روزنامه ایران
1397/05/27
کارگردان کیفانگلیسی درگذشت
ضیاءالدین دری کارگردان سینما و تلویزیون پس از یک دوره بیماری ظهر دیروز (26 مردادماه) در شصت و پنج سالگی درگذشت. او در حالی از دنیا رفت که «سنجرخان» اثر تلویزیونی دیگری را در دست تولید داشت، او با کارگردانی سریالهای تاریخی «کلاه پهلوی» و «کیف انگلیسی» بیش از پیش مورد توجه مخاطبها قرار گرفت. با قطبالدین صادقی بازیگر و کارگردان تئاتر درباره دوست و همکار فقیدش گفتوگو کردم. او در این گفتوگو از تجربه همکاریاش با ضیاءالدین دری گفت و از همکاری ناتمامشان، «سنجرخان»... قطبالدین صادفی درگذشت این کارگردان فقید و فقدان عزتالله انتظامی را به خانوادههایشان و جامعه هنری تسلیت گفت و همچنین از عزتالله انتظامی بهعنوان نماد توانمندیهای سینمای ایران یاد کرد.نخستین آشنایی شما با ضیاءالدین دری چه زمانی بود؟
من از سالها پیش جناب دری را دورا دور میشناختم تا اینکه محمدرضا شریفینیا بازی در نقشی برای فیلم «کیف انگلیسی» را به من پیشنهاد کرد و او گفت، این نقش به چهرههایی چون عزتالله انتظامی، رضا کیانیان پیشنهاد شده و آنها گفتند این نقش مناسب من است و او هم این موضوع را با من مطرح کرد. نقش مربوط به دوره پهلوی بود و با خواندن فیلمنامه دیدم که نقش از شخصیت قوام الگو گرفته است.در گفتوگوی ده – پانزده دقیقهای با جناب دری به نتیجه رسیدیم و قرارداد را امضا کردم. از همکاری درسریال «کیف انگلیسی» و بعدتر «کلاه پهلوی» دوستی ما رقم خورد و تا واپسین ماههای زندگی آن کارگردان فقید هم ادامه داشت.
در یک دهه همکاری و دوستی او را چطور شخصیتی دیدید؟
جناب ضیاءالدین دری کارگردان بسیار با هوشی بود، برخلاف برخی از کارگردانها میدانست چه میخواهد و علاقه عجیبی به روایتهای تاریخی داشت و در دل روایتهای تاریخی ماجراهای عاطفی و خانوادگی را پیش میکشید و این دو مضمون را بخوبی در هم میبافت و در نهایت آثاری با بار احساسی و عاطفی و اجتماعی و تاریخی خلق میکرد که قدرت اثرگذاری زیادی داشتند. به ریزهکاریها و جزئیات بسیار توجه میکرد و یادم میآید، در فیلم «کیف انگلیسی» یک صحنه را بیش از 9 بار تکرار کرد تا انتظار برآورده شد و تمام روز را درگیر آن یک صحنه بودیم. تعصب جدی به خلاقیت داشت و بازیگرها را بخوبی هدایت میکرد و به تمام جزئیات صحنه و بازی و حرکت دوربین و... دقت میکرد.
تعامل او با عوامل مختلف فیلم چگونه بود؟
او کارگردانی جدی و در عینحال اهل گفتوگو و تعامل بود. اما از آنجایی که ما ایرانیها معمولاً تنبل هستیم و چندان هم بهکار گروهی عادت نداشتیم، گاه از کوره در میرفت و با عتاب کارها را پیش میبرد. در مجموع سعی میکرد در فضایی آرام و توأم با تعامل خوب کارها پیش برود. گاهی هم که عصبانی میشد یا حرص میخورد، من به او حق میدادم، چون پیش بردن آنچنان سریالهای گسترده با عوامل زیاد و متنوع نیاز به قاطعیت داشت. من این عصبیت و جدیت را ناشی از احساس مسئولیت او میدانستم و به طور کلی از سختگیری کارگردان نسبت به بازیگرها و عوامل فیلم استقبال میکنم. خاطرم هست در فیلم «کلاه پهلوی» دو – سه ماهی در پاریس بودیم و او در همان محل فیلمبرداری اتاقی اختیار کرده بود و تا نیمه شبها کار میکرد و من به او میگفتم چرا استراحت نمیکنید؟! او میگفت باید فیلمنامه اصلاح شود و کارها با همان نحوی که انتظار دارم پیش برود. او بسیار سختکوش، جدی و خلاق بود.
همکاری ناتمامتان در پروژه «سنجرخان» تا کجا پیش رفته بود؟
بیست و چهار قسمت از فیلمنامه «سنجرخان» را نوشته بود، که بیماریاش تشدید شد. بیست و دو قسمت آن دست من است. من بهعنوان مشاور در نوشتن فیلمنامه به او کمک میدادم و نقشی هم قرار بود بازی کنم و بنا شد، از اواخر تابستان کار فیلمبرداری آغاز شود که متأسفانه با درگذشت ضیاءالدین دری کار ناتمام ماند.«سنجرخان» روایت یک سردار ملی کردستان است که در نبرد با روسها پیروز میشود، اما در نهایت به شکل ناجوانمردانهای کشته میشود. داستانی حماسی و پرکشش بود که اگر اجل مهلت میداد، اثر ماندگار دیگری از این کارگردان فقید خلق میشد.
سایر اخبار این روزنامه