هر نوع فرو رفت یا پیشرفت است. مناقشه و منازعه ایران، آمریکا، عربستان و اسرائیل سمت و سوی غامص‌تری به خود گرفته است و معلوم نیست کدام ملت و منطقه در معرض تهدیدهای گرگ‌هاری است که در بیشه زار تنهایی گوسفندان کمین کرده است . آنچه که از تحمل و تعمق درباره سرنوشت ملتها به دست می آید آن است که جنگ‌، بحران‌، ناامنی و قحطی ها به یکباره عارض نمی شود. بلکه در بطن زمان به آرامی شکل می‌گیرد اما با یک اتفاق بسیار جزئی و ساده بهمن وار راه می افتد. محمد رضا پهلوی ، حسنی مبارک‌، صدام حسین‌، رهبران کشور های کمونیستی و حتی گورباچف که دنبال اصلاح کمونیسم با پروژه گلاسنوست وفرایند پروستاریکا بود چنین باوری را همراهی نمی کردند که قدرت با وجود زمختی و یغور بودنش براحتی شکننده هم هست‌. در تونس زینال العابدین بن علی هیچگاه تصور نمی‌کرد خودسوزی دستفروشی به نام محمد البو عزیزی 26 ساله نه تنها سامان سیاسی تونس بلکه اکثر کشورهای خاورمیانه را فرو خواهد ریخت چرا که در طول صدارت ، ریاست و قدرتش شاید ده ها مورد مشابه یا بدتر از جانسوزی بو عزیز را دیده بود اما وی و جامعه اش بی‌تفاوت از کنار آن عبور کرده بود . ملت ها با قدرت اگر به سعادت‌، فضیلت‌، رفاه و آرامش برسند قدردان خواهند بود اما اگر قدرت را مزاحم زندگی بدانند آن را می شکنند و تعارفی هم با هیچکس ندارند‌.
سایر اخبار این روزنامه